جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای باکویی

آزیتا گشتاسبی ، لیدا مقدم بنائم ، مژگان علیزاده رودباری ، ساره باکویی ،
دوره ۲۱، شماره ۸۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۰ )
چکیده

سابقه و هدف: وزن هنگام تولد نوزاد یکی از مهمترین شاخص‌ های مراقبت‌ های دوران بارداری، سلامت عمومی و شانس حیات جنین است. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین شاخص توده بدنی اولیه مادر، وزن ‌گیری کلی بارداری و وزن هنگام تولد اجرا شد.
مواد و روش ها: در یک مطالعه مقطعی، مادران باردار ۱۶ تا ۴۰ ساله مراجعه کننده به کلینیک پره ناتال بیمارستان ‌های لولاگر و مهدیه تهران در طی سال ۱۳۸۸ مورد بررسی قرار گرفتند. افراد با روش نمونه ‌گیری آسان انتخاب شدند. وزن در هر ویزیت بارداری ثبت و مادران تا هنگام زایمان از نظر پیامدهای بارداری و وزن نوزاد پیگیری شدند. ارتباط وزن اولیه مادر و وزن ‌گیری کلی مادر حین بارداری با وزن هنگام تولد در مدل رگرسیون چند متغیره بررسی شد.
یافته ها: در مجموع ۱۰۸۴ زن واجد شرایط با حاملگی تک قلو و کم خطر بررسی شدند. شاخص توده بدنی مادر در ابتدای بارداری با میزان وزن گیری طی بارداری و وزن هنگام تولد نوزاد رابطه داشت (p<۰,۰۵). همچنین وزن ‌گیری مادر در طی بارداری بر وزن هنگام تولد نوزاد رابطه داشت (p<۰.۰۵). در مدل نهایی آنالیز رگرسیون خطی متغیرهای سن هنگام تولد، وزن ‌گیری (کلی) دوران بارداری، شاخص توده بدنی در ابتدای بارداری در پیشگویی وزن هنگام تولد موثر بود که سن بارداری هنگام زایمان بیشترین تاثیر را بر روی وزن هنگام تولد داشت (p<۰.۰۵).
استنتاج: بر اساس یافته‌ های این مطالعه، به نظر می ‌رسد در بارداری‌ های کم خطر، وزن ‌گیری مادر به صورت مستقل از شاخص توده بدنی اولیه نیز تاثیر مهمی روی وزن هنگام تولد دارد. لذا افزایش وزن متناسب طی بارداری در راستای سلامت نوزاد توصیه می ‌شود.

آزاده میزانی، پوریا گیل، شهاب الدین سروی، احمد دریانی، مهدی شریف، افسانه عمویی، علی باکویی کتریمی، سید عبدالله حسینی،
دوره ۲۶، شماره ۱۴۵ - ( بهمن ۱۳۹۵ )
چکیده

سابقه و هدف: فاسیولا هپاتیکا و فاسیولا ژیگانتیکا فلوک‌های کبدی شایعی بوده که روی انسان‌ها و دام‌ها در تمام نقاط جهان اثرگذار هستند. در مطالعه حاضر ما تکنیک سریع loop-mediated isothermal amplification (LAMP) را در تشخیص و افتراق گونه‌های فاسیولا ارزیابی نمودیم.

مواد و روش‌ها: تعداد ۵۰ کرم فاسیولا از کبد گاو و گوسفند کشتارگاه‌های استان مازندران جداسازی شدند. تعداد ۸ پرایمر جهت تکثیر ناحیه ژنی ۲۸S ribosomal RNA برای واکنش LAMP برای گونه‌های فاسیولا طراحی گردید. واکنش LAMP در حجم µI ۲۰ تحت شرایط تک دمایی در۰C ۶۰ به مدت ۹۰ دقیقه انجام گرفت. نتایج تکثیر با دیدن رسوب با استفاده از چشم غیر مسلح، استفاده از رنگ فلوئورسانس و ژل الکتروفورز بررسی شد. اختصاصیت روش LAMP برای فاسیولا با استفاده از DNA انگل‌های دیکروسلیوم دندریتیکم، تریکواسترونژیلوس کالابریفورمیس و اکینوکوکوس گرانولوزوس مورد سنجش قرار گرفت. جهت ارزیابی محدودیت تشخیص روش LAMP برای تعیین جنس فاسیولا رقت سریالی از DNA استخراج شده مورد استفاده قرار گرفت.

یافته‌ها: واکنش مثبت LAMP با استفاده از پرایمرهای اختصاصی دو گونه تعداد زیادی باند در سایزهای متفاوت در دمای ۰C۶۰ طی مدت ۹۰ دقیقه تولید نمود. شرایط مطلوبی بدون هیچ واکنشی با سایر DNA انگل‌ها ایجاد گردید. محدودیت تشخیص روش LAMP تا pg ۱ تعیین گردید. نتایج تشخیص رسوب و رنگ فلوئورسانس با الکتروفورز با ژل آگارز همخوانی داشتند.

استنتاج: نتایج ما نشان دادند که روش LAMP یک روش سریع، آسان، کم هزینه با اختصاصیت بالا و معتبر جهت افتراق گونه‌های فاسیولا در مطالعات اپیدمیولوژیکی و بالینی فاسیولوزیس انسانی و دامی در مناطق اندمیک می‌باشد.


نرگس السادات مطهری طبری، محبوبه فرامرزی، مرجان احمد شیروانی، افسانه بختیاری، شبنم امیدوار، فاطمه باکویی، فاطمه نصیری امیری،
دوره ۲۹، شماره ۱۷۷ - ( مهر ۱۳۹۸ )
چکیده

سابقه و هدف: تغییرات فیزیولوژیک بارداری موجب چالشهای عمیقی در سلامت ذهن میشود. این مطالعه با هدف تاثیر مشاوره با مدل اطلاعاتانگیزش رفتاری بر سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت و بهزیستی روانی زنان باردار دارای اضافه وزن و چاق انجام گرفت.
مواد و روشها: مطالعه بر روی ۱۳۷ زن باردار با BMI ۲۵ و سن بارداری ۱۲ تا ۱۶ هفته انجام گرفت. زنان به دو گروه مشاوره(۶۷) و مراقبت روتین(۷۰) تقسیم شدند. گروه مشاوره ۴ جلسه مشاوره با مدل اطلاعات- انگیزش رفتاری و گروه دیگر مراقبت روتین را دریافت کردند. پرسشنامه دموگرافیک، سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و بهزیستی روانشناختی قبل از شروع مداخله و ۸ هفته بعد تکمیل گردید. آزمون‌های توصیفی، استنباطی و آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری (آنکوا) و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری (مانکوا) استفاده شد.
یافتهها: با استفاده از آزمون آنکوا بعد از تطبیق (adjusted) نمره قبل از مداخله در دو گروه، میانگین نمره سبک زندگی ارتقادهنده سلامت بعد از مشاوره نسبت به گروه مراقبت روتین بیشتر بوده است (۱۵/۲۴±۷۲/۱۵۸ در مقابل ۸۸/۲۴±۲۹/۱۴۱ ، ۰۰۱/۰ >P، ۷۷/۰=d). میانگین نمره بهزیستی روانی بعد از مشاوره نیز بیشتر از گروه مراقبت روتین بود )۸۷/۷± ۹۲/۷۵ در مقابل ۸۸/۱۱± ۱۷/۷۲ ،۰۴/۰=P و ۲۳/۰= d).
استنتاج: مشاوره با مدل اطلاعات- انگیزش رفتاری موجب بهبود سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت شده و توانسته سطح بهزیستی روان را ارتقاء بخشد.
 
شماره ثبت کارآزمایی بالینی : ۳N۲۰۱۲۰۱۲۵۰۰۸۸۲۲IRCT
 
زینب حمزه گردشی، فرشته کلانتری، فاطمه باکویی، سیاوش مرادی، سپیده پیوندی، مرضیه زمانیان،
دوره ۲۹، شماره ۱۸۱ - ( بهمن ۱۳۹۸ )
چکیده

سابقه و هدف: موضوع سلامت و بیماری قدمتی به اندازه تاریخ انسان دارد. امروزه مفهوم سلامت با مولفههای سرمایه اجتماعی گره خورده و سرمایه اجتماعی میتواند به عنوان محافظی در برابر افسردگی، اضطراب، تصادف، پیری و بیماریهای مختلف عمل کند. مطالعه حاضر با هدف مروری بر تاثیر سرمایه اجتماعی بر سلامت زنان صورت گرفته است.
مواد و روشها: این مطالعه از نوع مروری اسکوپینگ است و در پنج مرحله انجام شد، که شامل طراحی سوال تحقیق، جستجو واستخراج مطالعات وابسته به تحقیق، انتخاب مطالعات مرتبط، جدولبندی اطلاعات و گزارش نتایج آن بود. جمعآوری دادهها در بانکهای اطلاعاتی داخلی و خارجی شامل سامانه دانشگستر برکت، MagIran، SID، IranDoc، IranMedex و Scopus ,Google scholar, PubMed, Science Direct, Embase و با استفاده از کلید واژههای "women"، "female"، "feminine"، "lady"، "wife"، "Iran"، "Persian"،  Social capital"، "health"، "mental health"، "social healh" و معادل فارسی آنان انجام پذیرفت.
یافتهها: به طور کلی ۱۵ مقاله مرتبط وارد این مطالعه مروری شد. این مطالعات جهت سازماندهی یافته ها در سه طبقه رابطه بین سرمایه اجتماعی با سلامت جسمانی، سلامت روانی و سلامت اجتماعی مرور شدند.
استنتاج: بر اساس یافتههای این مطالعه میتوان نتیجه گرفت با افزایش سرمایه اجتماعی زنان سطح سلامت آنان افزایش مییابد، بنابراین بامشارکت اجتماعی، اعتماد و ارتباط با خانواده و دوستان، دستیابی به امکانات رفاهی، بهداشتی و آموزشی بیشتر شده و سطح سلامت زنان افزایش مییابد.
 
سید سجاد یوسفی ریکنده، محمدمهدی باقرپور ریکنده، ابوالفضل حسین نتاج، سید جواد قوامی، ایمان باکویی، امیررضا خدابخشی، معصومه باقری نسامی،
دوره ۳۳، شماره ۲۳۰ - ( اسفند ۱۴۰۲ )
چکیده

سابقه و هدف: بیماران همودیالیزی اغلب با چالشهای روانشناختی مختلفی مواجه هستند که میتواند به‌طور قابل توجهی بر سلامت کلی آنها تأثیر بگذارد. ناگویی خلقی (آلکسی تایمیا) یک ساختار است که به ناتوانی در تمایز بین احساسات و واکنش‌های بدنی، مشکل در توصیف احساسات به دیگران و هم‌چنین یک سبک شناختی اشاره دارد که توسط واقعیت و وضعیت‌های ملموس هدایت می‌شود. مطالعات گوناگون نشان می‌دهند که ناگویی خلقی با اختلالات روانپزشکی متعدد به‌صورت معنیدار و با همبستگی مثبتی همراه است و علاوه براین، به‌عنوان یک عامل، بر سلامت روان (به‌ویژه اضطراب) و کیفیت زندگی بیماران همودیالیزی تأثیر منفی دارد. از این‌رو مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش میانجی ناگویی خلقی در رابطه حمایت اجتماعی و اضطراب مرگ در بیماران همودیالیزی انجام شد.
مواد و روشها: این مطالعه مقطعی و تحلیلی در سال ۱۴۰۲ در مرکز جامع همودیالیز شهروند ساری انجام شد. ۲۳۵ بیمار به روش نمونهگیری دردسترس وارد مطالعه شدند. جمعآوری دادهها با استفاده از چک‌لیست اطلاعات جمعیت شناختی و طبی، پرسشنامه‌های مقیاس اضطراب مرگ تمپلر، مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و مقیاس آلکسی تایمیا تورنتو صورت گرفت. اطلاعات جمعیت شناختی جمع‌آوری شده شامل جنسیت، محل زندگی، میزان تحصیلات، مدت زمانی که فرد تحت درمان با همودیالیز قرار گرفته، تعداد دفعات مراجعه در هفته، سابقه ابتلا به بیماریهای زمینهای و سابقه ابتلا به همودیالیز بود. مقیاس اضطراب مرگ تمپلر شامل ۱۵ سؤال به صورت طیف لیکرتی ۵ درجه‌ای در خصوص افکار مرگ، ترس از مرگ، صحبت درباره‌ مرگ، ترس و تفکر درباره‌ بیماری‌های لاعلاج بوده است. مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت ابزاری ۱۲ سوالی به صورت طیف لیکرتی ۷ درجه‌ای است که به منظور ارزیابی حمایت اجتماعی ادراک شده از سه خرده مقیاس دوستان، خانواده و دیگران مهم استفاده شد. مقیاس آلکسی تایمیا تورنتو پرسشنامهای ۲۰ سوالی با طیف پنج درجه‌ای لیکرت دارای سه خرده مقیاس دشواری در تشخیص احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تفکر عینی(برون مدار) بود که به منظور ارزیابی ناگویی خلقی استفاده شد. در انتها داده ها با روشهای آمار توصیفی و مدل سازی معادلات ساختاری توسط نرمافزارهای SPSS نسخه ۲۶ و AMOS نسخه ۲۲ تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: در این مطالعه اغلب جامعه آماری از مردان تشکیل شده بود (۵۸/۳ درصد). میانگین کلی اضطراب مرگ، حمایت اجتماعی درک شده و ناگویی خلقی شرکتکنندگان به ترتیب ۱۰/۳۱±۳۸/۹۷، ۱/۲۶±۴/۸۸، ۹/۷۶±۵۵/۷۲ بود. ارتباط بین
نمرات حمایت اجتماعی با اضطراب مرگ (۰/۱۵۳=
P، (۰/۰۴، ۰/۳۰-) ۰/۱۳-=B) و همچنین حمایت اجتماعی با ناگویی خلقی (۰/۲۵۶=P، (۰/۰۹، ۰/۲۸-) ۰/۱۲-= B) به‌صورت معکوس و غیرمعنی‌دار بود و تنها ارتباط بین ناگویی خلقی و اضطراب مرگ (۰/۰۱۶۰=P، (۰/۸۲، ۰/۴۶) ۰/۶۶= B) دارای ارتباط معنی‌دار و مستقیم بود.

استنتاج: با توجه به این‌که رابطه معنیدار و مستقیم بین ناگویی خلقی و اضطراب مرگ شناسایی شد، اتخاذ رویکردهایی در جهت بررسی دوره‌ای اضطراب مرگ و ناگویی خلقی و انجام مداخلات در جهت کاهش ناگویی خلقی و اضطراب مرگ توسط مدیران و برنامه‌ریزان بهداشت و سلامت میتواند ثمربخش باشد.
 

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Mazandaran University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb