جستجو در مقالات منتشر شده


۶۵ نتیجه برای هدایتی

محمدتقی هدایتی ، حمید بدلی ، فرزانه واشقانی ، سیدرضا عقیلی ، رضاعلی محمدپور تهمتن ،
دوره ۱۴، شماره ۴۳ - ( تير ۱۳۸۳ )
چکیده

سابقه و هدف: کاندیدا آلبیکانس از میکروفلورهای محیط واژن می باشد. نحوه واکنش به اجزا آنتی ژنی کاندیدا آلبیکانس در بیماران مختلف، متفاوت بوده و احتمالا در سیر بالینی بیماری می تواند نقش تعیین کننده ای داشته باشد؛ لذا در مطالعه حاضر آنتی بادی های IgE و IgG ایجاد شده بر علیه کاندیدا آلبیکانس در سرم بیماران مبتلا به واژینیت حاد و مزمن کاندیدایی و غیرکاندیدایی با روش ایمونوبلاتینگ مورد بررسی قرار گرفته است.
مواد و روش ها: کاندیدا آلبیکانس در محیط سابورو دکستروز آگار کشت داده شد. سلول های مخمری از سطح کشت جمع آوری گردید. پس از شکستن سلول های مخمری، نمونه ها سانتریفوژ گردید (دور ۲۵۰۰۰ به مدت ۵/۱ ساعت). قسمت روی محلول به عنوان عصاره خام جدا گردید. سپس عصاره خام با روش SDS-PAGE از نظر پروتیین تفکیک گردید. پس از انتقال پروتیین های تفکیک شده به صفحه نیتروسلوز، اجزا پروتیینی با سرم های بیماران مورد مطالعه مجاور شدند و باندهای پاسخ دهنده به IgE و IgG با آنتی بادی های ضد IgE و IgG انسانی که به وسیله آنزیم، نشان دار شده بود در یک سوبسترای رنگی نمایان شد.
یافته ها: در SDS-PAGE تعداد ۱۵ باند پروتیینی مختلف با وزن مولکولی بین ۷۵-۱۳ کیلودالتون شناسایی شد. در ایمونوبلاتینگ، هیچ کدام از باندهای پروتیینی با IgE اختصاصی واکنشی نشان نداد. اما باندهای پروتیینی با وزن های مولکولی ۲۵ و ۵۲ کیلو دالتون با IgG سرم های به دست آمده از بیماران مبتلا به واژینیت مزمن کاندیدایی در ۱۰۰ درصد موارد واکنش قوی نشان دادند. در صورتی که ۱۰۰ درصد بیماران مبتلا به واژینیت حاد کاندیدایی تنها با باند پروتیینی ۴۷ کیلو دالتون، واکنش قوی نشان دادند و ۵۵ درصد بیماران مبتلا به واژینیت مزمن غیرکاندیدایی تنها به باند ۴۷ کیلو دالتون، واکنش ضعیف نشان دادند.
استنتاج: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که آنتی بادی IgG ضد کاندیدایی بر علیه باندهای پروتئینی ۲۵ و ۵۲ کیلو دالتون می تواند با دوره های مزمن و پاسخ نیرومند با آنتی ژن ۴۷ کیلو دالتونی با شکل حاد واژینیت کاندیدایی در ارتباط باشد؛ لذا آشکار ساختن این باندهای پروتیینی در بیماران مبتلا به واژینیت مزمن و حاد می تواند از راه کارهای تشخیصی ولوو واژینیت مزمن و حاد باشد.

محمدتقی هدایتی ،
دوره ۱۵، شماره ۴۹ - ( آذر ۱۳۸۴ )
چکیده

سابقه و هدف: دانه های گندم آلوده به زیرالنون (Zearalenone) می تواند باعث ایجاد مشکلات و اختلالات اندام های جنسی و تناسلی در حیوانات اهلی شود و در انسان به عنوان عامل بزرگی پستان در دختران جوان و بلوغ زودرس جنسی گزارش شده است. همچنین به نقش این توکسین در عدم توازن هورمونی و در نتیجه سرطان پستان در نواحی که آلودگی به زیرالنون بالا می باشد، نیز اشاره شده است. با توجه به اهمیت زیرالنون در به خطر انداختن سلامتی انسان و با در نظر گرفتن این موضوع که گندم به عنوان پر مصرف ترین غله در سطح کشور می باشد، در این بررسی میزان شیوع و مقدار زیرالنون موجود در نمونه های گندم انبارهای استان مازندران مورد مطالعه قرار گرفته است.
مواد و روش ها: مجموعا ۱۱۸ نمونه گندم به طور تصادفی از ۱۲ انبار گندم استان مازندران برداشت گردید. تعداد نمونه های هر انبار بر اساس ظرفیت سالانه انبارها انتخاب گردید. هر نمونه حاوی یک کیلوگرم گندم بود. برای سنجش میزان زیرالنون از روش ایمونواسی آنزیمی رقابتی با کمک میکروتیترپلیت هایی که از شرکت (Sigm-Riedel-de Haen) Aldrich laborchemikalien GmbH تهیه شده بود، استفاده گردید و دستورالعمل کارخانه سازنده به کار بسته شد.
یافته ها: ۸۰,۵ درصد نمونه ها به زیر النون آلوده بودند. ۶۴.۴۰ درصد نمونه ها حاوی >۲۰۰ μg/kg از زیرالنون بودند، حداقل آلودگی نمونه ها به این سم ۲۹ μg/kg بود و همه انبارها از نظر آلودگی به زیرالنون مثبت بودند. به استثنای یکی از انبارها، ۵۰ تا ۱۰۰ درصد نمونه ها در هر انبار دارای آلودگی >۲۰۰ μg/kg از زیرالنون بودند.
استنتاج: نتایج مطالعه شیوع و سطح بالای آلودگی به زیرالنون را در نمونه های گندم نشان داد. بر اساس استاندارد ارایه شده به وسیله اداره استاندارد ایران، میزان مجاز زیرالنون در نمونه های گندم زیر ۲۰۰ μg/kg می باشد؛ در حالی که در این بررسی ۶۴,۴ درصد نمونه های گندم بیش تر از حد مجاز آلودگی به زیرالنون داشتند. این موضوع می تواند برای جامعه خطرناک باشد.

محمدتقی هدایتی ، صباح میاهی ، سیدرضا عقیلی ، کیوان گوهری مقدم، امیر سلطانی ، طاهره شکوهی ، رضاعلی محمدپور تهمتن ،
دوره ۱۶، شماره ۵۱ - ( فروردین ۱۳۸۵ )
چکیده

سابقه و هدف: آسم از بیماری های مزمن ریوی است که به دو صورت آسم آلرژیک و آسم غیر آلرژیک طبقه بندی می شود. قارچ ها با توجه به حضور گسترده در طبیعت و در همه فصول جایگاه ویژه ای در بین آلرژن ها دارند و در بروز حالات آسمی آلرژیک نقش ایفا می کنند. هدف از این مطالعه تعیین میزانIgE اختصاصی سرمی نسبت به کپک های آلرژنیک شایع در بیماران مبتلا به آسم در شهر ساری می باشد.
مواد و روش ها: در این مطالعه ۸۴ بیمار مبتلا به آسم، با معیارهای معرفی شده در هاریسون، ساکن شهر ساری و مراجعه شده به بیمارستان امام (ره) به صورت نمونه برداری مستمر انتخاب شدند. برای اندازه گیری IgE تام وIgE اختصاصی نسبت به قارچ های آسپرژیلوس نایجر، کلادوسپوریوم و آلترناریا آلترناتا به ترتیب ازکیت های طراحی شده به وسیله شرکت GENESIS و ALerCHEK Allergen specific human IgE و بر اساس دستورالعمل شرکت سازنده استفاده گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد که IgE تام۵۷,۱ درصد افراد بالاتر از حد نرمال (IU/ml ۱۸۸) بود. و هم چنین، IgE اختصاصی علیه آلترناریا آلترناتا ۲۰.۲ درصد، در مورد کلادوسپوریوم ۱۹ درصد و آسپرژیلوس نایجر ۱/۱ درصد بود ۱۰.۷ درصد بیماران به طور هم زمان از نظر IgE اختصاصی علیه کلادوسپوریوم و آلترناریا آلترناتا مثبت بودند.
استنتاج : اگرچه IgE تام بالاتر از حد نرمال و نیز IgE اختصاصی علیه کلادوسپوریوم و آلترناریا در گروه های مختلف تفاوت هایی نشان داد، اما این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود. هم چنین مشخص شد اکثر افراد دارای IgE اختصاصی نسبت به کلادوسپوریوم و آلترناریا آلترناتا دارای IgE تام بالاتر از حد نرمال بود.

محمدتقی هدایتی ، زهره حاج حیدری ، ثریا برومند ، طاهره شکوهی ، علیرضا رفیعی ، رضاعلی محمدپور تهمتن ،
دوره ۱۷، شماره ۶۰ - ( آبان ۱۳۸۶ )
چکیده

سابقه و هدف: کاندیدا آلبیکنس به عنوان یکی از اعضای کوچک طبیعی ساکن (Microflor) بدن انسان می تواند باعث رهاسازی دایمی مواد حساسیت زا در افراد حساس و در نتیجه سبب تشدید بیماری های حساسیتی مزمن نظیر التهاب ارثی پوست (Atopic Dermatitis) شود. هدف از مطالعه حاضرتعیین میزان شیوع IgE اختصاصی برعلیه کاندیدا آلبیکنس در بیماران مبتلا به التهاب ارثی پوست مراجعه کننده به بیمارستان بوعلی ساری طی سال های ۸۵-۱۳۸۳ می باشد.
مواد و روش ها: ۱۲۰ بیمار مبتلا به التهاب ارثی پوست (۵۲ مرد و ۶۸ زن) مراجعه کننده به بیمارستان بوعلی ساری وارد مطالعـه شدند. طیف سنی بیماران ۴ ماه تا ۶۰ سال با میانگین ۹/۱۲ سال بود. معیارهای تشخیص برای بیماری، معیارهای هانیفین و راجکا (Hanifin & Rajka) بود. سرم این بیماران با استفاده از اسباب های اندازه گیری IgE کلی (RADIM) و بر اساس دستورالعمل کارخانه سازنده اندازه گیری شد و برای تعیین میزانIgE اختصاصی از اسباب های (Kits) طراحی شده به وسیله IgE خاص حساسیت انسان(ALerCHEK'S Allergen specific human) و بر اساس دستور کارخانه سازنده استفاده گردید.
یافته ها: از مجموع ۱۲۰ بیمار مورد مطالعه، در ۳۷ نفر (۸/۳۰ درصد) سطح IgE کلی بیش از IU/ml ۱۰۰ و در ۴۴ نفر (۷/۶۳) درصد ۲۰-۱۰۰ IU/ml و در ۳۹ نفر (۵/۳۲ درصد) کمتر از۱۰۰IU/mlبود. از ۶۸ بیمار زن، ۲۰ نفر (۴/۲۹ درصد) و از ۵۲ بیمار مرد ۱۷ نفر (۷/۳۲ درصد) دارای IgE کلی بیش از ۱۰۰IU/ml بودند. از مجموع ۱۲۰ بیمار مورد مطالعه ۹ نفر (۵/۷ درصد) IgEاختصاصی بر علیه کاندیدا آلبیکنس را نشان دادند که از این تعداد ۶ نفر (۶/۶۶ درصد) زن بودند.
استنتاج: نتایج مطالعه حاضر در مقایسه با سایر تحقیقات، هماهنگی نسبی میزان IgE کلی را در بیماران نشان می دهد. اما درصد بیماران مبتلا به التهاب ارثی پوستبا IgE اختصاصی بر علیه کاندیدا آلبیکانس در مطالعه حاضر پایین تر بود که به نظر می رسد عوامل مختلفی نظیر سن بیماران مورد مطالعه، شدت بیماری، روش ارزیابی IgE اختصاصی و همچنین سطح IgE کلی در آن تاثیرگذار باشد.

معصومه فتاحی ، طاهره شکوهی ، سیدمحمدباقر هاشمی سوته ، محمدتقی هدایتی ، علی اخوتیان ، احمد تمدنی ، حسین کرمی ، داریوش مسلمی ، مسعود ایاز ،
دوره ۱۷، شماره ۶۱ - ( آذر ۱۳۸۶ )
چکیده

سابقه و هدف : تشخیص به موقع گونه‌های کاندیدایی، دربقای بیماران مبتلا به مهار سیستم ایمنی، بسیار کمک‌کننده است. به لحاظ این‌که می‌توان درمان ضد قارچی موثر را در شرایطی که هنوز میزان قارچ پایین است، آغاز نمود. هدف از این مطالعه، شناسایی کاندیدا آلبیکنس‌های (Candida Albicans) جدا شده از بیماران بخش تومور شناسی (Oncology) با روش‌های مولکولی بود.
مواد و روش‌ها : ۶۲ کاندیدا آلبیکنس مجزا با آزمون‌‌های فنوتیپی(رنگ کلونی روی محیط کروم آگار، تشکیل جرم تیوب و تولید کلامیدوسپور روی محیط کورن میل آگار دارای ۱ درصد توئین ۸۰) شناسایی شدند، DNA ژنومی آنها با استفاده از روش گلس بید/ فنل- کلروفرم جدا گردید. منطقه متغیر D۱/D۲ در ناحیه ژنی rDNA(۲۶S) در همه نمونه‌ها به روش PCR و با استفاده از بتونه‌های (Primers) NL۱/NL۴ ، به اندازه (bp) ۶۲۰ تقویت شد. الکتروفورز محصولات روی ژل آگارز ۵/۱ درصد انجام شد. تعیین توالی برای ۱۸ محصول انجام شد و نتایج با کمک نرم‌افزار BLAST در سایت NCBI ارزیابی شد. تطبیق توالی‌ها با استفاده از برنامه CLUSTAL-W(version ۱,۸۳) صورت گرفت.
یافته‌ها : کلیه محصولات در جست و جوی Blast به عنوان کاندیدا آلبیکنس شناسایی شدند. همه توالی‌های بررسی شده بیش از ۹۹ درصد با توالی مرجع خود در بانک ژنی شباهت داشتند. ۴ نژاد (Strain) مختلف برای گونه آلبیکنس شناسایی گردید، شامل: نژاد AA ۱۶۲۲b(۱۳ نمونه)، ۲۴۶۹۸(۳ نمونه)، TA ۶۲(۱ نمونه)و ۵۵۱ FC( ۱ نمونه). به علاوه ۱۳۱ مکان متغیر نوکلئوتیدی نیز شناسایی شد.
استنتاج : کاندیدا آلبیکنس گونه غالب تعیین شده با روش های فنوتیپی (Phentotypic) بود. به علاوه، شناسایی کاندیدا آلبیکنس‌ها با تعیین توالی ناحیه ژنی (۲۶S) rDNA، ۱۰۰ درصد با نتایج حاصل از روش‌های فنوتیپی مطابق بود.

طاهره شکوهی ، زهره حاج حیدری ، آزیتا بذرگر ، سیدمحمدباقر هاشمی سوته، محمدتقی هدایتی ، سیدرضا عقیلی ، پروانه افشار ،
دوره ۱۸، شماره ۶۶ - ( مهر و آبان ۱۳۸۷ )
چکیده

سابقه و هدف: اعضای جنس مالاسزیا مخمرهای چربی دوست هستند که فلور طبیعی پوست انسان بوده و با تعدادی بیماریهای پوست مرتبط می باشند. این ارگانیسم در شرایط خاصی مسبب بیماری پیتیریازیس ورسیکالر و درماتیت سبوروئیک می باشد. گونه های مالاسزیا را می توان از طریق خصوصیات مرفولوژیک و بیوشیمیایی شناسایی کرد ولی این روشهای فنوتیپی معمولا زمان بر و فاقد قدرت تمایز کافی است؛ لذا روش های مولکولی شناسایی سریع تر و صحیح تری را فراهم می کند. هدف از این مطالعه تعیین گونه های مالاسزیا جدا شده از بیماران مبتلا به پیتیریازیس ورسیکالر،درماتیت سبوروئیک،درماتیت اتوپیک با روش PCR –RFLP است.در این مطالعه ناحیه ITS۱ از DNA ریبوزومی جهت تقویت در آزمایش PCR مورد استفاده قرار گرفت. آنگاه پلی مرفیسم موجود در قطعات تقویت شده به وسیله روشRFLP با استفاده از آنزیم های C‏fOI و BS+F۵I و ایجاد قطعات متفاوت مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به الگوهای مختلف DNA های هضم شده گونه های مالاسزیا شناسایی شد.
مواد و روش ها: جمعا ۶۳ گونه مالاسزیا ۳۰ استرین جدا شده از بیمار مبتلا به پیتیریازیس ورسیکالرو ۳۳ استرین جدا شده از بیماران مبتلا به درماتیت سبوروئیک مورد مطالعه قرار گرفت. جهت بررسی مولکولی، DNA ژنومی مخمرهای مالاسزیا جدا شده از محیط کشت استخراج گردید. ناحیه ITS۱ (بین ۱۸S و (۵,۸S از DNA ریبوزومی بوسیله واکنش زنجیره ای پلی مراز (PCR) تقویت گردید. تعدادی از محصولات با یرایمر(forward) ITS۱ تعیین توالی شد و با جستجو در بانک ژنی گونه مالاسزیا تعیین گردید. آنگاه پلی مرفیسم موجود در قطعات تقویت شده به وسیله روشRFLP با استفاده از آنزیم های CfOI و BS+F۵I و ایجاد قطعات متفاوت مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به الگوهای مختلف DNAهای هضم شده گونه های مالاسزیا شناسایی شد.
یافته ها: از ۳۷ بیمار مبتلا به پیتیریازیس ورسیکالر (۲۰ زن، ۱۷ مرد) که محدودهسنی آنها بین ۶۴-۲ سال بود، در ۳۰ مورد (۸۱,۱ درصد) کلنی مالاسزیا روی محیط کشت رشد کرد و مالاسزیا گلوبوزا از ۱۶ بیمار (۵۳.۳ درصد)، مالاسزیا فور فور از ۱۲ بیمار ۴۰ درصد و مالاسزیا سیمپودیالیس از ۲ بیمار (۶.۷ درصد) جدا شد. از ۴۱ بیمار مبتلا به درماتیت سبوروئیک (۲۲ زن، ۱۹ مرد) که محدودهسنی آنها بین ۵۲-۱ سال بود. در ۳۳ مورد (۸۰.۵ درصد) کلنی مالاسزیا روی محیط کشت رشد کرد و مالاسزیا فور فور از ۱۴ بیمار (۴۲.۴ درصد)، مالاسزیا گلوبوزا از ۱۳ بیمار (۳۹.۴ درصد)، مالاسزیا رستریکتا از ۵ بیمار (۱۵.۲ درصد) و مالاسزیا سیمپودیالیس از یک بیمار (۳ درصد) جدا شد. نتایج به دست آمده از آزمایش PCR- RFLP با نتایج به دست آمده از تعیین توالی نمونه های DNA و خصوصیات مرفولوژیک و بیوشیمیایی مطابقت کامل داشت. توالی های بررسی شده از ۹۳ تا ۹۹ درصد با توالی رفرانس خود در بانک ژنی شباهت داشت.
استنتاج: گونه های غالب جدا شده در بیماران پیتیریازیس ورسیکالر به ترتیب فراوانی مالاسزیا گلوبوزا و مالاسزیا فور فور و گونه های غالب جدا شده در بیماران درماتیت سبوروئیک به ترتیب فراوانی مالاسزیا فورفور و مالاسزیا گلوبوزا بودند. همچنین الگوی حاصل از هضم آنزیمی قطعه ITS۱ در مورد مالاسزیاهای بررسی شده روشی ساده، سریع و تکرار پذیر برای شناسایی گونه های مهم مالاسزیا می باشد اما جهت اطمینان، توصیه می شود این روش در مورد بیماران بیشتری مورد استفاده قرار گیرد.

محمدتقی هدایتی ، فرزانه حاجی اسماعیل حجار ، امیرهوشنگ احسانی ، زهره حاج حیدری ، طاهره شکوهی ، رضاعلی محمدپور تهمتن ، طیبه تولیت ،
دوره ۱۸، شماره ۶۷ - ( آذر و دی ۱۳۸۷ )
چکیده

سابقه و هدف: درماتیت سبوروئیک ((SD یکی از اختلالات شایع پوستی است که مخمرهای مالاسزیا در اتیولوژی آناهمیت ویژه ایی دارد. با توجه به اهمیت داروهای ضد قارچی بخصوص آزولها در درمان آن در تحقیق حاضر اثر محلول کتوکونازول ۲ درصد در برطرف نمودن علایم کلینیکی SD و تاثیر آن بر گونه های مالاسزیا در مقایسه با شامپوی کتوکونازول ۲ درصد مورد ارزیابی قرار گرفت.
مواد و روش ها: این مطالعه بر روی ۱۰۰ بیمار مبتلا به SD انجام شد. بیماران با توجه به شدت ضایعات در شروع و در روزهای چهاردهم و بیست و هشتم درمان رتبه بندی Scoring Index (SI) شدند. پوسته های برداشت شده از بیماران در روزهای قبل از درمان و بیست و هشتم جهت جداسازی گونه های مالاسزیا از نظر میکروسکوپی و کشت مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران در دو گروه دریافت کننده محلول و شامپو بمدت ۲۸ روز تحت درمان قرار گرفتند. در هفته های ۲ و ۴ دوره درمانی بیماران مجددا مورد بررسی قرار گرفته و SI نیز ثبت شد.
یافته ها: ۵۸ درصد بیماران دارای ضایعه در ناحیه سر بودند. در آزمایش میکروسکوپی قبل از درمان اکثر بیماران (۵۱ درصد) بیش از ۷ مخمر در هر شان داشتند. کشت ۷۷ درصد نمونه مثبت بوده و مالاسزیا گلوبوزا (۵۷,۱ درصد) شایعترین گونه جدا شده بود. در آزمایش میکروسکوپی بعد از درمان با محلول و شامپو به ترتیب ۸۹.۶ درصد و ۸۲.۶ درصد بیماران ۳-۱ مخمر در کل لام داشتند و کشت بعمل آمده از بیماران نیز به ترتیب در ۹۴.۸ درصد و ۸۲.۶ درصد موارد منفی بود. در مرحله قبل از درمان بیماران با SI متوسط دارای بیشترین میزان فراوانی بودند. در حالیکه در مرحله بعد از درمان بیشترین فراوانی در بیماران با SI ملایم مشاهده شد. کاهش SI در روز ۲۸ تنها با دریافت محلول رابطه معنی داری داشت.
استنتاج: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که استفاده از محلول کتوکونازول ۲ درصد در بیماران SD در مقایسه با شامپو کتوکونازول ۲ درصد، با کاهش بیشتر بار مخمری در ضایعات، اثر بهتری نیز در بهبودی علایم بالینی بیماران داشته است. از این رو این شکل دارویی می تواند بعنوان یکی از مناسب ترین داروها در درمان SD مورد توجه قرار گیرد.

محمدتقی هدایتی ، طاهره شکوهی ، صباح میاهی ، مجتبی باهوش ، ایمان حقانی ، زهره سلطنت پوری ، فرزانه حاجی اسماعیل حجار ،
دوره ۱۸، شماره ۶۷ - ( آذر و دی ۱۳۸۷ )
چکیده

سابقه و اهداف: رشد قارچهای روی کتابها می تواند یک عامل خطر برای کارکنان و مراجعین باشد. از این رو در بررسی حاضر هوا، سطوح کتابها و قفسه های کتابخانه های دانشگاه علوم پزشکی مازندران از نظر حضور قارچها مورد ارزیابی قرار گرفتند.
مواد و روش ها: برای ارزیابی هوای داخل کتابخانه ها از نظر اسپور قارچها از روش پلیت باز حاوی محیط سابورو دکستروز آگار حاوی کلرامفنیکل (SC) استفاده شد. برای بررسی آلودگی قفسه ها و کتابها از قطعات موکت استریل استفاده شد. قطعات موکت نمونه برداری شده در آزمایشگاه بر روی محیط SC کشت داده شدند.
یافته ها: در کل ۱۷ جنس قارچ و ۹۳۹ کلنی به دست آمد. پنی سیلیوم ۶۲,۰ درصد، مخمر ۱۳.۶ درصد، هایف استریل ۷.۶ درصد و کاندیدا ۵.۶ درصد شایعترین قارچهای جدا شده بودند. بیشترین تعداد کلنی از هوا جدا گردید.
استنتاج: پنی سیلیوم، آسپرژیلوس، آلترناریا و استاکی بوتریس از جمله قارچهای شناسایی شده در بررسی حاضر بودند که بدلیل توانایی تولید توکسینهای مختلف، حضور آلرژن در پیکره شان و توانایی ایجاد عفونت در به خطر انداختن سلامتی انسان بسیار با اهمیت می باشند. علاوه بر آن از عوامل اصلی تخریب کتابها نیز محسوب می شوند.

محمدتقی هدایتی ، صادق خداویسی ، مسعود علیالی ،
دوره ۱۹، شماره ۷۴ - ( بهمن و اسفند ۱۳۸۸ )
چکیده

آسپرژیلوس ازقارچ های رشتهایی با انتشار بسیار وسیع در طبیعت می باشد.گونه های آسپرژیلوس طیف وسیعی از بیماری ها مثل آلرژی، آلودگی های سطحی و عفونت های تهاجمی را در انسان ایجاد می کنند. آسپرژیلوزیس تهاجمی بیماری شدید و کشنده ایی می باشد که غالبا در افراد مبتلا به ضعف ایمنی اتفاق می افتد. بر اساس نتایج مطالعات انجام شده در طول یک دهه اخیر آسپرژیلوس تهاجمی بعنوان یکی از عفونت های قارچی و با مرگ و میر بالا در بیماران بستری در بخش مراقبتهای ویژه گزارش شده است. اگر چه با بستری شدن طولانی مدت بیماران دچار وضعیت وخیم در بخش مراقبت های ویژه و همچنین استفاده از داروهای تضعیف کننده سیستم ایمنی در این بیماران انتظار می رود که شیوع آسپرژیلوس تهاجمی همچنان رو به افزایش باشد. به تاخیر افتادن تشخیص قطعی، عدم درمان مناسب و به موقع و وجود بیماری های مختلف زمینه ایی و نوتروپنی از دلایل بالا بودن مرگ و میر بیماری ذکر گردیده است. علیرغم پیشرفت های اخیر در تشخیص و درمان بیماری، ظهور آسپرژیلوس تهاجمی در بخش مراقبتهای ویژه معمولا ناشی از نبود پیش بینی و تشخیص درست بیماری می باشد. استفاده از تکنیک های تشخیصی مثل PCR و ارزیابی آنتی ژن های گالاکتومانان و ?-D-glucan به وسیله روش های سرولوژی در نمونه های مختلف علاوه بر روش های سنتی تشخیصی ضروری می باشد تا بتوان تصویر بهتری از جمعیت بیماران درمعرض خطر آسپرژیلوس تهاجمی و برنامه ریزی های لازم جهت اقدامات بهتر بهداشتی و پیشگیرانه داشت. با عنایت به افزایش تعداد بخش مراقبت های ویژه در کشور و همینطور افزایش تعداد پذیرش بیماران در این بخش ها و همینطور عدم وجود مطالعه ایی در این زمینه در مقاله حاضر سعی شده است با مرور بر تازه ترین بررسی های انجام شده بر روی آسپرژیلوز تهاجمی به جنبه های مختلف آن با تاکید بر روش های تشخیصی پرداخته شود.

شیده دبیر، طاهره پارسا، علیرضا هدایتی، محمد بهگام شادمهر، سید رضا ثاقبی، بدیع الزمان رادپی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ویژه نامه اسفند (شماره ۱) ۱۳۸۹ )
چکیده

چکیده سابقه و هدف: جراحی از طریق ویدئو توراکوسکوپی (VATS: video-assisted thoracoscopic surgery) به عنوان روشی جایگزین در بسیاری از اعمال جراحی و تشخیصی قفسه سینه که زمانی نیازمند توراکوتومی باز بودند روبه افزایش است. با این‌که VATS نسبت به توراکوتومی باز آسیب و درد کمتری ایجاد می‌کند ولی تسکین درد پس از آن همچنان اهمیت دارد. هدف از انجام این کارآزمایی بالینی تصادفی دو سو کور، مقایسه اثر مرفین اینترپلورال و روش متداول مرفین وریدی در تسکین درد پس از VATS بود. مواد و روش ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی ۳۰ بیمار گروه ۱ و ۲ طبقه‌بندی انجمن بیهوشی آمریکا که با بیهوشی عمومی تحت VATS قرار گرفتند به صورت تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. در پایان عمل در همه بیماران یک کاتتر زیر دید مستقیم توراکوسکوپ در فضای پلورال قرار داده شد. بیماران از طریق کاتتر اینترپلورال یا از راه وریدی یک دوز بولوس mg/kg ۱/۰ مرفین دریافت کردند. شدت درد بیماران در دو حالت سرفه و استراحت، میزان نیاز به بی دردی مکمل، فشار خون شریانی، تعداد ضربان قلب، درصد اشباع اکسیژن خون شریانی، درجه خواب آلودگی و عوارض جانبی هر یک‌ساعت در ۸ ساعت اول پس از VATS ارزیابی شدند. شدت درد با مقیاس خطی- بصری درد با درجه ۰ تا ۱۰ ارزیابی شد. یافته ها: در طول مطالعه تفاوت آماری معنی‌داری از نظر درد، علائم حیاتی، مصرف مسکن اضافی و عوارض جانبی بین دو گروه دیده نشد. استنتاج: مرفین اینترپلورال از نظر تسکین درد پس از VATS مزیتی بر مرفین وریدی نداشت. شماره ثبت کارآزمایی بالینی : ۱N۲۰۱۱۰۷۰۴۶۹۴۲IRCT
آتنا رمضانی ، فریده طاهباز ، شاهین رسولی ، تیرنگ رضانیستانی ، بهرام رشیدخانی ، مهدیه هدایتی ،
دوره ۲۰، شماره ۷۸ - ( مهر و آبان ۱۳۸۹ )
چکیده

سابقه و هدف: چگونگی نقش بتاکاروتن در متابلیسم گلوکز در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو نامشخص می باشد. لذا مطالعه حاضر به منظور بررسی تاثیرآب هویج غنی شده با بتاکاروتن برسطح شاخص های گلیسمی دراین بیماران طراحی گردید.
مواد و روش ها: این کارآزمایی بالینی تصادفی دو سو کور کنترل شده برروی ۴۴ بیمار مبتلا به دیابت نوع ۲ صورت گرفت. ابتدا بیماران به طور تصادفی به دو گروه دریافت کننده ۲۰۰ میلیلیتر آب هویج غنی شده با ۱۰ میلیگرم بتاکاروتن (گروه الف) و آب هویج معمولی (گروه ب) تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت ۸ هفته، هرروز آب هویج را در وعده ناهار (به جای یک واحد غلات) دریافت نمودند. یادآمد ۲۴ ساعته خوراک در ۳ روز متوالی و ۶ روز غیر متوالی در ابتدا و انتهای مطالعه گرفته شد. سطوح گلوکز، انسولین و بتاکاروتن سرم در نمونه های خون ناشتا در شروع و پایان هفته هشتم اندازه گیری و مقاومت انسولین محاسبه شد. درنهایت داده های بررسی مصرف مواد غذایی با Nutritionist IV و نرم افزار SPSS ۱۱,۵ مورد آنالیز قرار گرفتند.
یافته ها: سطح بتاکاروتن سرم به طور معنی داری در گروه الف، نسبت به گروه ب، افزایش یافت. سطح شاخص های گلیسمی مورد نظر در این تحقیق طی ۸ هفته مداخله به صورت جزیی تغییرکردند که این تغییرات به لحاظ آماری معنی دار نبودند.
استنتاج: در این گروه از بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مصرف روزانه ۲۰۰ میلی لیتر آب هویج غنی شده با ۱۰ میلیگرم بتاکاروتن به مدت ۸ هفته بدون تغییر معنی داری در شاخص های گلیسمیک، سبب افزایش سطح آنتی اکسیدانی سرم گردید.

اکبر هدایتی زاده عمران ، سیدحمزه حسینی ، ابراهیم صالحی فر ، جواد موسی نژاد ،
دوره ۲۰، شماره ۷۹ - ( آذر و دی ۱۳۸۹ )
چکیده

سابقه و هدف: معمولا بیماران سرطانی به دردهای شدید مبتلا بوده و سبک زندگی مختل شدهای دارند و بنظر میرسد که استفاده از مسکن های مناسب بهترین انتخاب برای این افراد باشد. در این مطالعه میزان شیوع سوء مصرف و وابستگی به مواد در بیماران سرطانی مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ها: در این بررسی کلیه بیماران سرطانی استان مازندران که جهت دریافت اپیوم با معرفی نامه پزشک معالج به دانشگاه علوم پزشکی مازندران مراجعه میکردند، مورد ارزیابی قرار گرفتند. اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامه دموگرافیک و مصاحبه بالینی ساختار یافته برای اختلال های محور I در DSM IV جهت بررسی سو مصرف و وابستگی به مواد که روایی و پایایی آن قابل قبول بود جمع آوری گردید.
یافته ها: از مجموع ۲۳۸ بیمار سرطانی مورد مطالعه، تعداد ۱۱,۳ درصد سوء مصرف مواد و ۱۰.۱ درصد وابستگی به مواد داشتند. رابطه معنی دار آماری بین سن و طول بیماری با میزان شیوع سوءمصرف و وابستگی به مواد در بیماران سرطانی مشاهده گردید (P<۰.۰۵ در هر دو مورد). بیشترین مواد تجویز شده و مورد سوء مصرف متادون بوده و بیشترین وابستگی به اپیوم وجود داشته است.
استنتاج: نتایح نشان میدهد که سوء مصرف و وابستگی به مواد در بیماران سرطانی مورد مطالعه بطو قابل توجهی بالا میباشد. همچنین علاوه بر وابستگی شیمیایی، به نظر میرسد که میزان اپیوم تجویزی توسط پزشکان موجب تسکین کافی درد در بیماران نشده است و آنان را به سمت مصرف سایر مواد سوق داده است.

علیرضا کلارستاقی ، زهره حاج حیدری ، محمدتقی هدایتی ، طاهره شکوهی ،
دوره ۲۱، شماره ۸۱ - ( فروردين و اردیبهشت ۱۳۹۰ )
چکیده

سابقه و هدف: مالاسزیا از عوامل اتیولوژیک بیماری های پوستی از جمله آکنه و پاتوژن فرصت طلب در عفونت های مهاجم می باشد. با توجه به عدم وجود مطالعه ایی در این زمینه در استان و مطالعات اندک در کشور، مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع آکنه ناشی از مالاسزیا و همچنین سطح حساسیت دارویی گونه های جدا شده انجام شد.
مواد و روش ها: در این مطالعه تعداد ۱۲۲ بیمار (۶۶ زن و ۵۶ مرد) مورد مطالعه قرار گرفتند. نمونه ها از محتویات داخل آکنه تهیه شد. آزمایش میکروسکوپی نمونه ها با +KOH کالکوفلوئور وایت انجام شد. جهت کشت نمونه ها از محیط لیمینگ نوتمن استفاده گردید. گونه های جداشده به کمک ویژگی های مورفولوژی و فیزیولوژیکی شناسایی شده و با روش مولکولی نیز تایید شدند. تست حساسیت دارویی به روش براث میکرودایلوشن و با استفاده از داروهای کتوکونازول، کلوتریمازول و میکونازول انجام شد. میزان حداقل غلظت مهارکنندگی (Minimal inhibitory concentration: MIC) و حداقل غلظت کشندگی (Minimal fungicidal concentration: MFC) برای هر سه دارو به صورت جداگانه تعیین گردید.
یافته ها: در آزمایش مستقیم میکروسکوپی در ۶۰ نمونه (۴۹,۲ درصد)، سلول های مخمری دیده شد. کشت محتویات داخل آکنه در ۲۳ مورد از نظر رشد قارچی مثبت شد. مالاسزیا فورفور در ۳ مورد (۲.۵ درصد) تشخیص داده شد. بقیه موارد مثبت رشد قارچی مربوط به جنس کاندیدا بود. MIC داروی کتوکونازول در محدوده۰.۰۳-۲mg/ml ، داروی کلوتریمازول در محدوده ۴-۱۶mg/ml و داروی میکونازول در محدوده ۲-۱۶ mg/ml تعیین شد. همچنین MFC داروی کتوکونازول در محدوده ۰.۰۳-۲mg/ml، داروی کلوتریمازول در محدوده ۸-۱۶mg/ml و داروی میکونازول در محدوده ۴-۱۶mg/ml تعیین شد.
استنتاج: با توجه به جداسازی قابل توجه کاندیدا در ضایعات آکنه در مطالعه حاضر تشخیص های افتراقی دقیق بر پایه کشت نمونه ها تاکید می شود. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که کتوکونازول موثرترین ایمیدازول در برابر ایزوله های مالاسزیا فورفور تست شده می باشد.

مهری جعفری شبیری ، علی دسترنج تبریزی ، سیمین آتش خویی ، منیژه سیاح ملی ، الهه اولادصاحب مدارک ، مرتضی قوجازاده ، نیر هدایتی ،
دوره ۲۱، شماره ۸۱ - ( فروردين و اردیبهشت ۱۳۹۰ )
چکیده

سابقه و هدف: هدف از این مطالعه بررسی ارزش سطح سرمی مس، روی و نسبت مس به روی در بیماران مبتلا به سرطان تخمدان و مقایسه آن با بیماران مبتلا به ضایعات خوش خیم تخمدان بود.
مواد و روش ها: در یک مطالعه مقطعی، ۵۰ بیمار مبتلا به سرطان تخمدان به عنوان گروه بدخیم و ۵۰ بیمار مبتلا به ضایعات خوش خیم تخمدان به عنوان گروه خوش خیم انتخاب شدند. در هر دو گروه میزان سرمی مس و روی به روش Atomic Absorption Spectrophotometry اندازه گیری شد. داده ها به وسیله آزمون های T-test و Chi-square و نرم افزار SPSS,۱۵ مورد آنالیز قرار گرفت.
یافته ها: سابقه شیردهی و RH مثبت خون در بیماران گروه بدخیم بیشتر از گروه خوش خیم بود. میانگین غلظت مس سرم (P=۰,۰۰۰۱) و نسبت مس به روی (P=۰.۰۰۳) در سرم بیماران گروه بدخیم به طور معنی داری بیشتر از گروه خوش خیم بود. ولی بین میانگین غلظت سرمی روی بیماران مبتلا به سرطان تخمدان و بیماران مبتلا به ضایعات خوش خیم تفاوت معنی داری وجود نداشت (P=۰.۷۱).
استنتاج: نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که مقایسه مس و نسبت مس به روی در سرم بیماران مبتلا به سرطان تخمدان به طور معنی داری بیشتر از مقادیر عناصر فوق در سرم بیماران مبتلا به ضایعات خوش خیم تخمدان است. به نظر می رسد بتوان از مقادیر عناصر کمیاب فوق به عنوان روشی در تشخیص و یا بررسی تاثیر درمان سرطان های تخمدان استفاده کرد.

مهدی طاهری سروتین، زهره حاج حیدری، محمد تقی هدایتی،
دوره ۲۲، شماره ۸۷ - ( فروردین ۱۳۹۱ )
چکیده

سابقه و هدف: درماتیت آتوپیک (AD) یک بیماری پوستی مزمن یا التهابی عود کننده است که ۲۰-۱۰ درصد بچه‌ها و ۳-۱ درصد بالغین را گرفتار می‌کند. اخیراً عوامل میکروبی خصوصاً قارچ‌ها به عنوان عوامل تشدیدکننده درماتیت آتوپیک مورد توجه قرار گرفته‌اند. قارچ‌ها در سرتاسر جهان وجود دارند. بعضی از قارچ‌ها فلور طبیعی بدن و بعضی از آن‌ها به فراوانی در محیط وجود دارند. هدف این مطالعه مروری بر آخرین دانسته‌های مربوط به نقش قارچ‌ها در پاتوژنز بیماری درماتیت آتوپیک می‌باشد مواد و روش‌ها: بررسی گسترده‌ای در سایت PubMed/MEDLINE و همچنین پایگاه‌های جستجوی اطلاعات داخلی در زمینه مقالات مرتبط با نقش قارچ‌ها در بیماری درماتیت آتوپیک منتشر شده طی سال‌های ۲۰۱۱-۱۹۶۶ صورت گرفت. یافته‌ها: مالاسزیا، کاندیدا، آلترناریا و کلادوسپوریوم شایع‌ترین قارچ‌هایی بودند که مطالعات به نقش آن‌ها در درماتیت آتوپیک پرداخته بودند. میزان کلونیزاسیون کاندیدا و مالاسزیا در بیماران مبتلا به درماتیت آتوپیک بیشتر بود؛ علاوه بر این واکنش افزایش حساسیت تیپ I نسبت به مالاسزیا، کاندیدا، آلترناریا آلترناتا و کلادوسپوریوم هرباروم در درصد قابل توجهی از بیماران مبتلا به درماتیت آتوپیک دیده شده است. استنتاج: قارچ‌ها منبع مهمی از آلرژن‌ها هستند و می‌توانند باعث ایجاد التهاب جلدی در بیماران مبتلا به درماتیت آتوپیک شوند. بنابراین پیشنهاد می‌شود که پزشکان به غربالگری و درمان هیپرکلونیزاسیون و افزایش حساسیت تیپ I نسبت به قارچ‌ها در بیماران مبتلا به درماتیت آتوپیک خصوصاً بیمارانی که به درمان‌های سنتی پاسخ نمی‌دهند، توجه ویژه نمایند.
علیرضا رفیعی، اکبر هدایتی زاده عمران، فرهنگ بابا محمودی، رضا علیزاده نوایی، رضا ولدان،
دوره ۲۲، شماره ۹۴ - ( آبان ۱۳۹۱ )
چکیده

لپتوسپیروز یکی از بیماری‌های مشترک انسان و دام می‌باشد که تقریباً در تمام نقاط جهان به‌ویژه در مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری و همچنین در نواحی گرم و مرطوب شیوع زیادی دارد. در استان‌های شمالی ایران به‌ویژه حاشیه دریای خزر، به‌واسطه دارا بودن آب و هوای معتدل و مرطوب شرایط انتشار این بیماری بیشتر از سایر نواحی کشور فراهم است. امروزه سیر تحولی بیماری لپتوسپیروز از بیماری سنتی روستاییان که موجب افزایش شیوع آن در نزد شالیکاران، ماهیگیران و کشاورزان می‌شد، تغییر یافته و به عنوان عامل اپیدمی‌ها در جوامع شهری که از سطح بهداشت مناسبی برخوردار نیستند، تبدیل شده است. هدف از این مطالعه مروری بررسی اپیدمیولوژی، تشخیص، پیشگیری و درمان بیماری لپتوسپیروز در ایران می‌باشد. شیوع این بیماری در هر منطقه به وضعیت آب و هوایی، موقعیت جغرافیایی، جمعیت حیوانات اهلی و وحشی و بالاخره به وفور آب‌های سطحی بستگی دارد. تشخیص آزمایشگاهی برای اثبات لپتوسپیروز اهمیت خاصی داشته آزمون میکروآگلوتیناسیون (MAT) در تشخیص نهایی بیماری با ارزش است. آزمایشات مولکولی از جمله PCR می‌تواند در تشخیص زود هنگام بیماری به‌ویژه هنگاهی که آنتی‌بادی‌های اختصاصی گونه ایجاد نشده است حائز اهمیت باشد. آزمایش الیزا نیز نقش مهمی در غربالگری اولیه بیماری دارد. پیشگیری از بیماری نیز با افزایش آگاهی افراد در معرض خطر و پرسنل سیستم‌های بهداشت و درمان منطقه‌ای و جلوگیری از تماس انسان با مواد آلوده و همچنین واکسیناسیون دام‌ها و حیوانات امکان پذیر خواهد بود.
مهدی طاهری سروتین، محمد تقی هدایتی، طاهره شکوهی، زهره حاج حیدری،
دوره ۲۲، شماره ۹۸ - ( اسفند ۱۳۹۱ )
چکیده

سابقه و هدف: پسوریازیس یک بیماری شایع مزمن و التهابی عود کننده پوستی می‌باشد که با افزایش تکثیر کراتینوسیت‌ها و تغیر در سلول‌های T، منوسیت‌ها/ ماکروفاژها و نوتروفیل‌های موجود در درم و اپیدرم مشخص می‌شود. شیوع بیماری‌های قلبی و عروقی در این بیماران بیشتر از افراد نرمال می‌باشد و به نظر می‌رسد که این بیماری با افزایش سطح لیپیدهای سرم مرتبط باشد. این مطالعه به منظور بررسی پروفایل لیپیدی بیماران مبتلا به پسوریازیس و ارتباط آن با شدت بیماری طراحی و انجام شد. مواد و روش‌ها: در این مطالعه موردی- شاهدی که طی سال ۱۳۹۱ انجام شد، ۵۰ بیمار مبتلا به پلاک پسوریازیس و ۵۰ شخص سالم به عنوان کنترل مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه خون بعد از ۱۴ ساعت ناشتایی گرفته شد. تری گلیسرید، کلسترول و لیپوپروتئین‌های سرم با استفاده از کیت‌های استاندارد اندازه‌گیری شد. یافته‌ها: بعضی از پارامترها شامل: سطح تری گلیسرید، کلسترول، LDL و VLDL در گروه بیمار به طور معنی‌داری بیشتر از افراد کنترل بود (۰۰۱/۰p<). سطح HDL به طور معنی‌داری کمتر از افراد کنترل بود (۰۰۱/۰p<). علاوه بر این ارتباط معنی‌داری بین شدت پسوریازیس و سطح لیپیدهای سرم وجود داشت(۰۰۸/۰= p). استنتاج: نتایج این مطالعه نشان داد پروفایل لیپیدی بیماران مبتلا به پسوریازیس بالاتر بود. بنابراین کنترل سطح لیپیدهای سرمی بیماران برای کاهش ریسک بیماری‌های قلبی و عروقی ضروری می‌باشد.
مهدی طاهری سروتین، محمد تقی هدایتی، سید امین آیت اللهی موسوی، محمد حسین افسریان،
دوره ۲۲، شماره ۹۸ - ( اسفند ۱۳۹۱ )
چکیده

سابقه و هدف: پسوریازیس یک بیماری مزمن و التهابی پوست می‌باشد که با ضایعات پوشیده شده از پوسته‌های نقره‌ای- سفید مرده پوست مشخص می‌شود. این بیماری خود ایمنی زمانی رخ می‌دهد که سیستم ایمنی بدن پیام‌های معیوبی می‌فرستد که منجر به افزایش سرعت چرخه رشد سلول‌های پوست می‌شود. شیوع پسوریازیس در جهان بسته به نوع منطقه حدود ۴-۵/۰ درصد می‌باشد. در افراد مبتلا به پسوریازیس، افزایش بروز افسردگی، چاقی، دیابت، فشار خون بالا، بیماری‌های قلبی- عروقی و سرطان دیده می‌شود. علت دقیق بیماری پسوریازیس شناخته شده نیست. اخیراً نقش عوامل میکروبی در ایجاد و یا تشدید پسوریازیس مورد توجه قرار گرفته است. هدف اصلی از این مطالعه، ارائه یک مرور کلی از پژوهش‌های انجام شده در زمینه نقش عوامل میکروبی در پسوریازیس می‌باشد. مواد و روش‌ها: مقالاتی که بین سال‌های ۱۹۶۱ و ۲۰۱۱ در PubMed/MEDLINE و پایگاه‌های جستجوی اطلاعات داخلی منتشر شده بودند، جهت تعیین نقش عوامل میکروبی در عارضه پسوریازیس مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاصل از این مطالعات با دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: عوامل میکروبی به ویژه استرپتوکوکوس پیوژنز، استافیلوکوکوس اورئوس، گونه های کاندیدا، گونه‌های مالاسزیا، انتروکوک فکالیس و سودوموناس آئروژینوزا می‌تواند روند بیماری را از طریق تغییر در ویژگی‌های پوست بیماران مبتلا به پسوریازیس تغییر دهند. استنتاج: بر اساس نتایج این مطالعات به نظر می‌رسد میکروارگانیسم‌ها در پاتوژنز پسوریازس بسیار با اهمیت باشند. این عوامل می‌توانند از طریق فعال‌سازی مونوسیت‌ها و سلول‌های T توسط سوپر آنتی‌ژن‌ها و ترشح سموم مختلف باعث تشدید پسوریازیس شوند.
هادی مجیدی ، عادله بهار ، زهرا کاشی، فرشاد نقشوار، عباس هدایتی اصل،
دوره ۲۳، شماره ۱۰۲ - ( تیر ۱۳۹۲ )
چکیده

سابقه و هدف:‌ استاندارد طلایی برای تشخیص ندول‌های تیروئید سیتولوژی (آسپیراسیون سوزنیFNA) و پاتولوژی است اما نقش اولتراسونوگرافی در تعیین خوشخیمی و بدخیمی در حال تقویت شدن است. هدف ما در این مطالعه مقایسه این دو روش تشخیصی است تا برای اولتراسونوگرافی نقش مکملی بیش‌تری نشان داده شود. مواد و روش‌ها: این مطالعه به شیوه cross sectional از تاریخ تیرماه ۸۸ تا مهرماه۸۹ در بیمارستان امام خمینی(ره) ساری انجام شده است. ۲۵۴ بیمار با ندول تیروئید تحت ارزیابی با اولتراسونوگرافی سیاه و سفید و رنگی و آسپیراسیون سوزنی (FNA) قرار گرفتند. همکاری بین رادیولوژیست، پاتولوژیست و فوق تخصص غدد به شیوه double blind صورت گرفت. ما بعد از جمع‌آوری اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS-۱۷ حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری منفی (NPV) و ارزش اخباری مثبت (PPV) را برای ۱۲ متغیر محاسبه کردیم و هم‌چنین با رسم منحنی ROC حدی (Cut off) برای اندزه ندول تیروئید در تعیین خوشخیمی وبدخیمی مشخص نمودیم. در نهایت با استفاده از regression logistic analysis ، P value و (confidence interval) Odd ratio برای متغیرهای معنی‌دار تعیین شدند. یافته‌ها: ۴۴ بیمار با سیتولوژی ناکافی از مطالعه خارج شدند. در سیتولوژی ۲۱۰ بیمار دیگر، (۹۱ درصد) ۱۹۱ مورد ندول خوش‌خیم (۷/۵ درصد)، ۱۲ مورد ندول مشکوک و (۳/۳ درصد) ۷ مورد ندول بدخیم داشتیم. همه بیماران با سیتولوژی بدخیم و هشت نفر از ۱۲ بیمار با سیتولوژی مشکوک تحت عمل جراحی قرار گرفتند. بعد از جراحی و بررسی آسیب شناسانه در مجموع ۲۰۶ ندول (۳۴/۵ درصد)، ۱۱ مورد بدخیمی دیده شد. ندول‌های بدخیم نسبت به انواع خوش خیم بیش‌تر با افزایش اندازه لوب تیروئید (۶/۶۳ درصد در مقابل ۵/۲۰ درصد و ۰۱/۰p<) و هم‌چنین با حدود ناصاف (۵۴ درصد در مقابل ۱/۵ درصد و ۰۰۰۱/۰p<) همراهند. استنتاج: مطالعه ما نشان داده که هیچ متغیری به تنهایی بدخیمی را مشخص نمی‌کند. ما نتیجه گرفتیم که حدود ناصاف ندول‌ها و لوب بزرگ تیروئید با ندول برجسته بهترین شاخص تعیین‌کننده بین بدخیمی و خوشخیمی می‌باشند.
کوثر رضایی، مسعود هدایتی فرد، اسماعیل فتاحی،
دوره ۲۳، شماره ۱۰۸ - ( دی ۱۳۹۲ )
چکیده

سابقه و هدف: دودی کردن سرد یکی از روش‌های قدیمی و رایج برای افزایش مدت زمان نگهداری ماهیان می‌باشد. مواد و روش‌ها: این مطالعه به استخراج و بررسی میزان هیدروکربن‌های آروماتیک چند حلقه‌ای (PAHs یا Polycyclic aromatic hydrocarbon) سرطان‌زا توسط HPLC و همچنین مقادیر اسیدهای چرب، ارزش غذایی و جمعیت باکتریایی در بافت ۳ گونه از ماهیان دودی پر مصرف شامل ماهیان سفید، کپور نقره‌ای و کفال طلایی پرداخته شد. یافته‌ها: میزان PAHs با وزن مولکولی بالا به ترتیب در ماهی دودی کپور نقره‌ای، کفال طلایی و سفید عبارت بودند از ۱۰۰/۰، ۰۳۹/۰ و ۰۳۳/۰ میکروگرم بر کیلوگرم (۰۵/۰ > P). میزان Benzo(a)pyrene در ماهی کپور نقره‌ای و سفید ۰۰۱/۰ میکروگرم در کیلوگرم و در کفال طلایی ۰۰۴/۰ میکروگرم در کیلوگرم به دست آمد (۰۵/۰ > P). همین طور نتایج نشان‌دهنده فراوانی اسید چرب غیر اشباع در بافت این ماهیان دودی بود. مجموع ω-۳ در ماهی کپور نقره‌ای، کفال طلایی و سفید به ترتیب ۷۹/۱۵ درصد، ۱۸/۱۱ درصد و ۷۴/۸ درصد بود. میزان شاخص Polyene (EPA + DHA / C۱۶) به ترتیب ۳۰/۰ درصد، ۱۳/۰ درصد و ۱۴/۰ درصد به دست آمد (۰۵/۰ > P). بین میزان چربی و PAHs رابطه همبستگی مثبتی مشاهده گردید (۵۶/۰ = ۲r). طبق نتایج به دست‌آمده میزان باکتری‌های بی هوازی در ماهی کپور نقره‌ای، کفال طلایی و سفید به ترتیب ۲۶/۵، ۱۵/۵ و ۱۸/۵ log CFU/g (لگاریتم تعداد کلنی تشکیل شده در هر گرم) و میزان TC (Total count) نیز به ترتیب ۲۱/۵، ۲۳/۵ و ۲۰/۵ log CFU/g به دست آمد (۰۵/۰ > P). استنتاج: مقادیر PAHs، فاکتورهای کیفی و بار باکتریایی در محدوده مجاز بود و میزان اسیدهای چرب غیر اشباع (Unsaturated fatty acid UFA) و شاخص غیر اشباعیت مناسب در ماهیان دودی مطالعه‌شده قابل توجه می‌باشد.

صفحه ۱ از ۴    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Mazandaran University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb