جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای احسن

عرازمحمد میرابی ، ربابه رضایی پور ، عقیل تبارملاحسن، زرین شریف نیا ، حامد اخروی ، شهرام فدایی ، یداله محرابی ، ابوالقاسم عجمی ،
دوره ۱۶، شماره ۵۱ - ( فروردین ۱۳۸۵ )
چکیده

سابقه و هدف: تحقیقات حاکی از شیوع سرطان در افرادی است که در نزدیکی خطوط انتقال نیرور زندگی می کنند. بنابراین از اثرات میدان های الکترونیکی بر سلامت بشر نباید غافل ماند. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر فرکانس های مختلف میدان مغناطیسی بر سیستم ایمنی ذاتی و اختصاصی (ایمنی با واسطه سلولی) می باشد تا با کسب آگاهی در این زمینه بتوان از اثرات این میدان ها برای اهداف درمانی، تقویت و یا حتی سرکوب سیستم ایمنی استفاده نمود.
مواد و روش ها: در این مطالعه از موش های ماده نژاد BALB/c استفاده شد. موش ها به ۱۰ گروه ۸ تایی تقسیم شدند و به هریک از موش ها (گروه مورد و شاهد) تعداد ۱۰۸ گلبول قرمز (SRBC) در حجم ۰,۱ ml به دو طریق زیر جلدی و داخل جلدی (کف پا) تزریق شد و سپس گروه های مورد (۵ گروه) تحت تاثیر میدان های مغناطیسی با شدت ثابت ۰.۴ میلی تسلا ولی با فرکانس های متفاوت ۰، ۵، ۵۰، ۵۰۰ و ۵۰۰۰ هرتز به مدت ۶ روز متوالی، هر روز به مدت ۸ ساعت قرار گرفتند (هر گروه تحت یکی از فرکانس ها) و گروه های شاهد در همان شرایط ولی در خارج میدان مغناطیسی نگهداری شدند. سنجش ایمنی ذاتی و اختصاص به ترتیب با تست NBT و DTH انجام گرفت. در روز هفتم، از موش های گروه هایی مورد و شاهد خون گیری شد و تست NBT به صورت کیفی و نیمه کمی انجام شد و برای انجام تست DTH در روز هفتم بار دیگر همان مقدار SRBC به کف پای موش ها (گروه های مورد و شاهد) تزریق گردید و بعد از ۲۴، ۴۸ و ۷۲ ساعت ضخامت کف پای موش ها به وسیله میکرومتر اندازه گیری و ثبت گردید و با استفاده از آزمون آماری تی تست غیر وابسته تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج تست کیفی NBT در تمام گروه ها به جز گروهی که در فرکانس صفر میدان مغناطیسی قرار گرفته بودند اختلاف معنی داری بین گروه های مورد و شاهد نشان داد. در بررسی NBT نیمه کمی در گروه های مورد در مواجهه با فرکانس های ۵، ۵۰، ۵۰۰ و ۵۰۰۰ هرتز نتایج دارای اختلاف معنی داری بود. نتایج حاصل از پاسخ DTH در گروه های مواجهه با فرکانس های ۰، ۵ و ۵۰ هرتز معنی دار نبوده اما در گروه های مواجهه با فرکانس های ۵۰۰ و ۵۰۰۰ هرتز در مقایسه با گروه کنترل در اندازه گیری ۲۴ ساعته به ترتیب اختلاف معنی داری مشاهده شد ولی در اندازه گیری ۴۸ ساعت و ۷۲ ساعت اختلافی مشاهده نشد.
استنتاج: از یافته های تحقیق نتیجه گرفته می شود که فرکانس های ۵، ۵۰، ۵۰۰ و ۵۰۰۰ هرتز پاسخ های ایمنی ذاتی را در موش های ماده نژاد BALB/c کاهش می دهد ولی ایمنی سلولی اختصاصی تغییری نمی کند.

کریم ناصری ، شعله شامی ، فرهاد معظمی ، بهزاد احسن ،
دوره ۱۶، شماره ۵۶ - ( بهمن ۱۳۸۵ )
چکیده

سابقه و هدف: لیدوکائین از داروهای بی حس کننده موضعی متوسط الاثر است که به کرات در بی حسی اپی دورال مصرف می شود و خطر مسمومیت قلبی یا سیستم اعصاب مرکزی کم تری نسبت به بوپیواکائین دارد. این مطالعه طول مدت اثر مهار حسی و حرکتی لیدوکائین را با اضافه نمودن اپی نفرین، فنتانیل یا شبه دارو (سالین نرمال) در بی حسی اپی دورال با هم مقایسه نموده است.
مواد و روش ها: در این مطالعه دو سو ناآگاه ۶۰ بیمار IASA و II نامزد جراحی انتخابی ارتوپدی به صورت تصادفی بلوکی به سه گروه N (لیدوکائین + سالین)، E (لیدوکائین + اپی نفرین) و F (لیدوکائین + فنتانیل) تقسیم شدند. بی حسی اپی دورال با استفاده از ۳۸۰ mg لیدوکائین ۲ درصد و ۱ میلی لیتر سالین نرمال در گروهN ، ۳۸۰ mg لیدوکائین ۲ درصد و ۱۰۰ میکروگرم (۱ میلی لیتر از محلول ۱,۱۰۰۰۰) اپی نفرین در گروه E و ۳۸۰ mg لیدوکائین ۲ درصد و ۵۰ میکروگرم فنتانیل در گروه F انجام شد. زمان شروع مهار حسی و طول مدت مهار حسی و حرکتی در بیماران ثبت شد. یافته ها با نرم افزار آماری SPSS و با استفاده از آزمون های آماری آنالیز واریانس و مجذور کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. P<۰.۰۵ معنی دار تلقی شد.
یافته ها: زمان متوسط شروع اثر مهار حسی در سه گروه E (۸,۳۵+/-۰.۸۵ دقیقه) ، F (۸.۱۵+/-۰.۷۵ دقیقه) و N (۸.۷۵+/-۰.۸ دقیقه) مشابه بود و و سه گروه از این لحاظ اختلاف معنی داری با هم نداشتند. طول مدت مهار حرکتی کامل در گروه های E (۴۶.۵+/-۲۷.۵ دقیقه) و F (۴۵.۳ +/-۲۶.۸ دقیقه) به طور معنی داری بیش تر از گروه N (۲۲.۵+/-۱۸.۳ دقیقه) بود. طول مدت مهار حسی در گروه E (۱۱۷+/-۱۵.۸ دقیقه) بیش تر از دو گروه N (۱۰۲+/-۲۲.۹ دقیقه) وF (۱۰۲+/-۱۸.۳ دقیقه) بود. (p<۰.۰۵) افت فشارخون در ۴۰ درصد، ۵۰ درصد و ۶۰ درصد موارد و کاهش تعداد نبض در ۱۰ درصد، ۲۵ درصد و ۳۰ درصد بیماران گروه هایN و E و F به ترتیب روی داد.
استنتاج: نتایج این مطالعه نشان داد که اضافه نمودن اپی نفرین یا فنتانیل به لیدوکائین برروی شروع اثر مهار حسی در بی حسی اپی دورال تاثیر ندارد. اپی نفرین و فنتانیل هر دو طول مدت مهار حرکتی را افزایش می دهند و اپی نفرین طول مدت مهار حسی با لیدوکائین را نیز افزایش می دهد. پیشنهاد می شود که در صورت نیاز به شلی و مهار حرکتی کامل در بی حسی اپی دورال اپی نفرین یا فنتانیل به لیدوکائین مصرفی افزوده شود.

عقیل تبارملاحسن ، نفیسه پاکروان ، محمدحسن زهیر، علی مصطفایی ، سیدمحمد موذنی ، معصومه ابتکار ، شهرام شهابی ، عباس آزادمهر ، سیدحمید آقاجان زاده ، آریو شاهین جعفری، محمد میرابی عراز،
دوره ۱۸، شماره ۶۶ - ( مهر و آبان ۱۳۸۷ )
چکیده

سابقه و هدف: با وجود پیشرفت های زیاد در زمینه درمان تومور با استفاده از روش های رایج مانند جراحی، شیمی درمانی و غیره، علم پزشکی همچنان در درمان تومور ناتوان مانده است. در این رابطه علم ایمونولوژی افق تازه ای را جهت رییشه کنی تومور ارایه نموه به صورتی که ایمونوتراپی تومور امروزه به عنوان یکی از استراتژی های پذیرفته شده در درمان بعضی از انواع تومورها حداقل در مدل های حیوانی نتایج قابل قبولی را ارایه نموده است. هدف از این پژوهش بررسی اثرایمونوتراپی تراپئوتیک با استفاده از کمپلکس gp۹۶-tumor peptide و نالوکسان به عنوان آنتاگونیست گیرنده های اپیوئیدی برای تقویت سیستم ایمنی خصوصا سیستم ایمنی سلولی علیه تومور می باشد.
مواد و روش ها: در این تحقیق کمپلکس GP۹۶ - Tumor peptide با استفاده از روش srivastava از رده سلولی WEHI ۱۶۴ تخلیص شد. به گروه کنترل فقط محلول بافر فسفات ((PBS، به گروه تست یک نالوکسان، به گروه تست دو کمپلکس gp۹۶-tumor peptide و به گروه تست سه کمپلکس gp۹۶-tumor peptide همراه با نالوکسان تزریق شد. جهت ارزیابی اثربخشی واکسیناسیون بعد از روزهای معین اندازه تومور حاصله ثبت شد سپس موشها کشته و در شرایط استریل سلول های تک هسته ای از طحال آنها استخراج شدندکه در مرحله بر روی آنها آزمایش MTT جهت بررسی تکثیر سلول انجام شد و ازمحلول رویی حاصل از کشت سلول تولید سایتوکاین های اینترلوکین چهار و اینترفرون گاما با استفاده از کیت الایزا مورد سنجش قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از تخلیص پروتئین نشان داد که ایزوفرم حاصل از تخلیص، فرم ۶۶ کیلو دالتون پروتئین مورد نظر می باشد. نتایج حاصل از میزان حجم تومورنشان داد که در گروه تستها اختلاف معنی داری نسبت به گروه کنترل وجود ندارد. نتایج آزمایش MTT نشان داد که در گروه تستها اختلاف معنی داری نسبت به گروه کنترل وجود ندارد. نتایج حاصل از سنجش اینترلوکین چهار نشان داد در گروه تست یک و گروه تست دو اختلاف معنی داری نسبت به گروه کنترل دیده نمی شود ولی در گروه تست سه کاهش معنی داری نسبت به گروه کنترل وجود دارد. نتایج حاصل از سنجش اینترفرون گاما در گروه تست یک اختلاف معنی داری را نسبت به گروه کنترل نشان نداد ولی گروه تست دو و گروه تست سه افزایش معنی داری را نسبت به گروه کنترل نشان دادند.
استنتاج: از یافته های تحقیق نتیجه گرفته می شود که کاربرد کمپلکس gp۹۶-tumor peptide به تنهایی فقط سبب افزایش میزان اینترفرون گاما می شود ولی کاربرد این کمپلکس همراه با نالوکسان علاوه بر افزایش میزان اینترفرون گاما سبب کاهش میزان اینترلوکین چهار می شود که برای القای پاسخ ایمنی سلولی علیه تومور ضروری می باشد.

نحله احسن نیا، شهلا ظهیری، امیر اشکان مهجور، علیرضا توسلی، دانیال صفرپور،
دوره ۲۱، شماره ۸۵ - ( آذر و دی ۱۳۹۰ )
چکیده

سابقه و هدف : مطالعات نشان می‌دهند فیتواستروژن‌های موجود در سویا می‌توانند بر سیستم تولید مثلی تأثیرگذار باشند. هدف از این تحقیق بررسی اثرات عصاره هیدروالکلی سویا بر بافت بیضه موش صحرایی نر و محور هیپوفیز-گناد بوده است.
مواد و روش ها : در این مطالعه تجربی ۴۰ سر موش صحرایی نر بالغ به صورت تصادفی به ۵ گروه کنترل، گروه شم و گروه‌های تجربی ۱،۲ و ۳ تقسیم شدند. حیوانات گروه‌های تجربی به مدت ۴۸ روز عصاره سویا را با دوزهای ۳۰، ۶۰ و ۱۲۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم به صورت گاواژ دریافت کردند. گروه شم نیز حلال عصاره یعنی آب را در این مدت به صورت گاواژ دریافت نمود. گروه کنترل هیچ تیماری دریافت نکردند. قبل و بعد از آزمایش حیوانات وزن شدند. بعد از پایان دوره، حیوانات با اتر بیهوش شده وبا خونگیری از قلب غلظت هورمون‌های FSH، LH و تستوسترون اندازه‌گیری شد. بیضه‌های چپ و راست خارج شده و وزن آن‌ها اندازه‌گیری شد. سپس بیضه چپ هر حیوان جهت مطالعات هیستولوژیک و هیستومتریک مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها : تجویز عصاره هیدروالکلی سویا با دوزهای ۳۰، ۶۰ و ۱۲۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم اثر سوئی بر وزن بدن، ساختارگنادها و پارامترهای عملکردی بیضه و پارامترهای هیستومتریک نداشته است. تجویز عصاره با دوز mg/kg۱۲۰ باعث کاهش معنی‌دار سطح LH پلاسما و کاهش طول اپی‌تلیوم ژرمینال و کاهش ضریب بازسازی شد (۰۵/۰p<). همچنین در بررسی‌های هیستولوژیک تأثیر سوئی بر بافت بیضه مشاهده نشد.
استنتاج : نتایج این تحقیق نشان می‌دهد استفاده از سویا در دوزهای متداول به کار رفته شده، اثر سوء قابل ملاحظه‌ای بر بافت بیضه و ترشح هورمون‌ها در موش صحرائی نر ندارد.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Mazandaran University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb