جستجو در مقالات منتشر شده


۳۹ نتیجه برای عزیزی

حمیدرضا بذرافشان ، سکینه محمدیان ، فریدون عزیزی ، یداله محرابی ،
دوره ۹، شماره ۲۴ - ( پاییز ۱۳۷۸ )
چکیده

سابقه و هدف : تالاسمی ماژور شایع ترین کم خونی وراثتی می باشد. در این بیماران به دلیل تزریق منظم خون، مقادیر زیادی آهن وارد بدن بیمار می شود. اختلالات اندوکرین بدلیل جایگزینی آهن در سیستم غدد درون ریز در این بیماران شایع می باشد که از بالاترین موارد آن می توان به هیپوگنادیسم اشاره نمود. در این پژوهش تأخیر بلوغ جنسی در بیماران تالاسمی گرگان و ارتباط آن با میزان فریتین سرم، مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ها : این مطالعه به روش مورد شاهدی بر روی ۱۱۰ بیمار تالاسمی ماژور در محدوده سنی ۱۸-۸ سال که جهت دریافت خون به بیمارستان کودکان طالقانی گرگان مراجعه می کردند، و ۶۲ فرد شاهد (۳۱ دختر، ۳۱ پسر) در همان گروه سنی با الکتروفورز هموگلوبین طبیعی انجام پذیرفت. بیماران تالاسمی به دو گروه دارای فریتین کمتر از ۱۵۰۰ میلی گرم در دسی لیتر (۳۱ دختر، ۱۸ پسر) و بالاتر از این میزان (۲۷دختر، ۲۴ پسر) تقسیم شدند. در تمامی گروهها مراحل بلوغ جنسی بر مبنای جدول مارشال- تانر در مقیاس۵-۱ ارزیابی گردید.جهت بررسی بهترگروههای۱و۲ به سه زیرگروه ۱۱-۸،۱۴-۱۲،۱۸-۱۴سال تقسیم شدند.
نتایج : در مورد بلوغ دختران ۱۱-۸ سال بین دو گروه مورد مطالعه و گروه شاهد اختلاف معنی داری مشاهده نشد. در زیرگروه دختران ۱۴-۱۲ ساله بین بیماران گروه اول و دوم اختلاف معنی دار (P<۰,۰۱) در بلوغ مشاهده شد.در گروه ۱۸-۱۴ سال هیچیک از دختران بیمار به مرحله بلوغ کامل نرسیده بودند درحالی که تمامی نمونه های شاهد بالغ بودند. در مورد پسران ظهور بلوغ نسبت به شاهد کاهش داشت و در هیچ مورد علائم بلوغ کامل یافت نشد، که این تأخیر در گروه دوم بارزتر بود.
استنتاج : این بررسی نشان می دهد که در بیماران مبتلا به تالاسمی، در صورت عدم کنترل افزایش فریتین، بروز بلوغ جنسی در هر دو گروه دختران و پسران، با تأخیر همراه است.

نرگس نجفی ، فرهنگ بابامحمودی ، سهیل عزیزی ،
دوره ۱۱، شماره ۳۰ - ( فروردين ۱۳۸۰ )
چکیده

سابقه و هدف: با توجه به این که شناخته شده ترین روش انتقال ویروس هپاتیتC ، خون و فرآورده های خونی است و عفونت با این ویروس تمایل به تداوم و مزمن شدن دارد، لذا بر آن شدیم تا در بیماران تالاسمی ماژور که نیازمند ترانسفوزیون های مکرر خون هستند موارد هپاتیت C را مورد مطالعه قرار دهیم.
مواد و روش ها: طی یک مطالعه توصیفی از ۱۰۰ بیمار تالاسمی مراجعه کننده به درمانگاه تالاسمی Anti-HCV به روش ELISA نسل دوم انجام شد که در ۱۸ مورد مثبت بود. پس از ثبت پرسشنامه و کسب رضایت از والدین و انجام آزمایشات ترانس آمینازها،PT ،PTT و سونوگرافی، در ۱۱ نفر از بیماران بیوپسی کبد انجام شد. پاتولوژی کبد براساس Knodell score ارزیابی شد. نتایج با آزمون های آماری توصیفی مورد مقایسه قرار گرفت.
نتایج
: از ۱۰۰ بیمار مورد مطالعه،‌۱۸ مورد (۱۰ نفر مونث و ۸ نفر مذکر) دارای آنتی بادی هپاتیت C بودند. میانگین سنی آنها ۱۳,۶±۴.۶ سال بوده است. آنزیم های کبدی در ۶/۵۴ درصد طبیعی و در ۴/۴۵ درصد غیر طبیعی بوده است. از ۱۱ بیماری که تحت بیوپسی کبد قرار گرفتند، ۹ مورد دچار هپاتیت مزمن فعال (۸۲/۸۱ درصد)، یک مورد دچار سیروز (۰۹/۹ درصد)، و یک مورد نیز به دلیل بافت ناکافی کبد نامشخص بوده است (۰۹/۹ درصد).
استنتاج: با توجه به شیوع بالای آلودگی به ویروس هپاتیت C در بیماران تالاسمی ماژور نسبت به جمعیت عمومی و نیز خطر ابتلای بیش از ۸۰ درصد افراد آلوده به بیماری های مزمن کبدی و فیبروز و از آنجایی که در بیماران تالاسمی به واسطه افزایش ذخایر آهن کبد این خطر جدی تر می باشد، شناسایی و درمان این بیماران در اولویت قرار داشته و برنامه ریزی دقیق و منسجمی را می طلبد.

پروین میرمیران ، نرگس سربازی ، فریدون عزیزی ،
دوره ۱۶، شماره ۵۳ - ( مرداد ۱۳۸۵ )
چکیده

سابقه و هدف : چاقی با اتیولوژی چند علیتی پیچیده، در ارتباط نزدیک با عوامل تغذیه‌ای است. در مطالعه حاضر ارتباط درشت مغذی‌های دریافتی با افزایش دور کمر کودکان تهران بررسی می‌شود.
مواد و روش‌ها : در این بررسی ۳۴۳ کودک (۱۹۴ پسر و ۱۴۹ دختر) ۱۳-۵ ساله از بین کودکان شرکت‌کننده در مطالعه آینده‌نگر قند و لیپید تهران که از سال ۷۹-۱۳۷۸آغاز شده است، به طور تصادفی انتخاب شدند. مقیاس دور کمر بالاتر از صدک ۹۰ به عنوان اضافه وزن لحاظ گردید. ارزیابی وضعیت دریافت‌های غذایی کودکان به واسطه دو روز یادآمد ۲۴ ساعته خوراک به‌صورت غیرمتوالی توسط پرسشگران مجرب انجام پذیرفت. ترکیب درشت مغذی‌های دریافتی به دو صورت مقادیر تعدیل شده و مطلق وارد مدل خطی رگرسیون شدند و نیز اثر سایر درشت مغذی‌ها و دیگر عوامل مغدوش کننده موثر کنترل شدند.
یافته‌ها : میانگین شاخص دور کمر در کودکان ۸- ۵ و ۱۳- ۹ سال به ترتیب ۶/۵ ± ۹/۵۲ و ۱/۱۰ ± ۹/۶۲ سانتی‌متر بود. ولی دور کمر دختران در مقایسه با پسران تفاوتی نداشت. پس از تعدیل اثر سن و سایر درشت مغذی‌ها، ارتباط قوی و مثبتی بین پروتئین دریافتی در مقادیر مطلق با مقیاس دور کمر دختران و مقادیر تعدیل شده با دور کمر پسران ۸- ۵ ساله مشاهده شد. مقدار دریافت مطلق چربی دختران ۱۳-۹ ساله با تغییرات دور کمر ارتباط مثبت داشته و در مقابل کربوهیدرات دریافتی در مقادیر تعدیل شده و مطلق ارتباط عکسی با متغیر دور کمر پسران ۱۳- ۹ ساله نشان داد.
استنتاج : یافته‌هـا حاکـی از ارتبـاط مثبت بیـن دریـافت پروتئیـن و مقیـاس دور کمـر در کـودکان ۸-۵ سالـه و ارتبـاط معکوس کربوهیدرات با چاقی شکمی بود. تنها مقادیر مطلق چربی دریافتی در دختران با تغییرات دور کمر ارتباط داشت.

هاله اخوان نیاکی ، سیامک شفیع زاده ، بهشته اصغری ، سیدعلی بنی هاشمی ، ماندانا عزیزی ،
دوره ۱۷، شماره ۵۸ - ( خرداد ۱۳۸۶ )
چکیده

سابقه و هدف: با توجه به میزان تولد سالانه تالاسمی ماژور در کشور، پیشگیری از این بیماری از طریق تشخیص پیش از تولد از اولویت های بهداشتی است. در ایران در ۲۰-۱۰ درصد افراد ناقل تالاسمی، جهش ژنی ناشناخته باقی می ماند. در چنین مواردی بررسی پیوستگی ژنی با استفاده از جایگاه های چند شکلی داخل یا نزدیک ژن برای ردیابی کروموزوم حامل جهش یا طبیعی، جهت تشخیص پیش از تولد، قابل انجام است. جایگاه SspI که برای اولین بار در ایران مورد بررسی قرار می گیرد، داخل اینترون II ژن بتاگلوبین قرار دارد. هدف این مطالعه تعیین فراوانی چند شکلی این جایگاه در جمعیت استان مازندران می باشد.
مواد و روش ها: خون محیطی ۲۱۱ فرد ناقل تالاسمی ساکن استان مازندران تهیه شد. پس از استخراج DNA و تکثیر ناحیه ژنی بتاگلوبین حاوی جایگاه چند شکلی SspI با استفاده از روش واکنش زنجیره پلی مراز (PCR)، اثر آنزیم SspI با استفاده از ژل آگاروز ارزیابی شد.
یافته ها: از ۴۲۲ کروموزوم بررسی شده، ۲۰,۶ درصد برای جایگاه SspI منفی بود. جایگاه های منفی تقریبا به میزان برابر با آلل های سالم و جهش یافته همراه بودند (۱۱.۹ درصد و ۱۴.۳ درصد).
استنتاج: از بررسی جایگاه SspI برای ردیابی کروموزوم های حاوی آلل سالم و جهش یافته ژن بتاگلوبین می توان استفاده کرد.

مهرنوش کوثریان ، کوروش وحیدشاهی ، بیگم شفاعت عارفه ، علی عباس خانیان ، سعدی عزیزی ، شبنم شاهرخ ، مونا اسدی ،
دوره ۱۷، شماره ۵۹ - ( مرداد ۱۳۸۶ )
چکیده

سابقه و هدف: بررسی حوزه های تکاملی کودکان تاکنون کم تر مورد توجه قرار گرفته و پایش دست یابی کودکان به ملاک های تکاملی توسط مراجع بهداشتی درمانی با کاستی ها و نقص های فراوان همراه است. یکی از روش های بهبود این وضعیت استفاده از روش های غربالگری بررسی تکامل کودک می باشد. پرسشنامه PEDS (ارزیابی والدین از تکامل کودک) یکی از ابزارهای غربالگری تکامل کودک می باشد. هدف از انجام این مطالعه بررسی اختلالات تکاملی از نظر والدین بر اساس پرسشنامه PEDS در کودکان مهد کودک های شهر ساری در سال ۱۳۸۵ بوده است.
مواد و روش ها: مطالعه از نوع توصیفی و مقطعی بود. جامعه مورد مطالعه کودکان زیر ۶ سال مهدکودک های شهر ساری و روش نمونه گیری خوشه ای بوده است. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه PEDS (ارزیابی والدین از تکامل کودک) مشتمل بر ۳۸ سوال در زمینه اطلاعات جمعیت شناختی، سابقه بیماری و میزان نگرانی والدین در حوزه های تکاملی با طیف پاسخ «بلی-کمی- خیر» بود. پس از جمع آوری اطلاعات تحلیل نتایج با نرم افزار SPSS۱۱ انجام گردید. آزمون مربع کای Wilcoxon برای بررسی ارتباطات استفاده شد و P<۰,۰۵ معنی دار تلقی گردید.
یافته ها: ۷۳۶ پرسشنامه از ۸۲۹ پرسشنامه تکمیل گردید (ضریب بازگشت ۸۸,۷ درصد). سن نمونه ۴.۲۸±۱.۳۱ سال بود. ۵۰.۱ درصد پسر و بقیه دختر بودند. به طور متوسط ۳.۲ درصد والدین در هر حوزه تکاملی اظهار نگرانی کامل و ۹.۵ درصد نیز اظهار نگرانی نسبی نموده بودند. ترتیب نگرانی والدین در حوزه های مختلف اینگونه بود: ارتباط با دیگران (۶.۴ درصد)، رفتارکودک (۶.۱ درصد)، صحبت کردن (۴.۳ درصد) یادگیری آموزش های دبستانی و پیش دبستانی (۳.۱ درصد)، درک کردن کودک (۲.۵ درصد)، یادگیری کودک برای انجام اعمال خود (۲.۱ درصد)، استفاده از انگشتان دست (۱.۴ درصد) و استفاده از پاها و بازوها (۱.۱ درصد). نگرانی والدین با سطح تحصیلات والدین، محل سکونت و سابقه بیماری در کودک ارتباط معنادار داشت (P<۰.۰۵). درصد مراجعه در کودکان ارجاع داده شده به مراکز تشخیص قطعی ۲۳.۴۱ بود که در ۸۰ درصد مشکل رفتاری و ۸۷.۵ درصد مشکل گفتاری و ۱۶.۶ درصد مشکل شنوایی تشخیص داده شد.
استنتاج: درصد قابل توجهی از والدین بر اساس پرسشنامه PEDS درمورد حوزه های تکاملی کودکانشان اظهار نگرانی نمودند اما پی گیری آنان برای مراجعه به مراکزتشخیص قطعی مطلوب نبود. درمورد اکثریت موارد نگرانی والدین، تشخیص نهایی برای یک کودک یک بیماری را نشان داد.

صغری ربیعی ، عصمت عزیزی ، مرضیه فریمانی سنویی ،
دوره ۱۷، شماره ۶۱ - ( آذر ۱۳۸۶ )
چکیده

سابقه و هدف: سقط راجعه یکی از مشکلات طب تولید مثل است، سبب شناسی آن اغلب ناشناخته بوده و به استراتژی های درمانی و تشخیصی متفاوت، نیازمند است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر آسپرین همراه هپارین با آسپرین همراه پردنیزولون در درمان سقط راجعه انجام شد.
مواد و روش ها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی شده بر روی ۵۰ زن مبتلا به سقط راجعه مراجعه کننده به بیمارستان فاطمیه همدان انجام شد. این بیماران به محض مثبت شدن Beta HCG انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه ۲۵ نفری تقسیم شدند. به بیماران گروه اول هپارین به میزان ۵۰۰۰ واحد دو بار در روز و به صورت زیرجلدی همراه با یک قرص آسپیرین ۸۰ میلی گرمی در روز تجویز شد. به گروه دوم روزانه ۱۰ میلی گرم پردنیزولون همراه با یک قرص ۸۰ میلی گرم آسپرین M.C تجویز گردید. درمان های فوق تا هفته ۲۰ حاملگی ادامه داشت و در طی مدت درمان، حداقل ۳ بار سونوگرافی از نظر وضعیت جنین انجام شد. جهت بیماران تحت درمان با هپارین به منظور جلوگیری از پوکی استخوان ناشی از هپارین، روزانه یک قرص کلسیم تجویز گردید. اندازه گیری آنتی بادی های آنتی فسفولیپید و آنتی کاردیولیپین برای کلیه بیماران انجام شد. نوزادان گروه مصرف کننده آسپرین با پردنیزولون بعد از تولد توسط متخصص نوزادان بازدید و به مدت یک ماه نیز پی گیری شدند. اطلاعات به دست آمده توسط نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون های آماری t-test و دقیق فیشر پردازش گردیدند.
یافته ها: میانگین سنی زنان مورد مطالعه در گروه آسپرین همراه پردنیزولون ۳۱,۸±۳.۳ سال و در گروه آسپرین همراه با هپارین ۳۰.۷±۳.۲ سال بود که دو گروه از نظر سنی متفاوت از یکدیگر نبودند (P<۰.۰۵). میانگین تعداد سقط در گروه آسپرین همراه با پردنیزولون ۲.۸±۱.۱ و در گروه آسپرین همراه با هپارین ۲.۴±۱ بود که تفاوت معنی داری بین دو گروه از نظر میانگین تعداد سقط وجود نداشت (P<۰.۰۵). آنتی بادی آنتی کاردیولیپین در ۴ بیمار (۸ درصد) و آنتی بادی آنتی فسفولیپید نیز در ۴ بیمار (۸ درصد) مثبت شد. تجزیه و تحلیل داده های مطالعه حاضر مشخص کرد که میزان وقوع سقط به دنبال درمان با آسپرین همراه با هپارین به طور معنی داری از نظر آماری نسبت به درمان آسپرین همراه با پردنیزولون بیش تر است (P<۰.۰۵). در هیچیک از بیماران دو گروه عارضه ای مشاهده نشد.
استنتاج: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که روش درمانی آسپرین همراه با پردنیزولون در درمان سقط راجعه موثرتر از روش درمانی آسپرین همراه با هپارین بوده و روش درمانی ارجح می باشد.

ویدا نثارحسینی، کاملیا اردوان، سهیل عزیزی، علیرضا خلیلیان، علیرضا سلیمی نیا،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ویژه نامه اسفند (شماره ۱) ۱۳۹۰ )
چکیده

سابقه و هدف: انفارکتوس حاد میوکارد یکی از شایع‌ترین بیماریهادر کشورهای صنعتی است(۱). یافته‌های تجربی، اثرات محافظتی اریتروپوئیتین را در برابر آسیب هایپوکسیک- ایسکمیک سلولی در میوکارد را نشان داده است(۱۰-۲). بنابراین، این مطالعه به بررسی سطح اریتروپویتین پلاسما در بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد پرداخته است. مواد و روش‌ها: در این مطالعه کوهورت ۷۰ بیمار مبتلا بهSTEMI در دو گروه: بدون مصرف استرپتوکیناز(SK-) و گروه دریافت کننده استرپتوکیناز (SK+) مورد بررسی قرار گرفتند. در گروه (SK+) قبل، یک‌ساعت پس از SK ودر روز سوم سطح سرمی اریتروپویتین مورد سنجش قرار گرفت. در گروه (SK-) سطح سرمی اریتروپویتین نیز در سه نوبت بدو ورود دو ساعت بعد و روز سوم اندازه‌گیری شد و در دو گروه مقایسه گردید. ارتباط موفقیت درمانی ترومبولیتیک و میزان EF بیماران نیز با سطح اریتروپوئیتین بررسی گردید. یافته‌ها: سطح اریتروپوئیتین در بیمارانی که موفقیت درمان ترومبولیتیک داشتند به طور معنی‌داری بیشتر از افرادی بود که موفقیت درمانی نداشتند. اما بروز آریتمی بطنی با سطح اریتروپوئیتین ارتباطی نداشته است. کسر تخلیه‌ای بطن چپ در روز اول بستری به طور معنی‌داری در بیماران دریافت کننده SK بالاتر بوده است (۰۰۱/۰= p). سطوح پلاسمایی اریتروپوئیتین ارتباط معنی‌داری با کسر تخلیه‌ای بطنی بیماران هر دو گروه داشته است. استنتاج: سطوح بالاتر اریتروپوئیتین با افزایش موفقیت درمان ترومبولیتیک با استرپتوکیناز نیز ارتباط مستقیم دارد. همچنین سطح اریتروپوئیتین به طور مستقیم با افزایش کسر تخلیه‌ای بطنی بعد از AMI ارتباط دارد.
فریبرز عزیزی، سمیرا فاضل مقدم ، محمد خادملو ، سمیه قربانی قلی آباد ، بیژن عزیزی،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ویژه نامه اسفند (شماره ۱) ۱۳۹۰ )
چکیده

سابقه و هدف: مؤسسات آموزشی برای ارزشیابی فعالیت‌های خود از ابزارهای متفاوتی استفاده می‌کنند. عوامل زیادی در فرآیند آموزش نقش دارند که هر یک به تنهایی می‌توانند بر یادگیری تأثیر قابل توجه داشته باشند. این مطالعه با هدف بررسی و تعیین وضعیت موجود در محیط های آموزشی و شرایط یاددهی و یادگیری دانشجویان داروسازی از دیدگاه آنان در دانشگاه علوم پزشکی مازندران و با استفاده از الگوی DREEM(DUNDEE READY EDUCATIONAL ENVIRONMENT MEASURE) انجام شد. مواد و روش‌ها:. این مطالعه یک مطالعه توصیفی مقطعی است که در بین ۸۸ نفر از دانشجویان دانشکده داروسازی در سال ۱۳۹۱ انجام شد.روش نمونه گیری به صورت تصادفی و با استفاده از جدول اعداد بود. ابزار مطالعه پرسشنامه DREEM(DUNDEE READY EDUCATIONAL ENVIRONMENT MEASURE مشتمل بر اطلاعات دموگرافیک و ۵۰ سوال که درپنج حیطه محیط یادگیری، رضایت از اساتید، توانایی علمی دانشجویان، فضای آموزشی و روابط اجتماعی با فهرست درجه بندی شده از امتیاز یک تا پنج به ترتیب افزایش مطلوبیت می باشد. داده ها با نرم افزار SPSS V۱۸ مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت. یافته‌ها: از میان دانشجویان ۷/۹۷ درصد به صورت کامل پرسشنامه ها را تکمیل نمودند. ۶/۶۳ درصد زن و ۴/۳۶ درصد ۴/۶ درصد مرد بودند. از این میان ۹/۷۳ درصد ساکن خوابگاه و ۱/۲۶ درصد غیر خوابگاهی بودند. از طرفی ۶/۶۳ درصد افراد ورودی ۱۳۸۷ یا پایین تر و ۴/۳۶ درصد بالاتر از ورودی ۱۳۸۷ بودند. از حداکثر امتیاز ۲۵۰ ، مجموع امتیازات برای مردان ۶۲/۲۹ ± ۹۷/۱۵۰ و برای زنان ۵۳/۱۵± ۲۹/۱۵۳ به دست آمد که با استفاده از آزمون T تفاوت معنی داری نشان نداد. ۱۱/۱ درصد دانشجویان بسیار نامطلوب دانسته اند. استنتاج: استفاده از ابزارهایی مانند DREEM می‌تواند در فرآیند و استراتژی تغییر در آموزش، کمک های ارزنده ای کند. برگزاری کارگاه‌ها و نشست‌های آموزشی جهت مهارت‌های یاددهی و یادگیری و بکارگیری صحیح اصول طراحی آموزشی، نشست‌های دوستانه و صمیمی میان اساتید و دانشجویان و توجه به فعالیت‌های فوق برنامه که باعث افزایش انگیزه دانشجویان می شود می تواند کمک کننده باشد.کارگاه‌های توجیهی برای اساتید به منظور شناسایی نقاط ضعف در تدریس و استفاده از نظرات فراگیران توصیه می‌شود.
علیرضا رفیعی ، محمدرضا حق شناس ، مائده درزیانی عزیزی ، سپیده طاهریان ، فرهنگ بابامحمودی ، عطیه مخلوق فرهنگ، سیدحمزه حسینی ، فرهاد زمانی،
دوره ۲۱، شماره ۸۱ - ( فروردين و اردیبهشت ۱۳۹۰ )
چکیده

سابقه و هدف: بیش از ۳ درصد جمعیت دنیا مبتلا به عفونت ویروس هپاتیت C هستند و ۵۰ تا ۸۰ درصد این بیماران به فاز مزمن پیشرفت می کنند. تقریبا ۵۰ درصد بیماران مزمن به درمان جواب نمی دهند. با توجه به اهمیت شناسایی ریسک فاکتورها برای طرح پیشگیری از عفونت، این مطالعه با هدف تعیین ریسک فاکتورهای ویروس هپاتیت C در جمعیت های پرخطر مبتلا به عفونت هپاتیت C در مازندران انجام شد.
مواد و روش ها: در این مطالعه ۱۳۲ بیمار (۳۴ بیمار تالاسمی، ۳۱ بیمار دیالیزی، ۳۰ بیمار هموفیلی و ۳۷ معتاد تزریقی) مورد بررسی قرار گرفتند. تمام بیماران دارای آنتی بادی ضد HCV بوده و از نظر HCV-RNA مثبت بودند. اطلاعات دموگرافیک بیماران و ویژگی های اپیدمیولوژیک، یافته های بالینی و پارامترهای آزمایشگاهی بیماران در پرسشنامه ثبت گردید از آزمون های Chi-square و ANOVA بترتیب برای مقایسه متغیرهای کیفی و کمی بین گروه های مورد مطالعه استفاده شد.
یافته ها: بیماران مورد بررسی در این مطالعه شامل ۱۳۲ فرد مبتلا به عفونت مزمن HCV با میانگین سنی ۱۱,۹۲±۳۵.۱۳ بودند. همچنین مردان جمعیت عمده را تشکیل می دادند باشد (۶۸.۹ درصد در برابر ۳۱.۴ درصد، p=۰.۰۰۱) فراوانی فاکتورهای خطر مهم در انتقال HCV نظیر مصرف الکل، مصرف مواد مخدر، سابقه زندان و داشتن روابط جنسی بدون قید و شرط در معتادان تزریقی نسبت به بیماران تحت دیالیز، تالاسمی و هموفیل بطور معنی داری بیشتر می باشد (p<۰.۰۰۰۱)، حال آن که تفاوت معنی داری بین این دو گروه از لحاظ عفونت همزمان با HIV و یا HBV و همینطور سابقه بستری دیده نشد (به ترتیب p=۰.۴۳ وp=۰.۴۸).
استنتاج: به دلیل عدم وجود واکسن برای پیشگیری و عدم درمان کامل بیماری و با توجه به نقش مسیر بیمارستانی انتقال عفونتHCV ، تلاش جدی جهت اجرای اقدامات اساسی پیشگیرانه در جامعه و به ویژه مراکز خدمات بهداشتی- درمانی، سازمان های انتقال خون و فرآوردهای خونی ضروری است. با توجه به نقش معتادان تزریقی در انتشار و پایداری HCV در جامعه، می بایست مشاوره روانی و بالینی آن ها در رابطه با اهمیت ریسک فاکتورهای بیماری صورت پذیرد و همچنین راهکارهای عملیاتی برای کنترل عفونت از جمله گسترش و تعمیق بیمه خدمات درمانی بویژه برای گروه های آسیب پذیر اجتماعی اندیشیده شود.

ادریس حسین زاده، عباس رضایی، قدرت الله شمس خرم آبادی، صلاح عزیزی، عبدالرحیم یوسف زاده،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ویژه نامه اسفند (شماره ۱) ۱۳۹۱ )
چکیده

سابقه و هدف:باتوجه به استفاده روزافزون از کروم در صنایع شیمیایی، آبکاری فلزات، دباغی چرم و فرآیندهای رنگ‌رزی، آلودگی آب با کروم به یک مشکل قابل توجه تبدیل شده است. کروم شش ظرفیتی (Cr (VI)) به عنوان یک ماده سمی برای موجودات آب‌زی، حیوانات و انسان و به عنوان یک عامل سرطان‌زا شناخته شده است بنابراین بایستی قبل از تخلیه مستقیم فاضلاب‌های حاوی Cr (VI) به محیط، حذف شوند. هدف این مطالعه کاربرد حذف فتوکاتالیستی Cr (VI) با استفاده از نانوذرات اکسید روی به عنوان کاتالیست و در یک رآکتور ناپیوسته می باشد. مواد و روش‌ها:در این مطالعه تجربی که از نوع بنیادی- کاربری می باشد، در ابتدا نانوذرات ZnO تجاری تهیه شدند. pH نقطه صفر بار الکتریکی (pHZPC) نانوذرات با استفاده از روش تعادل در سیستم ناپیوسته تعیین شد. شرایط مختلف آزمایشگاهی مانند غلظت اولیه Cr(VI) (mg.L-۱۱۰ تا ۵۰)، pH محلول (۳ تا ۹) و دوزهای متغیر نانوذرات (gr۱/۰ تا ۱) در زمان تماس‌های مختلف (صفر تا ۱۲۰ دقیقه) و در یک شدت تابش UV بررسی شدند. به علاوه مدل‌های سینتیکی برای حذفCr (VI) مورد بررسی قرار گرفتند. غلظت Cr (VI) به روش رنگ‌سنجی با استفاده از دستگاه اسپکتروفتومتر در طول موج nm۵۴۰ و با روش ۱،۵-دی فنیل کاربازاید (DPC) با دقت mg.L۱۵ تعیین شد. یافته‌ها:مقدار pHZPC برایZnO ، ۵۱/۷ بود. نتایج نشان داد که کارآیی حذف Cr (VI) با افزایش دوز نانوذرات ZnO افزایش می‌یابد. درصد حذف Cr (VI) با افزایش غلظت اولیه کروم کاهش نشان داد. حداکثر حذف Cr (VI) در pH اسیدی به دست آمد (۶۵/۸۶ درصد برای ۳=pH در مقابل ۵۵/۴۲ درصد در ۹=pH). آنالیز مدل‌های سینتیکی نشان داد که حذف Cr (VI) از مدل(L–H) Langmuir–Hinshelwoodتبعیت می‌کند (۹۹۵/۰=R۲) و ممکن است جذب Cr (VI) برروی سطح ZnO مرحله کنترل کننده پیشرفت فرآیند باشد. استنتاج:نتایج این مطالعه نشان داد فرآیند UV/ZnO یک روش مؤثر برای حذف Cr (VI) از محلول‌های آبی می‌باشد و ممکن است فرآیند UV/ZnO به طور مؤثری در حذفCr (VI) در غلظت‌های پایین و pH اسیدی کارآ باشد.
بابک باقری، علیرضا خلیلیان، سهیل عزیزی، وحید مخبری، رزیتا جلالیان، صمد گلشنی، سیدمحمد امینی،
دوره ۲۲، شماره ۸۷ - ( فروردین ۱۳۹۱ )
چکیده

چکیده سابقه و هدف: تجزیه وتحلیل علت شناسی عوامل خطر بیماری‌های قلبی- عروقی نشان می‌دهدکه بین میزان وقوع این بیماری‌ها وعواملی مثل سیگار‍، سطح کلسترول سرم، فشار خون بالاو دیابت ارتباط محکمی وجود دارد، با این حال فقط ۵۰ درصد موارد بیماری عروق کرونر با عوامل خطرساز مذکور قابل توضیح است. مطالعات متعددی که به ارزیابی رابطه هوموسیستئین با بروز بیماری عروق کرونر پرداختند نتایج متنوع و متناقضی داشتند. هدف مطالعه حاضر بررسی ارتباط مرگ و میر و عوارض بیماران انفارکتوس میوکارد با سطوح خونی هوموسیستئین طی مدت بستری بود. مواد و روش‌ها: مطالعه از نوع مقطعی بوده، جمعیت مورد مطالعه شامل کلیه بیمارانی بودکه بدون هیچ سابقه‌ای از انفارکتوس میوکارد به‌علت درد قفسه سینه در طول ۲۴ ساعت اخیر به بیمارستان مراجعه کردند و با تشخیص انفارکتوس میوکارد همراه با بالا رفتن قطعه ST بستری شدند. بیماران در دو گروه با سطح هوموسیستئین نرمال و افزایش یافته قرار گرفتند و بیماران هر گروه از جهت مرگ و میر و عوارض بیماری طی مدت بستری پی‌گیری شدند. یافته‌ها: از مجموع ۲۳۰ بیمار ۸۰ نفر (۸/۳۴ درصد) سطح خونی هوموسیستئین بالا داشتند. میزان مرگ و میر در گروه با سطح هوموسیستئین نرمال ۲ مورد و در گروه با سطح بالای هوموسیستئین ۴ مورد بود. عوارض الکتریکال نیز به ترتیب در۴۰ نفر و ۱۹ نفر از بیماران هر گروه مشاهده شد. تمامی ۳ مورد عوارض مکانیکال شامل ۲ مورد VSD و ۱ مورد تامپوناد در گروه با سطح بالای هوموسیستئین رخ داد و هیچ‌یک از بیماران با سطح نرمال هوموسیستئین دچار این عوارض نشدند. موردی از نارسایی میترال به‌علت پارگی عضلات پاپیلری یاکوردا دیده نشد. استنتاج: در این مطالعه میزان مرگ و میر و بروز عوارض الکتریکال دردو گروه بیماران با سطح هوموسیستئین نرمال و افزایش یافته تفاوت معنی‌داری نداشت، ولی از بین عوارض مکانیکال، مجموع عوارض تامپوناد و پارگی سپتوم بین بطنی در گروه با سطح خونی افزایش یافته هوموسیستئین به‌طورمعنی‌داری بیشتر بود. هوموسیستئین، انفارکتوس حاد میوکارد، عوارض انفارکتوس حاد میوکارد، مرگ و میر
علی خوانین، اصغر دهقانی، محمد رنجبریان، منصور رضا زاده ، محمد سجاد امامی آل آقا، سارا عزیزیان،
دوره ۲۲، شماره ۹۰ - ( تیر ۱۳۹۱ )
چکیده

سابقه و هدف: فرمالدئید ترکیب زیان‌آور شیمیایی است که به‌طور گسترده در صنعت مورد استفاده قرار می‌گیرد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی وضعیت پارامترهای آنتی‌اکسیدانی و لیپید پراکسیدانی بافت کبد در اثر مواجهه با فرمالدئید گازی انجام گرفت. مواد و روش ها: در مطالعه حاضر، تعداد ۲۱ سر موش صحرایی نرآلبینو ویستار در سه گروه مورد استفاده قرار گرفت. که به ترتیب: ۱) مواجهه با فرمالدئید ppm۶ (۱۴روز و روزانه ۸ ساعت)، ۲) مواجهه با فرمالدئید ppm۱۲ (۱۴روز و روزانه ۸ ساعت) و ۳) گروه کنترل هیچ مواجهی با فرمالدئید نداشت. در پایان دوره ۱۴ روزه آزمایش، پس از جراحی موش ها، نمونه‌های کبد هموژن شده به منظور بررسی تأثیر فرمالدئید بر مقدار گلوتاتیون (GSH) و مالن دی‌آلدئید (MDA) به کمک دستگاه اسپکتوفتومتر مورد استفاده قرار گرفتند. و داد‌ه‌ها توسط آزمون ناپارامتری و در سطح معنی‌داری کمتر از ۰۵/۰ مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته‌ها: یافته‌های پژوهش حاضر کاهش معنی‌دار آماری وزن نمونه ها را در گروه مواجهه یافته با فرمالدئید ppm۱۲ نسبت به گروه کنترل و همچنین فرمالدئید ppm ۶ نشان داد. کاهش نسبت وزن کبد به بدن در گروه‌های مداخله نسبت به کنترل از نظر آماری به‌طور معنی‌داری بیشتر بود(۰۵/۰< p). به‌علاوه نتایج پارامترهای مورد اندازه گیری نشان دهنده کاهش معنی‌دار مقدار GSH بافت کبد و افزایش مقدار MDA بافت کبد گروه‌های مواجهه یافته با فرمالدئید نسبت به گروه کنترل بود (۰۵/۰< p). شایان ذکر است که افزایش مقدار MDA و کاهش مقدار GSH در گروه‌های تماس یافته با فرمالدئید وابسته به دوز بودن را نشان نداد. استنتاج: یافته‌‌های مطالعه حاضر نشان می‌دهد که مواجهه با فرمالدئید می‌تواند منجر به بروز سمیت در بافت کبد گردد. در ضمن به منظور بررسی سمیت فرمالدئید در جوامعی که به‌صورت شغلی در معرض مواجهه با این عامل می‌باشند، انجام تحقیقات بیشتر پیشنهاد می‌گردد
طاهر علمی، شیرزاد غلامی، مهدی فخار، فریبرز عزیزی،
دوره ۲۳، شماره ۱۰۲ - ( تیر ۱۳۹۲ )
چکیده

نانو ذرات ذرات ریز پراکنده یا ذرات جامد با اندازه ۱۰-۱۰۰ نانو متر هستند که به اشکال مختلف تهیه می‌شوند. با توجه به قطعی نبودن اثر درمانی داروهای ضد انگلی و عوارض جانبی آن‌ها، طی سال‌های اخیر به استفاده از نانو ذرات در درمان بیماری‌ها از جمله بیماری‌های انگلی توجه ویژه‌ای شده است. مصارف پزشکی نانو ذرات دارای سابقه طولانی در درمان بیماری‌های مختلف است. در حال حاضر از نانو ذرات مختلف در درمان سرطان‌ها و آرتریت روماتوئید استفاده می‌شود؛ هم‌چنین در سال‌های اخیر استفاده از مشتقات طلا و نقره در برابر بیماری‌های انگلی مورد توجه قرارگرفته است. هر چند تحقیقات محدودی در این خصوص انجام شده است. در این مطالعه مروری، پیشرفت‌های اخیر در استفاده از نانو ذرات مختلف مانند طلا، نقره و اکسید فلزات به عنوان داروهای ضد انگل با تأکید بر عمده بیماری‌های گرمسیری مانند مالاریا، لیشمانیوز، تریپانوزمیازیس و شیستوزومیازیس که میلیون‌ها نفر از مردم سراسر جهان با آن درگیر هستند و روش‌های درمانی در آن‌ها از محدودیت‌های بسیاری برخودار است مورد بررسی قرار گرفته است. یافته‌ها نشان می‌دهد که نانو ذرات نقره، طلا،کیتوزان و اکسید فلزات، بر روی انگل‌های مختلف از جمله ژیاردیا، لیشمانیا، مالاریا، توکسوپلاسما و لارو حشرات اثر کشندگی یا مهارکنندگی رشد دارند. در مطالعات ارزیابی‌های مختلفی از تأثیر درمانی نانو ذرات مانند طلا و نقره بر روی عوامل تک یاخته‌ها، به ویژه لیشمانیا و مالاریا، شده است. از نانو ذرات برای از بین بردن انگل‌ها می‌توان به صورت منفرد یا ترکیبی استفاده کرد، در نتیجه استفاده از نانو ذرات در نابودی انگل‌ها (دارای اثر کشندگی و مهاری) ساخت داروهای مؤثرتر و کم ضررتر و هم‌چنین واکسن‌های مفید جهت پیشگیری و مبارزه با انگل‌ها توصیه می‌شود.
مسعود گلپور، حسین ربانی، داوود فرزین، فریبرز عزیزی،
دوره ۲۳، شماره ۱۰۶ - ( آبان ۱۳۹۲ )
چکیده

سابقه و هدف: آلوپسی آندروژنتیک به معنای ریزش موی فیزیولوژیک در اثر آندروژن‌ها در کسانی است که استعداد ژنتیکی دارند. تاکنون داروهای مختلفی برای درمان آلوپسی آندروژنیک پیشنهاد گردیده، اما هنوز درمان دارویی قطعی برای این بیماری مشخص نشده است. به دلیل اهمیت موضوع، اثربخشی محلول موضعی کافئین ۵/۲ درصد و مینوکسیدیل ۵/۲ درصد با محلول مینوکسیدیل ۵/۲ درصد در درمان آلوپسی آندروژنیک بررسی و مقایسه گردید. مواد و روش‌ها: این پژوهش یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی دو سو کور و با حجم نمونه ۶۰ نفر بود. روش نمونه‌گیری به صورت طبقه‌بندی ساده بود. بیماران در دو گروه ۳۰ نفره قرار داشتند. در گروه اول، محلول موضعی مینوکسیدیل ۵/۲ درصد و در گروه دوم محلول موضعی مینوکسیدیل ۵/۲ درصد و کافئین ۵/۲ درصد استفاده شد. روش درمانی در دو گروه، یکسان و به صورت استعمال موضعی یک سی سی از محلول، ۲ بار در روز در مناطق آلوپسی در مدت ۵ ماه و پیگیری به صورت شمارش تعداد موی سر در محل آلوپسی بود. هر دو گروه، در هفت مرحله (بدو ورود و روزهای ۷، ۳۰، ۶۰، ۹۰، ۱۲۰ و ۱۵۰) ارزیابی شدند. یافته‌ها: در هفت مرحله ارزیابی انجام شده، در دو گروه مورد مطالعه، استفاده از محلول موضعی ترکیبی مینوکسیدیل ۵/۲ درصد و کافئین ۵/۲ درصد، در مقایسه با محلول موضعی مینوکسیدیل ۵/۲ درصد به تنهایی، مؤثرتر بود و اختلاف معنی‌دار آماری از نظر پاسخ به درمان بین دو گروه مشاهده شد. استنتاج: این مطالعه به روشنی نشان داد که اثر درمانی ترکیب دارویی مینوکسیدیل و کافئین در مقایسه با مینوکسیدیل به تنهایی، در درمان آلوپسی آندروژنتیک بهتر است. در پایان، پیشنهاد می‌شود که با توجه به کمبود مطالعات علمی در این زمینه و از طرف دیگر شیوع بالای این مشکل در جامعه، مطالعات بیشتر و با حجم نمونه بالاتر و با پایش بیشتر بیماران صورت گیرد.
صمد گلشنی، بابک باقری، علی قائمیان، وحید مخبری، سهیل عزیزی، علیرضا خلیلیان، مهدی نعمتی،
دوره ۲۳، شماره ۱۰۹ - ( بهمن ۱۳۹۲ )
چکیده

سابقه و هدف: نارسایی قلبی در آمریکا سالانه حدود ۳ میلیون ویزیت سرپایی اورژانس را شامل می‌شود. در نارسایی قلبی NT-pro BNP و در پاسخ به افزایش کشش میوکارد، از بافت میوکارد بطنی ترشح می‌شود. مواد و روش‌ها: این مطالعه روی ۸۰ فرد در بیمارستان حضرت فاطمه زهرا (س) ساری طی سال‌های ۸۹ تا ۹۰ انجام شد بیماران با ۶۰GFR≤، سن ۷۵≥ سال، با فیبریلاسیون دهلیزی و فشار خون بالا (۱۰۰/۱۶۰> BP) از مطالعه خارج شدند. سپس بیماران به دقت مورد معاینه قرار گرفتند و ۶۰ بیمار مبتلا به نارسایی جبران نشده قلبی در سه گروه ۲۰ نفره با تعداد زن و مرد برابر تقسیم شدند؛ گروه اول: %۳۰ LVEF≤، گروه دوم %۳۹ ≤LVEF≤ %۳۰ و گروه سوم %۴۹ ≤LVEF≤ %۴۰ تعداد ۲۰ نفر سالم با %۵۰ LVEF≥ نیز جهت تعیین Cut Point نرمال وارد مطالعه شدند. یافته‌ها: : در بررسی NT-pro BNP بیش‌ترین میزان مربوط به گروه اول با ۹۰/۱۷۸۱± ۱۰/۵۳۷۰ و کم‌ترین میزان مربوط به گروه چهارم با ۳۲/۲۴± ۷۵/۳۶ بود. در مقایسه چهار گروه، اختلاف آماری معنی‌داری در میزان NT-Pro BNP بین گروه‌های مختلف مشاهده شد (۰۰۱/۰< p). بین مقادیر LVEF با سطح سرمی NT-pro BNP همبستگی ناقص و معکوس مشاهده شد (۶۹۹/۰-= r). استنتاج: با کاهش LVEF میزان NT-pro BNP به صورت معنی‌داری افزایش می‌یابد که بین آن‌ها یک رابطه همبستگی ناقص و معکوس وجود دارد. این امر امکان تخمین تقریبی EF را با توجه به سطح سرمی NT-pro BNP در بالین میسر می‌کند.
صلاح عزیزی، رضا شکوهی، جواد فردمال،
دوره ۲۴، شماره ۱۱۳ - ( خرداد ۱۳۹۳ )
چکیده

سابقه و هدف: پنتاکلروفنل یک ترکیب آلی است که حتی در غلظت‌های پایین هم اثرات زیان‌آور دارد که این ترکیب به مقدار زیاد در ساخت ترکیبات علف کش، بیو ساید و کارخانه‌های چوب بری مورد استفاده قرار می‌گیرد. بنابراین حذف پنتاکلروفنل از آب و فاضلاب اهمیت زیادی دارد. هدف از انجام این مطالعه بررسی کارایی بیومس قارچ فانروکیت کرایزوسپوریوم در جذب پنتاکلروفنل است. مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی پس از تهیه و فعال سازی سوش قارچ فانروکیت کرایزوسپوریوم سوش قارچ در پلیت‌های محیط کشت پتیت و دکستروز آگار رشد داده شدند سپس بیومس قارچ فانروکیت کرایزوسپوریوم تهیه گردید و برای مطالعه جذب پنتاکلروفنل مورد استفاده قرار گرفت. برای سنجش پنتاکلروفنل از دستگاه کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا استفاده شد. یافته‌ها: بررسی پارامترهای مورد مطالعه نشان داد که کارآیی جذب پنتاکلروفنل با افزایش دوز بیومس افزایش می‌یابد. درصد جذب پنتاکلروفنل با افزایش غلظت اولیه پنتاکلروفنل کاهش یافت داد. حداکثر جذب پنتاکلروفنل در pH اسیدی به دست آمد. داده‌های آزمایشات جذب از مدل ایزوترم جذب لانگمیر تبعیت می‌کند (۹۹۲/۰=R۲). مقدار pHZPC برای بیومس، ۱/۶ است. نتایج آزمایش BET نشان داد که بیومس قارچ فانروکیت کرایزوسپوریوم دارای سطح حفرات m۲/g ۲۷۵/۱ و بیشترین فراوانی قطر حفرات بیومس مربوط به قطر ۲۲/۱ نانومتر می باشد. استنتاج: نتایج نشان داد که می‌توان از فرآیند جذب با استفاده از بیومس قارچ به عنوان یک روش موثر برای جذب پنتاکلروفنل از محلول های آبی در غلظت‌های پایین و pH اسیدی استفاده کرد.
فاطمه عزیزی، صغری فلاحی، مجید اسدی سامانی، مریم گودرزیان،
دوره ۲۴، شماره ۱۱۵ - ( مرداد ۱۳۹۳ )
چکیده

سابقه و هدف: از مهم ترین گروه های شناخته شده باکتری می باشند. بررسی ها نشان داده این گروه ها دارای تفاوت هایی در بسیاری از ویژگی های خود از جمله میزان مقاومت به آنتی بیوتیک ها، نرخ رشد و میزان پاتوژنسیته می باشند که در نتیجه شناسایی گروه های مختلف آن می تواند در درمان بیماری هایی که توسط این باکتری ایجاد م ی شوند موثر باشد . در این بررسی سعی گردیده با توجه به وجود یک سری روشی دقیق جهت شناسایی گروه های مختلف ارائه گردد. ،E. coli اشکالات در روش های قبلی شناسایی گروه های و گروه بندی آن ها توسط روش E. coli مواد و روش ها: در این مطالعه بعد از بررسی توالی کامل ۶۰ سویه باکتری مجازی ، توالی پلی مورف از ژن هوموسرین کیناز جهت گروه بندی PCR با نرم افزارهای PCR مرسوم مولتی پلکس انتخاب گردید و ۲۰ نمونه سویه باکتری فوق توسط این روش و روش مولتی پلکس E. coli سویه های مختلف باکتری تعیین گروه شدند. PCR و روش تعیین توالی به PCR یافته ها: ۲۰ نمونه مورد بررسی در این تحقیق توسط دو روش مرسوم مولتی پلکس صورت صحیح و مشابه گروه بندی گردیدند. ،PCR با روش تعیین توالی نسبت به روش مولتی پلکس E. coli استنتاج: تعیین گروه سویه های مختلف باکتری دقیق تر و مطمئن می باشد.
محمد رضا سمرقندی، صلاح عزیزی،
دوره ۲۴، شماره ۱۱۹ - ( آذر ۱۳۹۳ )
چکیده

سابقه و هدف: کادمیومیکی از فلزات سنگین سمی استو از طریق پساب‌های صنعتی، خانگی و کشاورزی وارد محیط زیست می‌شود. با توجه به بالا بودن سطح سمیت کادمیوم و تمایل آن به تجمع در بافت زنده، حذف آن از آب دارای اهمیت زیادی است. هدف از انجام این پژوهش بررسی کارایی کربن فعال پوشیده شده با نانو ذرات اکسیدآهن در حذف کادمیوم و مطالعه سینتیک، ایزوترم و مکانیسم جذب می باشد. مواد و روش‌ها: مطالعه حاضراز نوع بنیادی- کاربردی بوده است که به صورت آزمایشگاهی انجام شد. برای تعیین خصوصیات جاذب از XRD و SEM و برای بررسی گروه‌های عملکردی بر روی جاذب از FTIR استفاده شد. فاکتورهای مختلف از قبیل pH، غلظت کادمیوم، زمان تماس و دوز جاذب در حذف کادمیوم بررسی شد. ایزوترم‌های جذب لانگمویر، فروندلیخ، دوبنین- رادشکوویچ، تمکین و همچنین سینتیک جذب درجه اول و شبه درجه دوم برای توصیف داده‌های جذب استفاده شدند. یافته‌ها: براساس نتایج XRD و SEM مشخص شد که قطر نانوذرات اکسیدآهن ۲۰ نانومتر می‌باشد که به خوبی بر روی کربن فعال پوشش داده شد. با افزایش pH، زمان، غلظت جاذبو کاهش غلظت کادمیوم میزان جذب کادمیوم افزایش پیدا می‌کند. بیش‌ترین میزان جذب در ۹pH= (حدود ۹۰ درصد) حاصل شد.داده‌های ایزوترم جذب از ایزوترم فروندلیخ و سینتیک جذب از مدل شبه درجه دوم پیروی می‌کند. آنالیز طیف FTIR نشان داد که گروه‌های عاملی OH، آمین و کربوکسیل نقش مهمی در جذب کادمیوم دارند. استنتاج: با توجه به نتایج به دست آمده می‌توان از پوشش نانو ذرات برای افزایش راندمان جذب کادمیوم استفاده کرد و آن را به عنوان روش موثر در حذف کادمیوم به کار برد.
زهرا نزهت، فریدون عزیزی، مهدی هدایتی،
دوره ۲۵، شماره ۱۲۵ - ( خرداد ۱۳۹۴ )
چکیده

سرطان‌های غده تیروئید شایع‌ترین نوع سرطان‌های غدد درون ریز می‌باشند. همانند سایر سرطان‌ها، تشخیص زود هنگام سرطان تیروئید نیز نقش بسیار مهمی در درمان و جلوگیری از پیشرفت بیماری دارد. در سال‌های اخیر تلاش‌های بسیاری با هدف کشف نشانگرهای زیستی مولکولی جهت پیش‌بینی، تشخیص به موقع، پیش‌آگهی انواع سرطان‌ها انجام گرفته است. مقاله حاضر، مروری بر پژوهش‌های انجام گرفته در زمینه کشف نشانگرهای زیست مولکولی برای انواع سرطان‌های تیروئید می‌باشد. مقالات مرتبط با نشانگرهای زیستی و سرطان‌های تیروئید، از پایگاه‌های اطلاعاتی، ما بین سال‌های ۱۹۹۶ و ۲۰۱۵ استخراج شده و براساس انواع سرطان‌های تیروئید، در چهار بخش مختلف مورد بررسی قرار گرفتند. در اکثر موارد، FNA امکان تعیین ماهیت گره‌های تیروئیدی را فراهم می‌آورد. با این وجود، این روش، به ویژه در تشخیص آسیب‌های مربوط به سلول‌های فولیکولار، با محدودیت‌هایی همراه است. طی تلاش‌هایی جهت بهبود صّحت تشخیص و ارائه معیارهای پیش‌آگهی دهنده جدید، نشانگرهای مولکولی و ایمونوهیستوشیمیایی متعددی پیشنهاد شده‌اند و اکثر آن‌ها باید پیش از استفاده‌های معمول و کاربردهای بالینی، مورد تایید قرار گیرند. علی‌رغم حجم زیادی از داده‌ها مبنی بر کشف نشانگرهای زیستی، تعداد بسیار اندکی از این مولکول‌ها، تایید لازم جهت استفاده در سطح بالینی را کسب نموده‌اند. به طور کلی چنین می‌توان اذعان داشت که در بسیاری از موارد، استفاده از هر یک از این مولکول‌های نشانگر به تنهایی سودمند نبوده و برای تشخیص، پیش‌بینی و پیش‌آگهی صحیح‌تر، باید ترکیبی از آن ها مورد استفاده قرار گیرد.
جواد محمدی، فضل اله میردریکوند، امیر عزیزی،
دوره ۲۵، شماره ۱۳۰ - ( آبان ۱۳۹۴ )
چکیده

سابقه و هدف: اضطراب و افسردگی از جمله علایم شایع در اختلال سندرم روده تحریک‌پذیر به شمار می‌آید. هدف پژوهش حاضر تعیین میزان اثربخشی درمان ذهن‌آگاهی بر اضطراب و افسردگی بیماران مبتلاء به سندرم روده تحریک‌پذیر است.

مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی (طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل و انتساب تصادفی) می‌باشد. نمونه آماری پژوهش، شامل ۳۰ بیمار مبتلاء به سندرم روده تحریک‌پذیر بود که از میان کلیه بیمارانی که در سال ۱۳۹۳ به مراکز درمانی شهر تبریز مراجعه کرده بودند و پس از مصاحبه، دریافت ملاک‌های تشخیصی Rome-III و تکمیل پرسشنامه اضطراب و افسردگی بک، با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی ساده (۱۵ نفر برای هر گروه) انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. بعد از اتمام دوره ۸ جلسه‌ای (هفته‌ای یک جلسه گروهی ۹۰ دقیقه‌ای به مدت دو ماه) درمان ذهن‌آگاهی در گروه آزمایشی، مجدداً پرسشنامه اضطراب و افسردگی به عنوان پس‌آزمون در هر دو گروه تکمیل شد. سپس داده‌های جمع آوری شده با استفاده از آزمون آماری تحلیل کواریانس چند متغیره در نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۰ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: براساس یافته‌ها، درمان ذهن‌آگاهی در کاهش اضطراب و افسردگی بیماران مبتلاء به سندرم روده تحریک‌پذیر در گروه آزمایشی به طور معناداری مؤثر بوده است.

استنتاج: درمان ذهن‌آگاهی به عنوان درمانی مؤثر در بهبود نشانه‌های اضطراب و افسردگی بیماران مبتلاء به سندرم روده تحریک‌پذیر کاربرد دارد و می‌توان با اجرای آن به بهبود وضعیت روانی آن‌ها کمک کرد.



صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Mazandaran University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb