جستجو در مقالات منتشر شده


۱۰۴ نتیجه برای غفاری

محمدجعفر صفار ، جواد غفاری ، شهرام سلیمی ، مهرنوش کوثریان ، علیرضا خلیلیان ، شیرزاد غلامی ،
دوره ۱۲، شماره ۳۵ - ( تير ۱۳۸۱ )
چکیده

سابقه و هدف: عفونت های روده ای ژیاردیایی شایعترین پارازیت روده ای خصوصا در کودکان می باشند. طیف نشانه های حاصله بسیار متنوع و ازبدون علامت تا اسهال حاد و علایم غیراختصاصی گوارشی متفاوت است. آلودگی مجدد بدون علامت خصوصا در شرایط هیپرآندمیک فراوان می باشد. براین اساس ضرورت درمان آلودگی خصوصا در موارد بدون علامت مورد سوال است و جهت پاسخ به این سوال، مطالعه فوق در کودکان ۲ تا ۱۰ ساله شهر ساری طراحی و اجرا گردید.
مواد و روش ها: مطالعه به روش کارآزمایی بالینی تجربی بر روی ۴۰۵ کودک ۲ تا ۱۰ ساله مهدکودک ها و مدارس ابتدایی شهر ساری که دریک ماهه اخیر سابقه بیماری گوارشی نداشتند، انجام گرفت. پس از اندازه گیری و ثبت قد و وزن، کودکان به دو گروه مورد (۲۰۴ نفر) و شاهد (۲۰۱ نفر) تقسیم شدند. گروه مورد با مترونیدازول ۲۰-۱۵ mg/kg/day به مدت ۵ روز و گروه شاهد با دارونما (شربت ب کمپلکس) به مدت ۵ روز تحت درمان قرار گرفتند. دو تا سه هفته و ۳ ماه بعد مدفوع کودکان مورد ارزیابی دید مستقیم و با روش تغلیظ سازی و فرمل اتر قرار گرفت. تجزیه و تحلیل نتایج با آزمون کای دو انجام شد. شش ماه پس از پایان درمان مجددا قد و وزن کودکان اندازه گیری و با قد و وزن اولیه بر اساس Z score و آزمون t مورد مقایسه قرار گرفت.
یافته ها: ازگروه مورد ۲ تا ۳ هفته بعد ۳۰ نفر (۱۶ درصد) و در ۳ ماه بعد ۶۰ نفر دیگر (۵/۲۹ درصد) آلودگی داشتند که نشان از اثر ۸۴ درصدی مترونیدازول و آلودگی مجدد سه ماهه ۵/۲۹ درصد داشت. در گروه شاهد طی ۳ ماه بعد ۳۶ درصد موارد بدون درمان از آلودگی پاک شدند (پاکسازی خود به خودی). شانس آلودگی مجدد با خطر نسبی ۸۹/۱ و P<۰,۰۱ معنی دار بوده است. موارد پاکسازی خود به خودی نیز با X۲=۸.۸۱ و P<۰.۰۱ معنی دار بوده است، ولی در رابطه با اثر بر روند رشد قدی و وزنی بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود نداشت.
استنتاج: با توجه به نتایج پژوهش و در نظر گرفتن خطر آلودگی مجدد ۳۰ درصد طی ۳ ماه و پاکسازی خود به خودی ۳۶ درصد و عدم تأثیر بر روند رشد قدی و وزنی، می توان گفت که کودکان بدون علامت ژیاردیایی نیاز به درمان ندارند ولی بهتر است تعریف دقیقی از موارد بدون علامت بیان شود.

محمد آهی ، مختار جعفرپور ، ناهید رحیمی فرد ، سکینه غفاریان ، حسن مفیدپور ، علیرضا فاضل ،
دوره ۱۳، شماره ۴۰ - ( مهر ۱۳۸۲ )
چکیده

سابقه و هدف : با توجه به این‌که محققین بافت‌شناس، غدد فوق کلیوی را بیش‌تر با روش‌های ایمنی- بافتی- شیمیایی بررسی نموده‌اند و در مورد زنجیره‌های گلیکوکونژوگه سطح سلولی آن‌ها کم‌تر تحقیق به عمل آمده ، بر آن شدیم تا با مشخص نمودن قند یا قندهای انتهایی زنجیره های گلیکوکونژوگه سطح سلول های کرومافینی در حال تکامل موجود در ناحیه مرکزی، غدد فوق کلیوی جنینی را مورد بررسی قرار دهیم.
مواد و روش ها : تعداد ۲۱۲ سر از جنین‌های ۱۳ تا ۲۰ روزه حاصل از جفت‌گیری ۲۶ موش نروماده سوری نژاد Balb/c پس از طی مراحل پایداری بافتی، به طریق Serialsection به ضخامت ۵ میکرومتر برش داده شدند. جهت رؤیت غدد فوق کلیوی و انتخاب مقطع مناسب ، برش ها ابتدا توسط روش هماتوکسیلین- ائوزین (H & Ë) رنگ‌آمیزی شدند و سپس برش‌های انتخابی با به‌کارگیری لکتین بافتی- شیمیایی، مورد بررسی میکروسکوپی قرار گرفتند.
یافته‌ها : از بین لکتین‌های ÔFÂ,WGÂ,VVÂ,PNÂ,MPÂ که مورد استفاده قرارگرفتند، لکتین MPÂ در روزهای مختلف جنینی، با شدت و ضعف وابسته به سن نمونه، افزایش و یا کاهش سلول‌های کرومافین، ناحیه‌ مرکزی غدد فوق کلیوی را مشخص کرد. در آ‏زمایش از لکتین PNÂ به عنوان شاهد مثبت استفاده گردید. سلول‌های کرومافینی به هیچ‌کدام از دیگر لکتین های مورد استفاده، پاسخی ندادند.
استنتاج : با توجــه به این‌که تنها لکتیــن MPÂ در روزهــای مورد مطالعــه جنینــی، با سلول‌هــای کرومافینی قسمت مرکــزی غدد فــوق کلیــوی واکنش نشان داده است و این لکتیـن به طور اختصاصی در سطح سلـول به گیرنــده (Galactos-N-Âcetyl Galactosamine) Gal-GalNÂc متصل می‌گردد، پیشنهاد می‌شود که قند انتهایی Gal-GalNÂc به عنوان گیرنده فاکتورهای القایی تکامل و عامل کلیدی در تکامل سلول‌های کرومافین در ناحیه‌ی‌ مرکزی غدد فوق کلیه، در نظر گرفته شود.

وجیهه غفاری ساروی ، کوروش وحیدشاهی ،
دوره ۱۳، شماره ۴۰ - ( مهر ۱۳۸۲ )
چکیده

سابقه و هدف: زردی نوزادی (Neonatal icter) یکی از شایع ترین بیماری های دوره نوزادی است و ممکن است منجر به عوارض مهم و جبران ناپذیری مانند کرن ایکتروس (kern icterus) گردد. برای پی بردن به مقدار بیلی روبین و برخورد درمانی مناسب با این بیمار لازم است از نوزاد، خونگیری و در برخی موارد، خون گیری های مکرر به عمل آید که منجر به عوارضی مثل عفونت، کم خونی، درد و ... می شود. لذا یافتن روشی که بتوان بدون خون گیری، میزان بیلی روبین بیمار را تعیین نمود(invasive measurement) ؛ همواره مورد نظر محققان بوده است. هدف از این تحقیق مقایسه مقادیر به دست آمده از روش اندازه گیری پوستی بیلی روبین[TCB] (Transcutaneous-Billirubinometry) با مقادیر سرمی بیلی روبین (SB) در نوزادان بیمار می باشد.
مواد و روش ها: این تحقیق از نوع کارآزمایی بالینی بوده و از روش نمونه گیری ساده استفاده شده است. در این مطالعه، نوزادان بستری شده در بخش های نوزادان و NICU که بیمار بوده و از نظر بالینی، اندیکاسیون اندازه گیری بیلی روبین را داشتند، مورد بررسی قرار گرفتند. پس از آموزش های لازم و یکسان سازی نحوه تعیین TCB، میزان آن در ناحیه پیشانی نوزادان تعیین شد؛ همچنین بیلی روبین سرم نیز به روش معمول (دیازو) تعیین گردید.
یافته ها: از مجموع ۱۰۵ مورد اندازه گیری TCB و SB تعداد ۴۹,۵ درصد مذکر و ۵۰.۵ درصد مونث بودند. سن حاملگی مادر ۳۱.۵۳±۳.۶۸، ۳۱ هفته و وزن تولد ۱۹۰۵.۸۰±۷۷۸.۵۰ گرم بود. ۷۶.۶ درصد در زمان نمونه گیری تحت فتوتراپی بوده و ۱۸.۱ درصد، تعویض خون شده بودند. ضریب همبستگی کلی SB وTCB ؛ ۰.۶۸۶ به دست آمده که در جنس مونث (۰.۷۵۰)، وزن تولد بین ۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ گرم (۰.۷۲۴)، سن حاملگی بین ۳۲ و ۳۶ هفته (۰.۸۲۱) و عدم دریافت فتوتراپی (۰.۶۹۹) این همبستگی بیش تر بود.
استنتاج: مطالعه ما نشان داد که همبستگی قابل قبولی بین مقادیر به دست آمده از روش اندازه گیری پوستی بیلی روبین (TCB) و مقادیر سرمی بیلی روبین (SB) در نوزادان بیمار وجود داشته و می توان از آن برای غربالگری استفاده نمود.

کبری علی گلبندی ، آزیتا بالاغفاری ، حسن صیامیان ، علی دماوندی قربان ، بیژن شعبان خانی ،
دوره ۱۳، شماره ۴۱ - ( دى ۱۳۸۲ )
چکیده

سابقه و هدف: عوامل محیطی نظیر عوامل شیمیایی، بیولوژیکی، فیزیکی و غیر متعارف، موجب از بین رفتن پرونده های پزشکی در بایگانی ها می شوند. با توجه به اهمیت حفظ و نگهداری مدارک پزشکی، پژوهشگران بر آن شدند تا به بررسی پرونده های موجود در بایگانی های پزشکی بیمارستان های استان مازندران با در نظرگرفتن شرایط اقلیمی منطقه، محل قفسه و پوشش پرونده ها و شرایط نگهداری آن ها جهت افزایش دوام و استحکام اوراق بپردازند.
مواد و روش ها: جامعه مورد بررسی، کلیه بایگانی های بیمارستـان های آموزشی- درمانی استان مازندران (۲۰ مورد) می باشد.تحقیق به روش توصیفی انجام گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات چک لیست (سیاهه سوالات) بود که توسط محققان از نزدیک بررسی، اندازه گیری و ثبت گردید.
یافته ها: این تحقیق نشان داد که عوامل فیزیکی و شیمیایی در بایگانی های پزشکی به ترتیب ۷۵ درصد و ۶/۶۱ درصد پرونده ها و عوامل بیولوژیکی و غیر متعارف به ترتیب ۲/۶۱ درصد و ۳/۳۸ درصد پرونده ها را مورد فرسایش قرارداده اند. مهم ترین نکته در این بایگانی ها در سطح استان آن بوده است که در زمان بررسی، میزان رطوبت در تمامی موارد بالاتر از ۶۰ درصد (بالاتر از حد طبیعی) بوده است.
استنتاج: با توجه به شرایط اقلیمی منطقه و وجود فضاهای نا مناسب جهت بایگانی، رطوبت زیاد و دمای بالا و گرد و غبار موجب زوال و نابودی پرونده هاگردیده و محیطی مناسب جهت رشد باکتری ها و قارچ ها فراهم می آورد که ضروری است با اختصاص فضای مناسب و کنترل این عوامل، اقداماتی نظیر نصب دستگاه های رطوبت سنج ودما سنج و تهویه هوا و گرد و غبار روبی (حداقل هر شش ماه یک بار) و ضد عفونی انجام پذیرد. همچنین عامل نور موجب فرسایش پرونده ها می گردد که جهت جلوگیری از این فرسایش باید همزمان از نور طبیعی و مصنوعی با رعایت استانداردهای لازم، استفاده گردد و با تدابیر ایمنی در مواقع اضطراری (آتش سوزی)، وسایل اطفای حریق در بایگانی ها نصب گردد. براساس یافته های پژوهش و مشکلاتی که شیوه نگهداری سنتی مدارک پزشکی با آن مواجه می باشد، بهره گیری از تجربیات مدارک پزشکی الکترونیکی و سیستم های نوین بایگانی، ضروری به نظر می رسد.

عبدالرسول علایی ، وجیهه غفاری ساروی ،
دوره ۱۴، شماره ۴۵ - ( دى ۱۳۸۳ )
چکیده

دیسپلازی کامپتوملیک از ناهنجاری های کشنده دوره نوزادی است که با کمانی شدن اندام تحتانی و اکثرا به صورت جهش ژنی خود به خودی بروز می نماید، اما انتقال ارثی به صورت اتوزوم مغلوب نیز رخ می دهد. بیماری اولین بار در سال ۱۹۷۰ توسط P. Maroteaux , F.A. Lee گزارش گردید. میزان شیوع یک مورد در ۱۵۰۰۰۰ نوزاد متولد شده است. بیماری از سراسر جهان با تظاهرات مختلف، درگیری استخوان، غضروف، عضله، مغز، کلیه و قلب گزارش شده است.تشخیص قبل از تولد با امواج ماورا صوت و آمنیوسنتز ممکن می باشد. بعد از تولد براساس علائم بالینی و پرتونگاری، بیماری تشخیص داده می شود.در این گزارش یک مورد نوزاد پسر یک روزه مبتلا به دیسپلازی کامپتوملیک معرفی می گردد. که با علایم وقفه تنفسی، کوتولگی، شکاف کام، بازشدن مجرای ادرار در سطوح پایین اندام تناسلی(Hypospadias) ، سفتی عضلات، انضا و خمیدگی اندام تحتانی به سمت خارج (valgus) مراجعه نمود.

سالار بهزادنیا ، وجیهه غفاری ساروی ، کوروش وحیدشاهی ،
دوره ۱۵، شماره ۴۹ - ( آذر ۱۳۸۴ )
چکیده

سابقه و هدف: پایین بودن قندخون در نوزادان مساله مهم و شایعی است که به دلیل عوارض مغزی نیاز به توجه جدی دارد. با توجه به این که در برخی مراکز قبل از تغذیه با شیر مادر مبادرت به انجام آزمایش قندخون می شود و بر اساس آن اقدامات درمانی صورت می گیرد که موجب خطرات ناشی از باز کردن رگ، بستری کردن نوزاد در بیمارستان و همچنین تحمیل هزینه اضافی به خانواده می شود، در این مطالعه تاثیر تغذیه با شیر مادر بر میزان قندخون نوزادان با وزن بالا مورد بررسی قرار می گیرد.
مواد و روش ها: مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی قبل و بعد (before and after) بوده و جمعیت مورد مطالعه نوزادان با وزن بالا (بیش تر از ۳۸۰۰ گرم) متولد شده در مراکز آموزشی درمانی امام (ره) و رازی قایم شهر می باشد. شاهد هر نوزاد خود او و مداخله، تغذیه با شیر مادر بود. روش نمونه گیری به شیوه نمونه های در دسترس و معیار خروج از مطالعه شامل؛ نوزادان با قندخون پایین علامت دار، قندخون کم تر از ۳۰ میلی گرم در دسی لیتر و عدم تغذیه با شیر مادر در عرض ۲ ساعت پس از تولد بود. پس از اندازه گیری قندخون، تغذیه با شیر مادر انجام شد، سپس قندخون نیم ساعت و ۲ ساعت پس از تغذیه شیر مادر اندازه گیری و با قندخون قبل از تغذیه با شیر مادر مقایسه شد. داده ها با روش های آماری Paired test, Anova تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: ۹۴ نوزاد مورد بررسی قرار گرفتند، میانگین وزن نوزادان ۴۱۲۰±۲۳۴ گرم و میانگین و سن حاملگی ۳۹,۶±۱ هفته بود. اکثر نوزادان نتیجه حاملگی های ۱ و ۲ (۳۸.۲ و ۴۰.۴ درصد) و حاصل سزارین (۶۳.۸ درصد) بودند. سابقه فشار خون، در ۷.۲ درصد و دیابت حاملگی در ۶.۴ درصد وجود داشت. قندخون بدو تولد ۵۲.۲۵±۱۰.۵ میلی گرم/دسی لیتر، قندخون نیم ساعت پس از تغذیه با شیر مادر ۵۶.۸۹±۱۴.۴۵ میلی گرم/دسی لیتر و قندخون دو ساعت پس از تغذیه با شیر مادر ۶۸±۱۴.۵ میلی گرم بود. تفاوت قندخون نیم و دو ساعت پس از تغذیه با شیر مادر با قندخون بدو تولد معنادار بود. از عواملی که به طور معناداری در قندخون نوزادان موثر بودند، وزن نوزاد و زمان شروع تغذیه با شیر مادر بود.
استنتاج: تغذیه با شیر مادر به طور معناداری سبب افزایش قندخون نوزادان با وزن بالا و کاهش شیوع نوزادان با قندخون پایین می شود. که با شروع زودرس تغذیه با شیر مادر و افزایش طول زمان پس از تغذیه با شیر مادر این اثر بیش تر می باشد. بنابراین توصیه می شود در نوزادان با وزن بالای بدون علایم بالینی، ملاک بررسی قندخون و قرار دادن نوزاد در گروه کاهش قندخون، مقدار قندخون پس از تغذیه با شیر مادر باشد.

آزیتا بالاغفاری ، حسن صیامیان ، کبری علی گلبندی ، منیژه زکی زاده ، مهدی کاهویی ، جمشید یزدانی چراتی ، سیده شهربانو رشیدا ،
دوره ۱۵، شماره ۴۹ - ( آذر ۱۳۸۴ )
چکیده

سابقه و هدف: در مدارک بالینی، تاریخچه، یافته های فیزیکی، کلیه اقدامات انجام شده و پاسخ بیمار به درمان ثبت می شود و محتوای آن ها نمایانگر نحوه ارزیابی پزشک می باشد. اگر مدارک بالینی به طور دقیق، روشن و منظم تهیه شده باشد، بر تفکر بالینی منطقی دلالت دارد و فرایند تشخیص بیماری را تسهیل می نماید. این مدارک نقش مهمی در هماهنگی بین کارکنان حرفه ای که در مراقبت از بیمار سهم دارند، ایفا می کند. با توجه به این که در مراکز آموزشی – درمانی، پزشکان و دانشجویان پزشکی بیش از سایر کارکنان بیمارستان در پرونده نویسی دخالت دارند، ضرورت بررسی میزان آگاهی، نگرش و نحوه عملکرد آن ها نسبت به رعایت اصول پرونده نویسی مطرح می گردد.
مواد و روش ها: پژوهش از نوع مطالعه توصیفی می باشد که طی آن میزان آگاهی، نگرش و عملکرد ۲۰۷ دانشجوی پزشکی بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی مازندران مورد بررسی قرار گرفت و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی و استنباطی و جهت تعیین ارتباط بین آگاهی، نگرش و عملکرد از آزمون تاوکندال B استفاده شد.
یافته ها: اکثریت جامعه مورد بررسی (۷۷,۸ درصد) نسبت به اصول پرونده نویسی، آگاهی ضعیفی داشتند و اکثریت پاسخگویان (۵۴.۱ درصد) نسبت به کامل بودن پرونده پزشکی بیماران، اهمیت و جایگاه آن در عرصه درمان، آموزش و پژوهش نگرش خوبی داشتند. همچنین جامعه مورد مطالعه نسبت به اصول پرونده نویسی، عملکرد ضعیفی (۲۱.۸ درصد) داشتند.
استنتاج: نتایج حاکی از آن است که ناقص بودن پرونده های پزشکی در بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی مازندران ناشی از آگاهی ضعیف دانشجویان نسبت به اصول و فنون پرونده نویسی است. هم چنین عدم توجه به کامل بودن پرونده در ارزیابی دانشجو از جمله عواملی است که می تواند بر عملکرد آن ها تاثیر بگذارد.

مهران ضرغامی ، سیدحمزه حسینی ، وجیهه غفاری ساروی ، آناهیتا سلجوقیان ،
دوره ۱۵، شماره ۴۹ - ( آذر ۱۳۸۴ )
چکیده

سابقه و هدف: مطالعات قبلی نشان دهنده نقش یک عامل مهم ژنی در سبب شناسی اختلال خلقی دو قطبی و تالاسمی است. موارد گزارش شده متعددی حکی از همراهی احتمالی این دو بیماری است. اما یک مطالعه مقطعی قبلی این فرضیه را به طور کامل تایید نکرده است. با توجه به جایگاه های مختلف ژن مسوول تالاسمی در جمعیت های مختلف، همراهی این دو بیماری در استان مازندران که یکی از مناطق شیوع بتاتالاسمی است، بررسی شد.
مواد و روش ها: این مطالعه به روش مورد – شاهدی بر روی ۱۱۰ بیمار مبتلا به اختلال خلقی دو قطبی نوع یک و ۱۱۸ نفر که سابقه اختلال خلقی در خود و بستگان درجه یک خود نداشتند، انجام شد. برای تمام افراد مورد مطالعه CBC، و در صورت وجود میکروسیتوز، الکتروفورز هموگلوبین انجام شد و برای افرادی که هموگلوبین A۲ بین ۳,۴ تا ۷ درصد داشتند، تشخیص بتاتالاسمی مینور گذاشته شد.
یافته ها: ۸,۱۸ درصد افراد گروه مورد و ۴.۲۴ درصد افراد گروه شاهد، بتاتالاسمی مینور داشتند که این تفاوت از نظر آماری فاقد اهمیت است.
استنتاج: احتمالا ارتباط های گزارش شده قبلی بین اختلال خلقی دو قطبی و بتا تالاسمی مینور از نوع «همراهی کاذب» می باشد. با این حال، با توجه به متفاوت بودن جایگاه اتصال ژن های مربوط به بتاتالاسمی در جمعیت های مختلف، تعمیم پذیری این مطالعه محدود خواهد بود و توصیه می شود در سایر جمعیت ها تکرار شود.

سیدعبداله موسوی ، وجیهه غفاری ساروی ،
دوره ۱۶، شماره ۵۲ - ( خرداد ۱۳۸۵ )
چکیده

بیمار مورد نظر، پسر دو ماهه با فتق (Hernia) عود شده مستقیم در زمینه سندرم Jarcho-Levin می باشد که تحت عمل جراحی قرار گرفت. سندرم فوق یک ناهنجاری بسیار نادر مادرزادی می باشد که در آسیا به ندرت گزارش گردیده است. از سوی دیگر فتق نوع مستقیم در شیرخوارگی از خوادث ناشایع می باشد که برای اولین بار در کشور با تکنیک مش ترمیم گردید. در بررسی مقالات داخلی و خارجی ترمیم فتق مغبنی در شیرخواران با روش مورد اشاره و در زمینه بیماری فوق تاکنون گزارش نشده است.

وجیهه غفاری ساروی ، کوروش وحیدشاهی ، بابک علی طالشی ،
دوره ۱۶، شماره ۵۲ - ( خرداد ۱۳۸۵ )
چکیده

سابقه و هدف: زردی نوزادی یکی از مشکلات شایع نوزادان می باشد، که به علل مختلف ایجاد شده و به علت عوارض مغزی (کرنیکتروس) که منجر به مرگ و میر و عقب ماندگی ذهنی می شود، از اهمیت خاص برخوردار است. با توجه به نقش مادران و ارجاع به موقع نوزاد در موثر بودن درمان و جلوگیری از عوارض وخیم آن که وابسته به آگاهی کافی و نگرش مناسب مادران در این زمینه است، در این مطالعه آگاهی و نگرش مادران شهرستان ساری در مورد زردی نوزادی بررسی شد.
مواد و روش ها: مطالعه از نوع توصیفی و جامعه مورد مطالعه مادران نوزادان متولد شده بیمارستان های شهر ساری (۱۳۸۳) بودند. روش نمونه گیری دو مرحله ای سهمیه بندی شده و تصادفی ساده (startified and simple sampling) و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه ای مشتمل بر متغیرهای زمینه ای، آگاهی و نگرش بود. آگاهی به سه سطح کم، متوسط و زیاد و نگرش نیز به صورت نامناسب، نسبتا مناسب و مناسب تعریف گردید و آنالیز آماری با استفاده از آزمون های آماری کای دو، آزمون t و ANOVA انجام گرفت.
یافته‌ها: میانگین سنی ۴۰۰ نمونه مورد مطالعه ۴,۸۸+۲۵.۸۱ سال بود که ۹.۲۵ درصد آن ها در سنین پرخطر قرار داشتند.۵۲ درصد ساکن شهر، ۵/۴ درصد بی سواد و ۸.۵ درصد تحصیلات دانشگاهی داشتند. ۹۲.۳ درصد آنان مراقبت های دوران بارداری را انجام داده که در اغلب موارد (۶۴.۴ درصد) توسط پزشک متخصص انجام می شد.از نظر آگاهی مادران در مورد زردی نوزادان: ۷۵.۵ درصد دارای آگاهی کم، ۲۳.۳ درصد دارای آگاهی متوسط و فقط ۱.۳ درصد دارای آگاهی خوب بودند؛ که این آگاهی به طور معناداری با افزایش سن و تحصیلات مادر، وجود سابقه زردی در فرزند قبلی و سطح اجتماعی اقتصادی خوب افزایش می یافت. از نظر نگرش مادران در مورد زردی نوزادان: ۱۹.۳درصد دارای نگرش نامناسب ۶۰.۳ درصد دارای نگرش نسبتا مناسب و۲۰.۵درصد دارای نگرش مناسب بودند، که به طور معناداری با سن و تحصیلات مادر، تعداد فرزند قبلی، محل سکونت، سطح اجتماعی رابطه داشت.
استنتاج: اغلب مادران از آگاهی کافی و نگرش مناسب در مورد زردی نوزادان برخوردار نبوده و لزوم مداخله جهت افزایش آگاهی و بهبود نگرش مادران در مورد زردی نوزادی (مانند آموزش عمومی و …) توصیه می گردد.

معصومه عبداله پور ، فاطمه غفاری فر ، عبدالحسین دیلمی اصل ، احمد زواران حسینی ، کاووس صلح جو ، سکینه قاسمی نیکو ، زهره شریفی ، شهلا رودبارمحمدی ،
دوره ۱۶، شماره ۵۲ - ( خرداد ۱۳۸۵ )
چکیده

سابقه و هدف: توکسوپلاسما گوندیی یک انگل داخل سلولی اجباری است که تعداد وسیعی از سلول های هسته دار مختلف را در میزبانان واسط خود آلوده می کند. تاکی زوییت های توکسوپلاسما گوندئی قادر هستند در ماکروفاژهای موش تکثیر نمایند. القا تولید نیتریک اکساید در ماکروفاژها یکی از مهم ترین مکانیسم های دفاعی علیه عفونت های داخل سلولی در موش ها است. ویتامین D۳ همان طور که قبلا هم ثابت شده، اثر مفیدی در درمان بعضی از بیماری ها دارد و تولید نیتریک اکساید را افزایش می دهد.
مواد و روش ها: هدف از این تحقیق بررسی تاثیر مصرف ویتامین D۳ به مقدار ۱۰۰۰ میکروگرم به صورت تزریق داخل صفاقی به موش Balb/C در زمان های متفاوت، سپس آلوده سازی موش ها با تاکی زوییت های توکسوپلاسما گوندیی و نهایتا بررسی تکثیر تاکی زوییت های توکسوپلاسما گوندیی در ماکروفاژهای آلوده جداسازی شده از این موش ها و نیز بررسی نیتریک اکساید تولید شده توسط این ماکروفاژها در شرایط آزمایشگاهی است.
یافته ها: نتایج به دست آمده مشخص نمود که تزریق یک بار ویتامینD۳ به مقدار ۱۰۰۰ میکروگرم به موش ها و سپس اضافه کردن ۱۰۰واحد اینترفرون گاما به محیط کشت ماکروفاژها بیش ترین تاثیر را در کاهش تاکی زوییت های توکسوپلاسما داشته است و اختلاف به‌دست آمده در مقایسه با گروه شاهد معنی دار بود (۰,۰۵>P). نیتریک اکساید اندازه گیری شده دراین گروه نیز بیش ترین مقدار را داشته و در مقایسه با گروه شاهد دارای اختلاف معنی دار بود (۰.۰۵>P).
استنتاج: به‌طور کلی نتایج این تحقیق نشان داد که مصرف یکبار ویتامین D۳به میزان۱۰۰۰ میکروگرم برای افزایش قدرت انگل کشی ماکروفاژها و هم چنین افزایش تولید نیتریک اکساید کاملا موثر بوده و اگر با اینترفرون گاما همراه شود، این اثر قوی تر خواهد بود.

محمدجعفر صفار ، وجیهه غفاری ساروی ،
دوره ۱۶، شماره ۵۴ - ( آبان ۱۳۸۵ )
چکیده

عفونت سلی خصوصا مننژیت به ندرت در کودکان زیر ۳ ماه بروز می کند. اگر چه بیماری درمان پذیر می باشد، عوارض و مرگ و میر زیادی دارد. به دلیل شباهت بالینی بیماری با عفونت های مادرزادی یا اکتسابی سنین فوق، تشخیص بیماری با ظن قوی و تکیه بر شواهد همه گیری شناسی و عدم پاسخ به درمان های مرسوم جهت عفونت های معمول، امکان پذیر می گردد. هدف، معرفی یک مورد مننژیت سلی در کودکان زیر ۳ ماه می باشد.

جواد بالاغفاری، محمد قره گزلو ، زینب نظری ،
دوره ۱۶، شماره ۵۶ - ( بهمن ۱۳۸۵ )
چکیده

سندرم ازدیاد Hyper-IgE Syndrome) IgE) یا Job`s Syndrom یک نقص ایمنی اولیه نادر با عفونت های مکرر مخصوصا عفونت های استافیلوککی، چهره خشن، ناهنجاری های اسکلتی و افزایش قابل ملاحظه سطح سرمی IgE (بالای ۲۰۰۰iu/ml ) می باشد. بیمارآقای ۱۶ ساله ای می باشد که به علت سرفه، تنگی نفس، اگزما و پنوماتوسل با سابقه عفونت های پوستی از ۱ ماهگی مراجعه کرده و در بررسی های انجام شده سطح IgE سرم بالا بوده که با تشخیص سندرم ازدیاد IgE اکنون تحت درمان می باشد.

قاسم علی خراسانی ، میترا محمودی ، کوروش وحیدشاهی ، لیلا شهبازنژاد ، محمد غفاری چراتی ،
دوره ۱۷، شماره ۵۸ - ( خرداد ۱۳۸۶ )
چکیده

سابقه و هدف: آموزش طب سرپایی از مهم ترین بخش های آموزش پزشکی بوده و به خاطر ارتباط عمیق آن با آینده کاری پزشک، امروزه مورد توجه ویژه قرار گرفته و مطالعات مختلفی برای بررسی کیفیت و طراحی راهکارهای ارتقا آن صورت می گیرد، کشور ما در زمینه مطالعات جامع در این زمینه با نقص روبروست. هدف از انجام این مطالعه بررسی کیفیت آموزش درمانگاهی از دیدگاه اساتید و دانشجویان دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مازندران بوده است.
مواد و روش ها: این مطالعه به روش توصیفی و مقطعی انجام گردید: جامعه مورد مطالعه دانشجویان و دستیاران رده های بالینی و اعضای هیات علمی بالینی بودند که به شیوه نمونه گیری آسان مبتنی بر دسترس وارد مطالعه شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه های حاوی ۲۲ سوال در مورد متغیرهای زمینه ای و آموزشی و دیدگاه پاسخ دهندگان در مورد شرایط محیطی، فعالیت مستقل و نظارت اساتید و آموزش خاص درمانگاهی بود. روائی پرسشنامه به شیوه تایید روایی محتوا (content validity) توسط مشاوره با صاحب نظران و پایایی آن با آزمون مجدد (r=۰,۸۵) کنترل گردید پس از جمع آوری اطلاعات، آنالیز در نرم افزار Spss۱۳ با استفاده از آمار توصیفی و آزمون های مجذور کا و t انجام پذیرفت.
یافته ها: ضریب بازگشت ۷۰ درصد بود. میانگین سنی ۳۶ استاد شرکت کننده در مطالعه ۴۳,۶±۸.۷ سال و میانگین سنی ۱۴۴ دانشجوی شرکت کننده در مطالعه ۲۵±۳.۶ سال بود. دیدگاه اکثر دانشجویان (۸۸.۳ درصد) نسبت به کیفیت موجود آموزش درمانگاهی منفی بود در صورتی که دیدگاه بیش تر اساتید (۶۶.۷ درصد) به کیفیت موجود مثبت بود. دیدگاه فراگیران رده های پایین تر، منفی تر بود. تفاوت معنی داری بین بخش های مختلف در دیدگاه کلی نسبت به آموزش درمانگاهی وجود نداشت. دیدگاه اساتید و دانشجویان در مورد مناسب نبودن وضعیت فیزیکی درمانگاه همخوانی داشت، اما در مورد امکان انجام فعالیت های مستقل فراگیران (p=۰.۰۰) ، آموزش نسخه نویسی (p=۰.۰۰) مدیریت درمانگاه (p=۰.۰۰۴) و نظارت و اصلاح اساتید (p=۰.۰۰) تفاوت نظر معنی دار وجود داشت چنانکه فراگیران تمامی موارد فوق را در حد کم و خیلی کم بیان نمودند که متفاوت با نظر اساتید بود.
استنتاج: دیدگاه کلی در مورد وضعیت موجود آموزش درمانگاهی (به ویژه دیدگاه فراگیران) منفی بوده و عوامل مهم تر منفی شدن این دیدگاه، امکان کم فعالیت مستقل، عدم نظارت فعال اساتید، عدم آموزش نسخه نویسی و آموزش تشخیص های افتراقی و فضای فیزیکی نامطلوب می باشد.

جواد غفاری ، وجیهه غفاری ساروی ، محمدرضا فریبرزی ،
دوره ۱۷، شماره ۶۰ - ( آبان ۱۳۸۶ )
چکیده

سندرم کورنلیا دلانژه (Cornelia de Lange) یک سندرم نادر مادرزادی همراه با ناهنجاری های متعدد از جمله ناهنجاری های صورت، رویش غیرعادی مو (Hirsutism)، اختلال رشد قدی و وزنی و دور سر، نقایص قلبی، نقایص گوارشی، کلیوی و ناهنجاری اندام ها می باشد. شیوع بیماری ۱ به ۳۰۰۰۰ تا ۱ به ۵۰۰۰۰ می باشد. تشخیص این سندرم اساسا بر مبنای علایم بالینی است و اصولا بیماری به دو شکل اتوزوم غالب و وابسته به کروموزوم X می باشد و جهش در ژن های NIPBL و SMC۱L۱ دیده می شود. هدف از این مقاله، معرفی یک مورد از سندرم فوق می باشد.

مهدی مرجانی ، مسعود سلک غفاری ، روزبه مریدپور ، عباس وشکینی ، یوال آن ،
دوره ۱۷، شماره ۶۱ - ( آذر ۱۳۸۶ )
چکیده

سابقه و هدف: پیوند خودی (Auto Transplantation) بهترین نوع پیوند جایگزین استخوانی می باشد، ولی محدودیت هایی دارد. لذا پیوند غیر خودی با استفاده از مواد صناعی یا طبیعی توصیه می شود. اسکلت آهکی صدف دریای خزر ایران در این تحقیق به عنوان یک ماده طبیعی جایگزین در تشکیل استخوان، مورد ارزیابی پرتونگاری قرار گرفت. قطعات صدف دریایی در نقص سوراخی شکل موجود در استخوان ران در گروه آزمایش با روند طبیعی التیام در بخش اسفنجی استخوان خرگوش مورد مقایسه قرار گرفت. خصوصیات کاربردی، گسترش استخوان سازی، مقاومت در برابر نیروهای استخوان و جذب آن در این مطالعه از طریق پرتونگاری با اشعه ایکس بررسی شد.
مواد و روش ها: مطالعه روی ۱۲ سر خرگوش سفید نیوزلندی در درمانگاه دانشکده دامپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج انجام شد و ضمن نگهداری خرگوش ها به دو گروه مساوی ۶ تایی شامل گروه آزمایش و شاهد تقسیم شدند. نقص سوراخی شکل در یکطرف بخش تروکانتر بزرگ ران در گروه آزمایشی ایجاد شد و قطعات آماده شده صدف در تمام سوراخ ها کاشته شد. در گروه شاهد هم نقص های استخوان به همان شکل گروه آزمایش ایجاد و به منظور بررسی روند التیام طبیعی استخوان مورد بررسی قرار گرفت. پرتونگاری از خرگوش ها در روزهای صفر، ۱۰، ۲۰، ۳۰، ۴۰، ۵۰، ۶۳ بعد از عمل تهیه گردید.
یافته ها: پرتونگاری های انجام شده پس از ۹ هفته در تمام نقص های استخوانی در گروه آزمایش، نشان دهنده کاهش تراکم ۱۵-۱۰ درصد صدف و گسترش استخوان سازی در اطراف قطعات بود. پرتونگاری های گروه شاهد، نشان دهنده التیام به میزان بیش از نصف در نقص سیلندری تروکانتر بزرگ ران بود. به دلیل بالا بودن مقاومت ساختاری قطعات صدف در برابر نیروهای وارده بر استخوان، هیچ یک از خرگوش ها دچار شکستگی های تروکانتریک نشدند.
استنتاج: به طور کلی می توان گفت صدف به عنوان یک منبع طبیعی کلسیم دارای کارآیی بالایی برای استفاده در زمینه جانشین های پیوند استخوان در جراحی های ارتوپدی پزشکی و دامپزشکی می باشد.

جواد غفاری ، محمد قرگزلو ، ایرج صالح محمدزاده ، زینب نظری ،
دوره ۱۷، شماره ۶۱ - ( آذر ۱۳۸۶ )
چکیده

سابقه و هدف: ایمونوگلوبولین داخل وریدی برای درمان بیماران دارای نقص تولید آنتی بادی به کار می رود. عوارض جانبی به دنبال مصرف با ایمونوگلوبولین داخل وریدی در این بیماران گزارش شده است و هدف از این مطالعه تعیین عوارض جانبی ایمونوگلوبولین داخل وریدی در بیماران با نقص ایمنی می باشد.
مواد و روش ها: این مطالعه به شکل گذشته نگر، با مطالعه بر روی پرونده بیماران با نقص ایمنی اولیه مختلف مراجعه کننده به بخش ایمونولوژی و آلرژی مرکز طبی کودکان (تهران) انجام شده است. تعداد ۲۹ بیمار که دارای پرونده کامل در طول مدت تزریق ایمونوگلوبولین داخل وریدی داشتند مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته ها: از تعداد ۲۹ بیمار دارای نقص ایمنی اولیه ۱۹ نفر مذکر (۶۵,۵۱ درصد) و ۱۱ نفر مونث (۳۴.۴ درصد) بودند. سن بیمارا ن از ۱۵ ماه تا ۵۵ سال متفاوت بوده است. شیوع بیماری ها در ۱۶ نفر نقص ایمنی متغیر مشترک (۵۵.۱۷ درصد)، ۸ نفر بروتن (۲۷.۵۸ درصد)، ۴ نفر ازدیاد IgM (۱۳.۷۹ درصد) و ۱ نفر بیماری توام شدید (۳.۴۴ درصد) داشتند. مدت تزریق از ۵ ماه تا ۱۵ سال متفاوت بوده است. در ۱۵ نفر از بیماران واکنش های جانبی دیده شده است (۵۱.۷۲ درصد). از تعداد ۱۶۲۶ تزریق در تمام دوره در کل بیماران فوق فقط تعداد ۳۴ تزریق (۲.۰۹ درصد) با واکنش های جانبی همراه بوده است. اغلب واکنش ها در ۳۰ دقیقه اول تزریق روی داده اند و این اغلب به علت سرعت بالای تزریق اتفاق افتاده است. بیشترین واکنش تب و لرز و واکنش های خفیف دیگر بوده اند.
استنتاج: ایمونوگلوبولین وریدی یک داروی نسبتا بی خطر می باشد که گاهی با عوارض جانبی که به طور عمده خفیف می باشند همراه است. با روش صحیح تزریق آن می توان این واکنش ها را به حداقل رساند.

صغری خانی ، رضاعلی محمدپور تهمتن ، وجیهه غفاری ساروی ، فاطمه عبدالهی ، ربابه صباغی ، میترا باوند ،
دوره ۱۷، شماره ۶۲ - ( بهمن ۱۳۸۶ )
چکیده

سابقه و هدف: همه ساله تعداد زیادی کودک زیر یک سال (حدود ۴ میلیون) در جهان از بین می روند که سه چهارم آن مربوط به نوزادان (۴ هفته اول پس از تولد) می باشد. عوامل زیادی از قبیل شرایط محیطی، اجتماعی، ژنتیکی و ... سبب کاهش میزان بقای نوزادان می شود. این پژوهش به منظور تعیین میزان بقای نوزاد و عوامل مرتبط با آن در بخش NICU بیمارستان های شهر ساری انجام شد.
مواد و روش ها: این مطالعه توصیفی به روش آنالیز بقا بر روی ۵۰۰ نوزاد بستری در بخش های NICU بیمارستان های دولتی و خصوصی شهر ساری (بیمارستان های بوعلی سینا، نیمه شعبان، امیر مازندرانی، شفا) از ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ انجام شد. جهت گردآوری داده ها از برگه اطلاعاتی خود ساخته (که روایی و پایایی آن نیز به وسیله روایی محتوا و آلفای کرونباخ مسجل گشت) استفاده شد. قسمتی از اطلاعات مندرج در این برگه اطلاعاتی از طریق مصاحبه با مادر، قسمتی از آن از طریق مطالعه پرونده، قسمتی از آن از طریق مشاهده و قسمتی نیز از طریق مصاحبه تلفنی (پس از ترخیص از بیمارستان) با مادر به دست آمد. جهت تجزیه و تحلیل آماری از آنالیز بقا به روش کاپلان مایر و جدول عمر و همچنین جهت مشخص شدن عوامل خطرساز از لجستیک رگرسیون استفاده شد.
یافته ها: مرتبه تولد ۳۲۶ نوزاد (۶۵,۲ درصد)، مرتبه اول بوده است و در ۶۳ نفر (۱۲.۶ درصد) مادران سابقه مرگ قبلی نوزاد وجود داشت. ۲۱۷ نفر (۴۳.۴ درصد) از مادران، بی سواد بوده و ۸۵ نفر (۱۷ درصد) تحصیلات دیپلم و بالاتر داشته اند. ۱۱۹ نوزاد (۲۳.۸ درصد) تا روز بیست و هشتم فوت نموده اند. تحصیلات دانشگاهی مادر، پلی هیدرامینوس (افزایش بیش از حد طبیعی مایع آمنیون، طبق گزارش سونوگرافی)، روش زایمان، وزن هنگام تولد و ناهنجاری های مادر زادی نوزاد با میزان بقا رابطه داشت. ۸۷ نفر (۷۳.۱ درصد) نوزادان مرده در هنگام تولد، وزن کم تر از ۲۵۰۰ گرم و ۲۱ نفر (۱۶.۸ درصد) آنها سن حاملگی کم تر از ۳۶ هفته داشته اند. میزان بقا در روزهای بیست و یکم و بیست و دوم پس از تولد از همه بیش تر و میزان خطر مرگ جهت نوزادان ۲-۳ روزه از بقیه بیش تر بود.
استنتاج: در مقایسه با کشورهای توسعه یافته، موفقیت چندانی در افزایش بقای نوزاد در سنین پایین حاملگی کسب نشده است. از سوی دیگر در این مطالعه بر روی توانایی های فیزیکی و ذهنی نوزادان در طولانی مدت کار نشده است. پیشنهاد می شود در مطالعات بعدی، بقای بدون ناتوانی نوزادان، با حجم نمونه بیش تر بررسی شود.

جواد غفاری ، مهرنوش کوثریان ، زینب نظری ، مرجان نبوی ،
دوره ۱۸، شماره ۶۳ - ( فروردين و اردیبهشت ۱۳۸۷ )
چکیده

سابقه و هدف: کهیر مزمن یک بیماری آزار دهنده می باشد که در اغلب موارد علتی برای آن پیدا نشده است. ارتباط بین کهیر مزمن و اتوایمونیتی تیروئید مورد بررسی قرار گرفته، که با نتایج متفاوتی همراه بوده است. هدف از این مطالعه بررسی اثر لووتیروکسین در درمان بیماران با کهیر مزمن و در نتیجه ارتباط کهیر مزمن با اختلالات تیروئیدی می باشد.
مواد و روش ها: در این مطالعه تحقیقاتی شاهد - مورد تعداد ۶۰ نفر از بیماران با کهیر مزمن که تمام آنها به جز ۶ نفر زن بودند و سن آنان بین ۱۵ تا ۶۰ سال بود، در مقایسه با تعداد مشابه که بیماری خاص نداشته و افراد سالم بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. تمام بیماران دارای تستهای شمارش سلول ها، آنتی بادی های ضد هسته، فاکتور روماتیسمی، کمپلمان، مدفوع، کبدی، کلیوی و تست پوستی منفی داشتند. تست های تیروئید شامل TSH, T۴, T۳ و آنتی تیروگلوبولین (TGA) و آنتی پراکسیداز (TPA) به همراه سطح IgE سرم بررسی شدند. افراد دارای تست های مثبت آنتی بادی ضد تیروئیدی به دو گروه تقسیم شده که یک گروه (۱۱ نفر) لووتیروکسین (۱۰۰ میکروگرم در روز به مدت یک ماه) و گروه دیگر (۱۱ نفر) فاقد دارو بودند تحت درمان قرار گرفتند.
یافته ها: از بین آنها ۲۲ نفر دارای تست های آنتی بادی ضد تیروئیدی (TGA, TPA) مثبت بودند (۶/۳۶ درصد). در حالی که در گروه کنترل فقط ۹ درصد نتایج مشابه وجود داشته است. فقط یک بیمار در گروه مورد دارای هیپو تیروئیدی بوده است (هیپوتیروئیدی ساب کلینیکال (TSH?, T۴?). افزایش IgE در ۱۰ نفر (۶/۱۶ درصد) در گروه مورد و ۶ نفر در گروه شاهد (۱۰ درصد) وجود داشته است. در گروه مورد بعد از دادن لووتیروکسین ۷۰ درصد یعنی ۹ نفر بهبودی کامل (۴۰ درصد) و ۵ نفر بهبودی نسبی (۳۰ درصد) و در ۵ نفر اصلا بهبودی مشاهده نشد در مقایسه با ۳۰ درصد بهبودی کامل و نسبی در گروه شاهد و بقیه که اصلا بهبودی نداشته اند.
استنتاج: کهیر مزمن ممکن است با اختلالات تیروئیدی (آنتی بادی های مثبت ضد تیروئید) علی رغم این که در اکثر موارد عملکرد تیروئید طبیعی است، ارتباط داشته باشد. بنابراین در کهیر مزمن علی رغم افزایش IgE در صورتی که علتی برای آن پیدا نشود باید تست های تیروئیدی همراه با آنتی بادی های تیروئید مورد بررسی و در صورت مثبت بودن تحت درمان قرار گیرند.

جواد غفاری ، زینب نظری ، محمد قرگزلو ،
دوره ۱۸، شماره ۶۵ - ( مرداد و شهریور ۱۳۸۷ )
چکیده

سابقه و هدف: آسم شایع ترین بیماری مزمن در کودکان است. هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط بین زودرس بودن نوزاد، نوع زایمان و طول مدت شیردهی مادر با بروز بیماری آسم در کودکان می باشد.
مواد و روش ها: ۲۲۸ فرد دچار بیماری آسم که به درمانگاه بیماری های حساسیتی مرکز طبی کودکان تهران مراجعه داشتند، مورد بررسی قرار گرفتند. تشخیص آسم بر اساس شرح حال و معاینه بالینی و اسپیرومتری (در صورت لزوم) توسط فوق تخصص حساسیت و ایمنی شناسی داده می شد. زودرس بودن نوزاد (کم تر از ۳۷ هفته بارداری) و نوع زایمان بر اساس کارت زایمان و طول مدت شیرهی مطلق در ۶ ماه اول زندگی بر اساس گفته های مادر ثبت می گردید. در نهایت نتایج آماری بر اساس آزمون تی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها: از ۲۲۸ نفر بیمار دچار آسم، ۱۲۲ نفر مذکر و ۹۶ نفر مونث بودند. ۲۱۶ نفر طول زندگی داخل رحمی طبیعی (Term) داشته و ۱۲ نفر زودرس بودند. ۱۸۳ نفر حداقل به مدت ۶ ماه به طور مطلق از شیر مادر استفاده کردند و در بیقه (۴۵ نفر) مدت شیرخواری مطلق کم تر از ۶ ماه بود. ۷۸ نفر (۳۴,۲۲ درصد) با روش سزارین و ۱۵۰ نفر (۶۵.۷۸ درصد) از طریق زایمان طبیعی به دنیا آمده اند.
استنتاج: بر اساس این مطالعه، استفاده بیش تر از شیرمادر (بیش تر از ۶ ماه) و زایمان طبیعی سبب کاهش بیماری آسم می گردد ارتباطی بین زودرس بودن و آسم دیده نشده است.


صفحه ۱ از ۶    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Mazandaran University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb