پروین فرزانگی، معصومه حبیبیان، آتنا کافتری،
دوره ۲۳، شماره ۱۰۸ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
سابقه و هدف: تمرین هوازی، به عنوان یک شیوه مهم برای کنترل و پیشگیری بیماریهای قلبی- عروقی و اختلالات متابولیکی توصیه میشود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر ۶ هفته فعالیت ورزشی هوازی بر استرس اکسیداتیو و آنتی اکسیدانهای آنزیمی در زنان یائسه مبتلا به فشارخون بالا بود.
مواد و روشها: در این مطالعه نیمه تجربی، ۲۰ زن یائسه غیر فعال (۵۵-۵۰ سال) مبتلا به فشارخون بالا، به طور تصادفی به دوگروه مورد و شاهد تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل ۶۰-۴۵ دقیقه فعالیت هوازی ریتمیک با شدت ۶۰-۴۰ درصد حداکثر ضربان قلب، ۳ جلسه در هفته و به مدت ۶ هفته بود. فشار خون و نمونههای خونی قبل و پس از ۶ هفته، برای سنجش سطوح سوپر اکسید دیسموتاز، مالون دی آلدئید و فعالیت کاتالاز آنالیز شدند. آنالیز آماری دادهها با استفاده از آزمونهای t مستقل و t وابسته صورت گرفت.
یافتهها: پس از ۶ هفته تمرین هوازی، کاهش معنیداری در فشارخون سیستولی و دیاستولی (به ترتیب ۰۰۱/۰ > P و ۰۰۱/۰ > P) مشاهده شد که با افزایش معنیدار سطوح سوپر اکسید دیسموتاز (۰۰۴/۰ = P)، فعالیت کاتالاز (۰۰۱/۰ = P) و کاهش سطوح مالون دی آلدئید (۰۰۳/۰ = P) همراه بود.
استنتاج: ۶ هفته تمرین هوازی با کاهش معنیدار فشارخون سیستولی و دیاستولی، در زنان یائسه مبتلا به فشارخون بالا همراه بود و این اثر ورزش، ممکن است به افزایش دفاع آنتی اکسیدانتی و کاهش سطوح آسیب اکسایشی ناشی از تمرین هوازی مربوط شود.
مصطفی بازوند، سیدکاظم موسوی، رغد معمار، حیدر صادقی،
دوره ۲۴، شماره ۱۱۶ - ( ۶-۱۳۹۳ )
چکیده
سابقه و هد ف: با توجه به این که کف پای صاف و گود از ناهنجاری های شایع اندام تحتانی به شمار م ی آیند وتعادل
در راه رفتن نقش به سزایی دارد، به همین منظور هدف از انجام این تحقیق اندازه گیری تعادل پویا درمردان دارای ناهنجاری
کف پای صاف و گود در طی راه رفتن با استفاده از دستگاه صفحه نیروو مقایسه آن با مردان دارای کف پای نرمال بود.
مواد و روش ها : در این تحقیق نیمه تجربی تعداد ۳۰ نفردر سه گروه کف پای نرمال، صاف و گود (هرگروه ۱۰
نفر) از طریق نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس انتخاب شدند . از تست ناوی برای تعیین نوع پا استفاده شد.آزمودنی ها ۵
بار در مسیر راه رو که صفحه نیرو در آن تعبیه شده بود، به سمت جلو راه رفتند و اطلاعات مربوط به تعادل با صفحه نیرو
۰ استفاده شد . / نسخه ۲۱ در سطح معنی داری ۰۵ SPSS و Matlab اندازه گیری شد . برای تجزیه تحلیل داد ه ها از نرم افزار
برای مقایسه متغیرهای مو رد نظر بین سه گروه از آزمون تحلیل و اریانس یک طرفه و برای تعیین معنی دار بودن تفاوت بین
میانگین ها از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد.
یافته ها : در مرحله حمایت دوپای ثانویه بین افراد گروه کف پای صاف با نرمال و کف پای گود با نرمال در جهت
اما بین میانگین جابه جایی و سرعت جابه جایی مرکز فشار ،(P<۰/ قدامی- خلفی و داخلی خارجی تفاوت معنی دار بود ( ۰۵
.(P>۰/ در مراحل حمایت دو پا اولیه و حمایت تک پا در دو جهت مورد نظر تفاوتی مشاهده نشد ( ۰۵
استنتاج: به نظر می رسد تغییر در آناتومی نرمال پا، پاسچر پویا را در طی فعالیت های روزانه و ورزشی تحت تأثیر قرار
می دهدکه متعاقباً می تواند الگوهای آسیب را تغییر دهد، نتایج این تحقیق می تواند در برنامه ریزی موفق تر اقدامات
توانبخشی و حرکتی افراد مبتلا به ساختار غیرطبیعی پا مؤثر واقع شود.
رسول اسلامی، غزاله سرخ کمان زاده، عبدالرضا کاظمی، رضا قراخانلو، عبدالعلی بنایی فر،
دوره ۲۵، شماره ۱۲۴ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده
سابقه و هدف: علت شناسی نروپاتی دیابتی نامعلوم است. با این حال، تجمع تولیدات نهایی گلیکیشن، اختلال در عملکرد عروقی، فشار اکسیداتیو و تغییر در حمایت نروتروفیکی به عنوان فاکتورهای مهم در پیدایش این بیماری مورد توجه هستند. بنابراین، هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر شش هفته تمرین استقامتی بر بیان ژن BDNF در ریشههای حرکتی عصب سیاتیک موش های صحرایی دارای نروپاتی دیابتی است.
مواد و روشها: ۲۸ سر موش صحرایی از نژاد ویستار با میانگین توده بدنی ۲/۱۱±۲۷۱ گرم به طور تصادفی در چهار گروه دیابت کنترل، دیابت تمرین، سالم کنترل و سالم تمرین قرار گرفتند. جهت القا نروپاتی دیابتی، پس از ۱۲ ساعت ناشتایی، از روش تزریق درون صفاقی محلول STZ (mg/kg۴۵) استفاده گردید. دو هفته پس از تزریق STZ پروتکل تمرین استقامتی با شدت متوسط به مدت شش هفته انجام گردید و ۲۴ ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی بافت برداری انجام شد. بیان ژن BDNF با استفاده از تکنیک Real time-PCR مورد ارزیابی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس دوطرفه و آزمون تعقیبی LSD استفاده گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد که دیابت باعث کاهش معنیدار در بیان ژن BDNF در بخش حرکتی ریشههای عصب سیاتیک گردید (۰۵/۰=p). با این حال، شش هفته تمرین استقامتی توانست این کاهش بیان BDNFناشی از دیابت را تا حدودی جبران کند (۰۵/۰=p)، اما نتوانست آن را به سطح گروه کنترل بازگرداند. بین گروه کنترل سالم و تمرین دیابتی اختلاف معنیداری وجود داشت (۰۱/۰=p).
استنتاج: تحقیق حاضر نشان داد که دیابت میتواند باعث کاهش بیانBDNF در ریشههای حرکتی عصب سیاتیک گردد که تا حدودی با تمرین استقامتی قابل جبران است. در مجموع، نتایج این تحقیق میتواند نقطه روشنی بر اثبات فرضیه کاهش حمایت نروتروفیکی در نروپاتی دیابت باشد.
رسول اسلامی۱ غزاله سرخ کمان زاده۲ عبدالرضا کاظمی۳ رضا قراخانلو۴ عبدالعلی بنایی فر۵
زهرا محمودی، زهرا حجتی ذی دشتی،
دوره ۲۵، شماره ۱۳۰ - ( ۸-۱۳۹۴ )
چکیده
سابقه و هدف: پیشرفت عوارض ریوی بعد ازجراحی قلب دربیمار مبتلا به بیماری انسداد مزمن ریهCOPD)) وجود دارد و جهت کاهش عوارض از تمرینات متعدد استفاده میشودکه نتایج این برنامه ها ناقص است. هدف از مطالعه حاضر اجرای برنامه های تمرینی و ارزیابی آن با تستهای عملکرد ریه در دو هفته قبل و پس از جراحی بایپس عروق کرونر بوده است.
مواد و روشها: در مطالعه کارآزمایی بالینی حاضر ۴۰ بیمارمبتلابه COPD تحت جراحی پیوند عروق کرونر قلب CABG))، به طور تصادفی در دو گروه تجربی و شاهد ۲۰ نفره، قرار گرفتند. گروهها تمرینات روتین بیمارستان را انجام دادند و علاوه بر آن گروه تجربی از ۲ هفته قبل در برنامه تمرینات تنفسی، ورزش دست در عرض شانه و استفاده از عضلات تنفسی و پیاده روی زودتر از موعد شرکت نمودند. دو هفته قبل و بعد از تمرینات، آزمونهای عملکردی ریه در هر دو گروه و پس از بررسی توصیفی دادهها و نرمال بودن آنها، آزمونهای تی همبسته و آنکووا انجام گردید.
یافتهها: تغییرات ظرفیت حیاتی اجباری (FVC) گروه تجربی۰۳/۱±۳۴/۳ و شاهد ۷۹/۰±۲/۲، حجم بازدمی اجباری در ثانیه اول (FEv۱) گروه تجربی ۸۱/۰±۹۸/۲ و گروه شاهد ۷۹/۰±۶۷/۱ (۰۰۰۱/۰p=)، FVC/FEv۱ گروه تجربی ۷/۱۰±۸/۹۰ و شاهد ۲۵/۱۹±۹/۷۳ و حداکثر جریان دمی (PEF) گروه تجربی ۱۷/۲±۶۶/۵ و شاهد ۶۲/۱±۶۸/۳ (۰۰۲/۰p=) که در گروه تجربی معنیدار بود.
استنتاج: برنامههای تمرین درمانی چهار هفتهای میتواند باعث بهبود عملکرد ریوی پس از CABG در بیماران COPD شود.
طاهر افشارنژاد، مریم نورشاهی، سیاوش پرورده،
دوره ۲۶، شماره ۱۴۰ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
سابقه و هدف: آسیب استرین تکراری (RSI) با افزایش در ماتریکس خارج سلولی (ECM)، آتروفی و کاهش قدرت عضله همراه است. تمرینات قدرتی (RT) اثرات مثبتی بر عملکرد و مورفولوژِی عضلات در سالمندان دارد. در این تحقیق اثرات هشت هفته تمرینات مقاومتی درمانی بر ریکاوری تغییرات پاتولوژیکی پس از ۶ هفته انقباض اکسنتریک تکراری مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، ۱۸ موش صحرایی نر ویستار سالمند به طور مساوی به سه گروه (کنترل، مدل-استراحت و مدل- تمرین مقاومتی) تقسیم شدند. دو گروه تجربی تحت ۶ هفته (۵ بار در هفته) انقباضات اکسنتریک زیربیشینه سریع قرار گرفتند و گروه کنترل غیرفعال بود. پس از ۲ هفته استراحت، گروه مدل-تمرین مقاومتی ۸ هفته تمرین مقاومتی انجام داد و گروه مدل- استراحت برای ۸ هفته دیگر استراحت کرد. پاسخ عضله گاستروکنمیوس با اندازهگیری قدرت ایزومتریک، وزن خالص عضله و تحلیل کمی هیستوپاتولوژیکی در همه گروهها مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: بافت گاستروکنمیوس اندام آسیب دیده، افزایش در ECM و کاهش در ناحیه میوفیبریلی و قدرت ایزومتریک را پس از شش هفته مدل RSI در گروه مدل- استراحت نشان داد، اما وزن عضله بدون تغییر بود. تمرین مقاومتی به طور معنیداری نیروی ایزومتریک و درصد ناحیه میوفیبریلی را بهبود داده و درصد ناحیه غیرانقباضی را کاهش داد(۰۵/۰p<). با این حال، تغییرات پاتولوژیکی پس از RSI به طورکامل به وسیله تمرین مقاومتی ریکاوری نشد.
استنتاج: تمرینات مقاومتی درمانی با تاکید بر فاز کانسنتریک، سرعت کم و استراحت کافی میتواند تغییرات عملکردی و هیستوپاتولوژیکی در عضله را پس از آسیب استرین تکراری در موشهای سالمند تقلیل دهد.
زهرا جهانیان بهنمیری، ولی ا... دبیدی روشن، افشین فیاض موقر،
دوره ۲۸، شماره ۱۵۹ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
سابقه و هدف: حداکثر اکسیژن مصرفی (Vo۲max)، معیاری برای ارزیابی آمادگی قلبی- تنفسی حاصل از فعالیت بدنی میباشد. اندازهگیری مستقیم این معیار یک روش تهاجمی و از لحاظ تکنیکی و اجرایی مشکل است. مطالعه حاضر با هدف بررسی همبستگی بین این متغیر با متغیرهای حاصل از روشهای غیر تهاجمی ارزیابی شاخصهای ترکیب بدنی، شمارش گامها و میزان فعالیت بدنی انجام شده است.
مواد و روشها: این مطالعه مقطعی به روش تصادفی برروی ۲۵۰ نفر از کارکنان دانشگاه علوم پزشکی مازندران اجرا شد. اندازهگیری مستقیم Vo۲max با استفاده از پروتکل استاندارد شاتل صورت گرفت. اندازهگیری و محاسبه شاخصهای ترکیب بدنی با استفاده از معاینه فیزیکی بود. میزان فعالیت بدنی با استفاده از فرم کوتاه پرسشنامه بین المللی فعالیت بدنی(IPAQ-S) و شمارش گامها با استفاده از گام شمار اندازهگیری شد
یافتهها: از بین شاخصهای ترکیب بدنی، فقط مقادیرشاخصهای دور گردن (۲۴۱/۰ r= )، (۰۰۳/۰ (p= و چاقی بدن (۵۲۲/۰ - r=)، ( ۰۰۰/۰ (p= با مقادیر Vo۲max همبستگی داشتند. همبستگی بین مقادیر Vo۲max با تعداد گامها نیز معنادار بود(۲۴۸/۰ r=)، ( ۰۰۲/۰ (p= او ارتباط معناداری بین نمره IPAQ-S با مقادیر Vo۲max یافت نشد.
استنتاج: جهت ارایه مدل برآورد غیر مستقیم Vo۲max بر اساس مقادیر شاخص های ترکیب بدنی، نمره پرسشنامه (IPAQ-S) و شمارش گامها نیاز به اجرای مطالعات همبستگی مشابه باحجم نمونه بالا است.
حسین شیروانی، صالح رحمتی احمدآباد،
دوره ۲۸، شماره ۱۶۰ - ( ۲-۱۳۹۷ )
چکیده
سابقه و هدف: ایجاد محافظت قلبی عروقی با فعالیت ورزشی و تغذیه مناسب از جمله موضوعات مهم و جذاب است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر تعاملی یک دوره تمرین تناوبی شدید و مصرف مکمل روغن بذر کتان بر بیان ژنهای درگیر در محافظت قلبی (UCP۲، UCP۳ و eNOS) در رتهای نر سالم انجام شده است.
مواد و روشها: ۲۰ سر رت بالغ نر، بهصورت تصادفی به چهار گروه ۵ تایی شامل: کنترل سالین (CS)، تمرین سالین (TS)، مکمل بذر کتان (CO) و تمرین مکمل بذر کتان (TO) تقسیم شدند. گروههای تمرینی، به مدت ۱۰ هفته و هر هفته پنج جلسه، تمرین اینتروال را با شدت ۹۰ تا ۹۵ درصد VO۲max روی نوارگردان مخصوص جوندگان انجام دادند و گروههای مکمل نیز عصاره روغنی بذر کتان را با دوزmg/kg ۳۰ دریافت میکردند. پنج روز پس از آخرین جلسه تمرینی رتها قربانی شدند. سپس بافت برداری قلب انجام و مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد تمرین به طور معنیداری باعث افزایش بیان ژن UCP۲ نسبت به گروه کنترل شده است (۰۳/۰ p=). بیان ژن UCP۲ در گروه تعاملی بیشتر از کنترل (۰۰۸/۰ p=) و تمرین (۰۰۸/۰ p=) بود. در مورد UCP۳، تمرین به طور معنیداری باعث افزایش بیان ژن UCP۳ نسبت به گروه کنترل شد. بیان ژن UCP۳ در گروه تمرین (۰۵/۰ p=) و تعاملی (۰۵/۰ p=) بهطور معنیداری بالاتر از مکمل بود. همچنین در گروه تعاملی به طور معنیداری بیشتر از کنترل بود (۰۳/۰ p=). در مورد eNOs، گروه تعاملی بیان ژن eNOS بیشتری را نسبت به کنترل نشان دادند. همچنین بیان ژن eNOS در گروه تعاملی از گروه تمرین بیشتر بود (۰۰۸/۰ p=).
استنتاج: تمرین تناوبی شدید همراه با مصرف مکمل روغن بذر کتان بواسطه افزایش بیان ژنهای UCP۲، UCP۳ و eNOS باعث محافظت قلبی میشود.
مینو دادبان شهامت، ولی اله دبیدی روشن، تورج فرازمندفر،
دوره ۲۸، شماره ۱۶۵ - ( ۷-۱۳۹۷ )
چکیده
سابقه و هدف: یکی از نکات مهم در درمان سرطان، کاهش عوارض داروهای آن بر بافتهای سالم بدن میباشد؛ بنابراین هدف این پژوهش، بررسی اثرات پیشگیرانه تمرین هوازی تداومی بر میزان آپوپتوز و فیبروز کبدی ناشی از القای داروی دوکسوروبیسین در رتهای مدل سالمندی میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، ۴۲ سر رت نژاد ویستار، بهطور تصادفی در شش گروه (۷ =n) شامل: جوان، سالمند، سالمند+ سالین، سالمند+ دوکسوروبیسین، سالمند+ تمرین+ سالین و سالمند+ تمرین+ دوکسوروبیسین قرار گرفتند. گروههای تمرینی، روی نوارگردان با رعایت اصل اضافه بار، پنج جلسه در هفته و به مدت شش هفته تمرین کردند. ۱۵ روز پایانی تمرین، تزریق دوکسوروبیسین یا محلول سالین، با دوز روزانه ۱ میلیگرم/کیلوگرم انجام گرفت. ۴۸ ساعت پس از پایان تمرین، بافتبرداری از کبد جهت ارزیابی فیبروز و بیان پروتئینهای Bax و Bcl-۲ انجام شد. دادهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه در سطح معنیداری (۰۵/۰p≤) آنالیز شدند.
یافتهها: تزریق دوکسوروبیسین سبب افزایش معنیدار فیبروز کبدی، بیان پروتئین Bax و نسبت Bcl-۲/ Baxو کاهش معنیدار بیان پروتئین Bcl-۲ شد (۰۵/۰p≤). همچنین، تمرین هوازی سبب کاهش معنیدار بیان پروتئین Bax، نسبت
Bcl-۲/Bax و فیبروز کبدی و افزایش معنیدار بیان پروتئین Bcl-۲ شد (۰۵/۰p≤).
استنتاج: تمرین هوازی تداومی، باعث کاهش نسبت Bcl-۲/Bax، که شاخصی از افزایش میزان بقا می باشد و نیز کاهش فیبروز کبدی در مقابل دوکسوروبیسین میشود.
بهاره صمدی، پروین فرزانگی، زهرا مدنی،
دوره ۲۸، شماره ۱۶۹ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده
سابقه و هدف: هدف این مطالعه بررسی تاثیر برنامه بازتوانی قلبی با مصرف ویتامین D بر میزان NO ، ET۱، VEGF، اضطراب و افسردگی بیماران پس از جراحی بای پس عروق کرونر( CABG) می باشد.
مواد و روشها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، ۳۲ بیمار قلبی مرکز قلب فاطمه زهرا ساری که تحت عمل CABG بودند، به طور تصادفی به چهار گروه کنترل، ویتامین D، تمرین و تمرین - ویتامین D تقسیم شدند. برنامه تمرین شامل تمرین هوازی به مدت ۶۰ تا ۸۵ دقیقه با شدت ۷۰ تا ۸۵ درصد ضربان قلب حداکثر و سپس تمرین قدرتی شامل سه ست با ۱۰ تکرار با شدت ۲۰ تا ۶۰ درصد یک تکرار بیشینه، سه جلسه در هفته به مدت شش هفته بود. NO ، ET۱، VEGF، اضطراب و افسردگی قبل و بعد از ۶ هفته بررسی شدند. دادهها با استفاده از آزمون t همبسته و آنوای یک راهه تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: در گروه های تمرین، ویتامین D و تمرین-ویتامین D سطوح NO و VEGF به طور معنی دار افزایش یافت، در حالی که سطح ET۱ کاهش یافت. همچنین کاهش معنیدار در نمره اضطراب و افسردگی در همه گروهها مشاهده شد (۰۵/۰(p< .
استنتاج: نتایج نشان داد تمرین، ویتامین D و تمرین-ویتامین D توانست سطوح NO، ET۱، VEGF، اضطراب و افسردگی را در بیماران قلبی پس از عمل CABG بهبود دهد. درحالی که، تمرین-ویتامین D در بهبود سطوح NO، ET۱، VEGF، اضطراب و افسردگی موثرتر بود.
حمزه محمدی، سید محسن آوندی، معصومه اخلاقی،
دوره ۲۸، شماره ۱۷۰ - ( ۱۲-۱۳۹۷ )
چکیده
سابقه و هدف: اختلالات متابولیکی یکی از عوامل خطر ساز سلامتی در دنیا است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی و مصرف مکمل زنجبیل بر سوپراکسید دیسموتاز بیماران دیابت نوع ۲ شهرستان شیراز انجام پذیرفت.
مواد و روشها: در این مطالعهی کارآزمایی نیمه تجربی دوسویهکور، ۴۴ بیمار دیابت نوع دو، (میانگین قد ۲۰/۷±۹۲/۱۶۹ سانتی متر، وزن ۳۴/۶±۴۱/۸۲ کیلو گرم، سن ۰۱/۷±۴۹/۵۳ سال و ترکیب بدن ۰۷/۲±۵۷/۲۸ درصد) به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب، و با آرایش تصادفی در چهار گروه، زنجبیل، تمرین مقاومتی با مصرف دارونما، تمرین مقاومتی با زنجبیل و دارونما قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه زنجبیل روزانه یک گرم زنجبیل به مدت ۸ هفته دریافت کردند. آزمودنیهای گروههای تمرین هم یک پروتکل تمرین مقاومتی پیشرونده شامل هشت هفته (سه جلسه در هفته) با شدت ۸۰-۶۵ درصد ۱RM، اجرا نمودند. قبل و ۴۸ ساعت بعد از هشت هفته تمرین، نمونههای خونی از ورید پیش آرنجی جمعآوری شد. غلظت شاخص سوپراکسید دیسموتاز به روش الیزا محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل آماری دادهها از طریق آزمون تی وابسته، تحلیل واریانس آنوا یک راهه و آزمون تعقیبی توکی انجام گرفت و سطح معناداری ۰۵/۰p≤ در نظر گرفته شد.
یافتهها: شاخص سوپراکسید دیسموتاز پس از هشت هفته تمرین مقاومتی و زنجبیل در همه گروه ها به جزء گروه دارونما افزایش معنیداری یافت.
استنتاج: بر اساس نتایج به دست آمده مصرف طولانی مدت مکمل زنجبیل و تمرین مقاومتی، سطوح سرمی سوپراکسید دیسموتاز را افزایش داده است، بنابراین انجام طولانی مدت تمرینات مقاومتی به همراه مکمل زنجبیل میتواند عامل مؤثری برای تغییرات مطلوب در شاخص آنتیاکسیدانی بیماران دیابت نوع دو باشد.
شماره ثبت کارآزمایی بالینی : ۱N۲۰۱۸۱۲۰۵۰۴۱۸۵۶IRCT
فرزام سبحانی، روح الله حق شناس، مصطفی رحیمی،
دوره ۲۸، شماره ۱۷۰ - ( ۱۲-۱۳۹۷ )
چکیده
سابقه و هدف: پدیده سالمندی موضوعی دارای اهمیت میباشد. هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی و مکملدهی چای سبز بر سطوح پلاسمایی اپلین و مقاومت به انسولین زنان سالمند مبتلا به دیابت نوع ۲ بود.
مواد و روشها: در این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، ۴۴ نفر از زنان سالمند عضو انجمن دیابت شهرستان بابل، انتخاب و در ۴ گروه ۱۱ نفری، شامل گروه تمرین + مکمل، تمرین + دارونما، مکمل و کنترل تقسیم شدند. گروههای تمرین به مدت ۸ هفته، سه جلسه ۶۰ دقیقهای در هفته، تمرین پیاده روی نوردیک با شدت ۵۰ تا ۷۵ درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره را انجام دادند. گروه مکمل، سه بار در روز به روش دوسوکور قرصهای چای سبز و گروه دارونما کپسولهای حاوی آرد گندم را مصرف کردند. نمونههای خون آزمودنیها، قبل از شروع پروتکل و ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرین جمعآوری شد. از روش الایزا برای اندازهگیری متغیرهای بیوشیمیایی و از روشهای آماری تحلیل واریانس تک و چند متغیره برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: نتایج تحلیل واریانس تک متغیره، نشان از معنیداری آماری اثر گروه در سه متغیر گلوکز، انسولین و مقاومت انسولینی با ۰۰۱/۰> p و عدم معناداری آماری در متغیر اپلین با ۳۳۳/۰= p داشت. همچنین بر اساس اندازه اثرهای مشاهده شده، گروه تمرین + مکمل نسبت به سایر گروهها، تاثیر بیشتری بر متغیرهای انسولین (۰۰۱/۰>p، ۳۹/۰=η)، مقاومت انسولینی (۰۰۱/۰>p، ۳۸/۰=η) و گلوکز (۰۰۱/۰>p، ۳۶/۰=η) داشت.
استنتاج: بر اساس یافته های پژوهش حاضر، انجام تمرینات نورودیک به همراه مکمل چای سبز، از طریق بهبود شاخص مقاومت به انسولین و گلوکز بیماران دیابت نوع ۲ میتواند در حفظ آمادگی جسمانی سالمندان تاثیر به سزایی داشته باشد.
مرتضی قیوم زاده، علی اسدالهی امین، سیداحمد سید علی نقی، رضا قراخانلو، مینو محرز،
دوره ۲۹، شماره ۱۷۳ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
سابقه و هدف: درمان ضد ویروسی علی رغم افزایش طول عمر بیماران مبتلا به عفونت اچ.آی.وی دارای عوارض جانبی فراوانی میباشد. یکی از راه کارهای غیر دارویی مواجهه با برخی از این عوارض جانبی افزایش فعالیت بدنی است. هدف از مطالعه حاضر بررسی و مقایسه اثر تمرین مقاومتی و مداخله سبک زندگی بر سطوح لنفوسیت های TCD۴+ و ترکیب بدن بیماران مبتلا به عفونت اچ. آی. وی بود.
مواد و روشها: در این بررسی کار آزمایی بالینی، ۳۱ بیمار مبتلا به عفونت اچ.آی.وی به صورت تصادفی به سه گروه تمرین مقاومتی(۱۲ نفر)، مداخله سبک زندگی(۱۳ نفر) و گروه کنترل (۶ نفر) تقسیم شدند. گروه تمرین مقاومتی به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه به اجرای تمرینات مقاومتی با کشهای بدنسازی و وزن بدن خود پرداختند. گروه مداخله سبک زندگی نیز دو بار در هفته به مدت هشت هفته در یک سری ورزشهای تفریحی به دلخواه خود و کلاسهای آموزش سبک زندگی سالم شرکت کردند. گروه کنترل نیز سبک زندگی قبلی خود را حفظ کردند. قبل و بعد از شروع مداخله میزان سلولهای TCD۴+ و مشخصات آنتروپومتریکی آزمودنیها سنجیده شد.
یافتهها: نتایج نشان دهنده اثر معنیدار تمرین مقاومتی بر بهبود مشخصات آنتروپومتریکی آزمودنیها در مقایسه با گروه های دیگر بود. میزان سلول های TCD۴+ نیز در هر دو گروه مداخله افزایش داشت (۰۵/۰< P).
استنتاج: مداخلات استفاده شده در مطالعه حاضر میتوانند به عنوان راهکارهایی برای بهبود وضعیت ترکیب بدن و وضعیت سیستم ایمنی بیماران مبتلا به عفونت اچ.آی.وی در کنار درمان ضد رتروویروسی استفاده شوند.
شماره ثبت کارآزمایی بالینی : ۱۸N۲۰۱۶۰۴۰۳۴۰۷۶IRCT
یوسف مقدسی، فرشاد غزالیان، سعید عابدیان کناری، خسرو ابراهیم، حسین عابدنطنزی،
دوره ۳۰، شماره ۱۸۶ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده
سابقه و هدف: افزایش شیوع دیابت در جهان و عوارض آن از جمله مشکلات قلبی عروقی موجب افزایش هزینههای درمانی میشود،که با یک برنامهریزی صحیح جهت تغییر عادات زندگی و با انجام ورزش مناسب میتوان موجب کاهش هزینهها و عوارض آن شد. مطالعه حاضر تاثیر تمرینات هوازی و مقاومتی برسطح خونی GDF-۱۵بیماران دیابتی نوع یک را به عنوان یک نشانگر محافظتی برسلولهای قلبی عروقی، مورد بررسی قرارداد.
مواد و روشها: در این مطالعه نیمه تجربی که در سال ۱۳۹۸ انجام شد، ۳۲ بیمارمبتلا به دیابت نوع یک دردو گروه تمرینات ورزشی هوازی و مقاومتی وارد مطالعه شدند. سطوح سرمی GDF۱۵ در همه بیماران قبل و بعد از تمرین ورزشی اندازهگیری شد. اطلاعات با آزمونهای من ویتنی، بوتسترپ ودر SPSS بررسی شد.
یافتهها: در این مطالعه، افزایش سطح GDF-۱۵ بعد از انجام تمرینات ورزشی، نسبت به قبل از تمرینات معنیدار بود (۰۵/۰> P) واندازه اثر (Effect size) ۱۵ درصد بود. همچنین افزایش سطح GDF-۱۵ بعد از تمرینات در گروه هوازی معنیدار بود (۰۵/۰> P).
استنتاج: ارتباط مثبتی میان تمرینات ورزشی با سطح GDF۱۵ در بیماران دیابتی نوع یک وجود دارد که این ارتباط در گروه تمرینات هوازی بیشتر دیده میشود.
آسیه الماسی زفره ئی، فرزانه تقیان، خسرو جلالی دهکردی،
دوره ۳۰، شماره ۱۸۷ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده
سابقه و هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه تاثیر ۸ هفته تمرین تناوبی هوازی و مصرف قهوه سبز بر سطح مایونکتین سرم، هورمون شبه متیورین و مقاومت به انسولین در زنان چاق بود.
مواد و روشها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی ۴۰ نفر آزمودنی به صورت تصادفی در چهار گروه (قهوه سبز و تمرین تناوبی، قهوه سبز، تمرین و کنترل) تقسیم شدند. تمرین تناوبی هوازی به مدت ۸ هفته، ۵ جلسه در هفته و با ۳۰ تا ۴۵ دقیقه فعالیت اجرا شد. قهوه سبز را به مدت ۸ هفته و روزانه ۴۰۰ میلی گرم دریافت کردند. نمونه خونی پس از ۱۲ ساعت ناشتایی و ۴۸ ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین جهت اندازه گیری غلظت متیورین لایک، مایونکتین، گلوکز، انسولین و مقاومت به انسولین گرفته شد. اطلاعات بدست آمده با استفاده از آزمون t همبسته و آنالیز واریانس یکطرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سطح معناداری ۰۵/۰> P در نظر گرفته شد.
یافتهها: شرکت کنندگان در مطالعه شامل۴۰ نفر با میانگین وزنی ۷۹/۶±۷۱/۸۱ کیلوگرم، قد ۷۲/۶±۰۱/۱۶۱ سانتی متر، شاخص توده بدنی ۶/۴±۴/۳۲ بودند. نتایج آزمون آنالیز واریانس یکطرفه نشان داد تفاوت معنیداری در سطوح مایونکتین (۰۰۱/۰=P)، متیورین لایک (۰۰۷/۰=P)، انسولین (۰۰۵/۰=P)، گلوکز ناشتا (۰۰۱/۰=P) و مقاومت به انسولین (۰۰۱/۰=P) گروههای چهارگانه تحقیق وجود دارد. در گروه تمرین هوازی همراه با مصرف قهوه سبزسطح مایونکتین و متورین لایک به طور معنیداری نسبت به گروه تمرین هوازی (۰۰۱/۰=P) و گروه مصرف قهوه سبز (۰۰۱/۰=P) افزایش یافته است
استنتاج: مصرف قهوه سبز و تمرین تناوبی می تواند بر برخی شاخصهای گلایسمیک اثر گذار باشد. این یافتهها ممکن است بیانگر نقش مایونکتین و متیورین لایک در جلوگیری از چاقی و مقاومت به انسولین باشد.
شماره ثبت کارآزمایی بالینی : ۵N۲۰۱۷۰۵۱۰۰۳۳۹۰۹IRCT
بهناز محمودی، گلاله اصغری، عماد یوزباشیان، پروین میرمیران، دکتر فریدون عزیزی،
دوره ۳۰، شماره ۱۹۰ - ( ۸-۱۳۹۹ )
چکیده
سابقه و هدف: مطالعات در زمینه ارتباط بین فعالیت بدنی با بروز بیماری مزمن کلیوی (CKD) نتایج متناقصی گزارش کردهاند. هدف از انجام این پژوهش بررسی ارتباط فعالیت بدنی با بروز بیماری مزمن کلیوی در زنان و مردان در یک مطالعه مبتنی بر جمعیت است.
مواد و روشها: در مطالعه آینده نگر حاضر، ۴۲۲۶ شرکتکننده (۱۸۷۲ مرد و ۲۳۵۴ زن) بدون CKD در قالب مطالعه قند و لیپید تهران به مدت ۶ سال از فاز۳ (۱۳۸۶-۱۳۸۴) تا فاز ۵ (۱۳۹۴-۱۳۹۱) پیگیری شدند. اطلاعات پایه فعالیت بدنی برای اندازهگیری معادل متابولیکی (MET) بر حسب ساعت در هفته مورد بررسی قرار گرفت. تخمین فیلتراسیون گلومرولی با استفاده از معادله اصلاح رژیم غذایی در بیماریهای کلیوی(MDRD) محاسبه وCKD به صورت
eGFR < ۶۰ ml/min/۱,۷۳ m۲ تعریف شد. برای بیان ارتباط بین بروز CKD با طبقهبندیهای معادل متابولیکی، شانس خطر و ۹۵ درصد فاصله اطمینان با استفاده از رگرسیون لجستیک محاسبه شد.
یافتهها: میانگین MET در مردان و زنان به ترتیب ۹۱۳ و ۶۸۳ دقیقه در هفته و بروز CKDبه ترتیب برابر ۷/۱۰ و ۴/۱۵ درصد بود.پس از تعدیل عوامل مخدوشکننده، در مردان با فعالیت بدنی سنگینتر نسبت به مردان با فعالیت بدنی سبک تر شانس بروز CKDبه میزان ۳۰ درصد (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۹۵/۰-۵۱/۰) کاهش یافته بود(۰۱۲/۰P=). هیچ رابطه معنیداری بین سطوح مختلف فعالیت بدنی و بروز CKD در زنان ملاحظه نشد(۰۵۹/۰P=).
استنتاج: فعالیت بدنی بیشتر با خطر بروز کمتر بیماری مزمن کلیوی بین مردان پس از ۶ سال پیگیری در ارتباط است.
سروش علی اصغری جلودار، عباس قنبری نیاکی، خدیجه نصیری،
دوره ۳۰، شماره ۱۹۰ - ( ۸-۱۳۹۹ )
چکیده
سابقه و هدف: امروزه به علت ماشینیشدن کارها، افزایش بیتحرکی از مشکلات در حال گسترش در جوامع مختلف است که خطر بروز بیماریهایی مانند کبد چرب، چاقی و دیابت را در افراد افزایش میدهد. مطالعات تأثیر تمرینات ورزشی را بر سطوح شاخصهای آنزیمی کبد گزارش کردهاند. بهنظر میرسد محصولات گیاهی در مدیریت انواع بیماریها نظیر کبد چرب مفید باشند.
مواد و روشها: پژوهش تجربی با نمونه حیوانی و گروه بندی تصادفی حاضر به بررسی پاسخ شاخصهای آنزیمی آسپارتات آمینوترانسفراز(AST)، آلانین آمینوترانسفراز(ALT)، آلکالین فسفاتاز(ALP) و گاما گلوتامیل ترانس پپتیداز(GGT) و نیمرخ لیپید(تریگلیسرید و کلسترولتام) کبد موشهای صحرایی پیرو ۸ هفته تمرین استقامتی و مصرف عصاره گلنسترن پرداخته است. تعداد ۳۶ سر موش به چهار گروه: کنترل-سالین، تمرین-سالین، کنترل-نسترن و تمرین-نسترن تقسیم شدند. در پایان دوره سطوح آنزیمهای کبدی، تریگلیسرید و کلسترول اندازهگیری شد.
یافتهها: تحلیل سطوح آنزیمهای AST و ALT با استفاده از آنالیز واریانس یکطرفه نشان داد که سطوح این دو آنزیم در گروههای تمرین-سالین(۰۲۴/۰P=)(۰۰۲/۰P=) و کنترل- نسترن(۰۰۴/۰P=)(۰۰۱/۰P=) نسبت به کنترل- سالین کاهش یافته بود. اثر تعاملی تمرین و عصاره نسترن توانست کاهش معنیداری را در آنزیمهای AST و ALT نسبت به تمامی گروهها ایجاد کند(۰۰۱/۰P=). سطوح ALP در گروههای تمرین- سالین(۰۰۸/۰P=)، کنترل-نسترن(۰۰۲/۰P=) و تمرین-نسترن(۰۰۱/۰P=) نسبت به گروه کنترل-سالین کاهش یافت. تحلیل سطوح GGT عدم اختلاف معنیدار را بین گروهها نشان داد(۱۷۲/۰P=). تمرین استقامتی و عصاره گل نسترن موجب بهبود مقادیر تریگلیسرید و کلسترول تام کبدی شدند.
استنتاج: اجرای تمرین استقامتی همراه با مصرف عصاره گل نسترن میتواند تأثیر بسزایی بر کاهش شاخصهای آنزیمی، تریگلیسرید و کلسترول تام کبدی داشته باشد.
حسام پارسا، یعقوب مهری الوار، فهیمه عرفانی آداب،
دوره ۳۱، شماره ۱۹۶ - ( ۲-۱۴۰۰ )
چکیده
سابقه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر هشت هفته تمرین ورزشی بر بیان ژن عوامل درگیر در انتقال معکوس کلسترول در رتهای صحرایی ایسکمی شده انجام شد.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی ۲۸ سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (۲۵۰-۲۰۰ گرم) به صورت تصادفی در ۴ گروه شم، ایسکمی، تمرین و تمرین- ایسکمی قرار گرفتند. انفارکتوس میوکارد با بستن شریان کرونری نزولی چپ به مدت۳۰ دقیقه انجام شد. برنامه تمرینی اینتروال شدید (هر تناوب شامل ۴ دقیقه دویدن با شدت خیلی بالا، تقریبا ۸۵ تا ۹۰ درصد VO۲max و ۲ دقیقه ریکاوری فعال، تقریبا با شدت ۵۰ تا ۶۰ درصد VO۲max) روی تردمیل به مدت ۸ هفته هر هفته ۳ روز و هر روز به مدت ۴۰ دقیقه اجرا شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که بیان ژن گیرنده ABCG۱ و آپولیپوپروتئین۱ در تمرین تناوبی شدید افزایش معناداری نسبت به گروه ایسکمی (۰۰۸/۰= P) و گروه شم داشت (۰۳۷/۰= P). بیان ژن گیرنده آپولیپوپروتئین۲، در گروه تمرین تناوبی شدید+ ایسکمی به نسبت سایر گروهها افزایش داشته است اما این افزایش فقط نسبت به گروههای ایسکمی (۰۴۱/۰= P) و شم (۰۴/۰= P) میباشد. در رابطه با بیان ژن گیرنده SR-BI نتایج نشان داد که گروه تمرین تناوبی شدید+ایسکمی به نسبت سایر گروهها افزایش داشته است اما این افزایش معنادار فقط نسبت به گروه شم (۰۲۸/۰= P) میباشد.
استنتاج: تمرین تناوبی شدید در رتهای ایسکمی شده سبب افزایش عوامل کلیدی درگیر در روند انتقال معکوس کلسترول می شوند که در نهایت منجر به افزایش HDL شده، که اثر مثبتی بر پیشگیری از آترواسکلروز و ایسکمی دارد.
محمد رضا ییلاقی اشرفی، حسین عابد نطنزی، فرشاد غزالیان،
دوره ۳۱، شماره ۱۹۶ - ( ۲-۱۴۰۰ )
چکیده
سابقه و هدف: دیابت نوع دو شایعترین بیماری درونریز است که به دلیل عدم تحمل گلوکز در اثر برهم خوردن تعادل بین ذخایر و تقاضای انسولین رخ میدهد. هدف پژوهش حاضر، مطالعه تغییرات بیان ژن PEPCK بافت کبد و شاخص مقاومت به انسولین پس از انجام تمرین تناوبی و مصرف ژل رویال در رتهای دیابتی نوع دو بود.
مواد و روشها: جامعه آماری پژوهش تجربی حاضر را ۳۶ موش صحرایی نر ویستار ۴ تا ۶ هفتهای با وزن ۲۰±۱۰۰ گرم تشکیل میداد که پس از ۲۰ هفته تغذیه با رژیم پرچرب و با تزریق درون صفاقی ۲۵ میلیگرم STZ به ازای کیلوگرم وزن رتها دیابتی شدند. رتهای دیابتی در ۴ گروه کنترل (۸ سر)، تمرین تناوبی (۱۰ سر)، ژل رویال (۸ سر)، تمرین تناوبی- ژل رویال (۱۰ سر) گروهبندی و پروتکل تمرینی و گاواژ ژل رویال روی آنها اجرا شد. هشت هفته تمـرین هـوازی، ۵ جلسه در هفته با تناوب شدید ۲ دقیقهای با ۲ تا ۸ تناوب با ۸۰ تا ۹۰ درصد vo۲ max و تناوب استراحت یکدقیقهای با ۵۰ تا ۵۶ درصدvo۲ max اجرا شد.
یافتهها: در مقایسه با گروه کنترل، تمرین تناوبی شدید به کاهش معنیدار گلوکز و شاخص مقاومت به انسولین منجر شد (۰۰۱/۰ P<). تمرین تناوبی و ژل رویال همچنین به افزایش بیان PEPCK در سلولهای کبدی در مقایسه با گروه کنترل منجر شد.
استنتاج: تمرینات تناوبی و ژل رویال در رتهای دیابتی منجر به بهبود نیمرخ گلیسیمیک و تغییرات سطوح گلوکز و انسولین و نیز تغییر در بیان ژن PEPCK کبدی نسبت شد.
قاسم مسعودزاده، علیرضا براری، آسیه عباسی دلویی، پروین فرزانگی،
دوره ۳۱، شماره ۱۹۷ - ( ۳-۱۴۰۰ )
چکیده
سابقه و هدف: اثر تمرینات با شدت مختلف و رزوراترول (Resveratrol) بر نشانگرهای کبدچرب غیرالکلی (NAFALD) کمتر مطالعه شده است. هدف مطاله حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی با شدت بالا و متوسط و مصرف رزوراترول بر تغییرات سطوحFGF-۲۱ و سایتوکراتین-۱۸در NAFALD بود.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی ۴۸ سر موش صحرایی نر بالغ ویستار (با میانگین وزن ۱۰±۲۱۰ گرم) بهطور تصادفی به ۶ گروه: کنترل سالم، بیمار، سالین، تمرین شدید، تمرین متوسط و مصرف رزوراترول تقسیم شدند. دوره تمرین در مدت هشت هفته، ۵ جلسه در هفته و هر جلسه ۴۵ دقیقه انجام شد. القای NAFALD بهصورت گاواژ امولسیون پرچرب بود. مصرف رزوراترول نیز روزانه و به میزان ۱۰۰ میلیگرم در کیلوگرم وزن بدن بود. سطوح سرمی FGF-۲۱ و سایتوکراتین-۱۸به روش الایزا و سطوح FGF۲۱ mRNA به روش Rt-PCRاندازهگیری شد. آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون توکی با شرط ۰۵/۰< P بهکار گرفته شد.
یافتهها: سطوح سرمی FGF-۲۱، سطوحFGF۲۱ mRNA کبدی و سطوح سرمی سایتوکراتین-۱۸ در گروه رزوراترول، تمرین شدید و تمرین متوسط در مقایسه با گروه بیمار (شاهد) کاهش معنیداری داشت (۰۰۱/۰< P). البته بین دو گروه تمرینی و رزوراترول تفاوت معنیداری مشاهده نشد.
استنتاج: مکمل یاری رزوراترول و تمرین ورزشی با شدت بالا و متوسط با کاهش FGF-۲۱ و سایتوکراتین-۱۸ سرمی موشهای صحرایی مبتلا به NAFALD همراه میشود.
امیر فلاح نژاد مجرد، لاله بهبودی، ساناز میرزایان شانجانی، مجتبی ایزدی،
دوره ۳۱، شماره ۱۹۷ - ( ۳-۱۴۰۰ )
چکیده
سابقه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی شایعترین بیماری کبدی در دنیاست. عوامل ژنتیکی، پیدایش و توسعه بیماری را تحت تاثیر قرار میدهد. مطالعه حاضر به منظور بررسی تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی (هوازی، مقاومتی) بر ترکیب بدنی با سه ژنوتیپ (TT،CT،CC) پلی مورفیسم C۶۷۷T ژن متیلن تترا هیدروفولات ردوکتاز بود.
مواد و روشها: در این پژوهش نیمه تجربی میزان ترکیب بدنی۶۰ بیمار مرد چاق ۳۰ تا ۴۰ ساله با BMI بین۳۰ الی ۳۵ k/m۲ مبتلا به کبد چرب غیرالکلی گرید ۱ در شش گروه (سه گروه تجربی و سه گروه کنترل) سه ژنوتیپ (TT،CT،CC) قبل و پس از ۸ هفته تمرین ترکیبی بررسی و به منظور مقایسه گروه ها ازروش آماری تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و میزان خطا (۰۵/۰ ˂α) و نرم افزار SPSS۱۹ استفاده شد.
یافتهها: شاخص توده بدنی در پایان ۸ هفته پروتکل تمرین در گروه ژنوتیپ TT نسبت به دو گروه ژنوتیپ CT (P=۰,۰۳۱) و CC (P=۰,۰۲۳) کاهش معنیدار و چربی احشایی درگروه ژنوتیپ TT نسبت به گروه ژنوتیپ CT (P=۰,۰۳۹) و گروه ژنوتیپ CC (P=۰,۰۳۴) و گروه ژنوتیپ CT نسبت به گروه ژنوتیپ CC کاهش معنیداری داشت (P=۰,۰۴۶).در خصوص نسبت دورکمر به دور باسن اگرچه کاهش در بین گروه های ژنوتیپی معنیدار نبود ولی روند کاهشی در کلیه گروهها مشاهده گردید.
استنتاج: تاثیر پروتکل تمرینی بر ترکیب بدنی در ژنوتیپ TT نسبت به دو ژنوتیپ CT و CC کاهش بیش تری نشان داد. این یافته بر این نکته اشاره دارد که با توجه به کاهش شاخص توده بدنی و چربی احشایی احتمالا بهبود عملکرد کبد در بیماران کبد چرب غیر الکلی حاصل گردد.