۵ نتیجه برای اساتید
حمید محمدجعفری ، کوروش وحیدشاهی ، مهرنوش کوثریان ، میترا محمودی ،
دوره ۱۷، شماره ۵۷ - ( ۱-۱۳۸۶ )
چکیده
سابقه و هدف: ارزشیابی آموزشی به یک فرآیند ساختارمند که برای تعیین کیفیت و اثربخشی یک برنامه یا فرآیند آموزشی به اجرا در می آید، اطلاق می گردد. ارزشیابی اساتید از موثرترین روش ها برای تضمین کیفیت و شرط اساسی ارتقای کیفی مستمر است. گرچه ارزشیابی اساتید توسط دانشجویان بطور معمول انجام شده و در مورد آن مطالعه صورت می گیرد، اما «خودارزشیابی» اساتید تاکنون مورد توجه جدی قرار نگرفته و مطالعات جامعی در مورد آن انجام نشده است. در این مطالعه مقایسه خود ارزشیابی اساتید با ارزشیابی دانشجویان از آنان در دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال ۱۳۸۴ مورد بررسی قرار گرفته است.
مواد و روش ها: مطالعه از نوع تحلیل همبستگی بوده و جامعه مورد مطالعه اعضا هیات علمی بالینی دانشکده پزشکی ساری، دانشگاه علوم پزشکی مازندران بوده اند. روش نمونه گیری مبتنی بر دسترس بوده است. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ای مشتمل بر سه بخش: مشخصات دموگرافیک و آموزشی، ارزیابی تدریس تئوری و ارزیابی آموزش بالینی بوده که پایایی و روایی آن به تایید رسید. هر استاد توسط خودش و سه دانشجو که به طور تصادفی انتخاب شدند مورد ارزشیابی قرار گرفته و در نهایت همبستگی نمرات داده شده توسط اساتید به خودشان و دانشجویان به آنها و معنادار بودن اختلاف ایندو در نرم افزار SPSS ۱۱ مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: تعداد ۳۵ نفر از اساتید در «خودارزشیابی» شرکت کردند. سن آنها ۴۳,۷ ± ۷.۴۶ سال و ۷۳ درصد مرد بودند. در مورد شیوه فعلی ارزشیابی استاتید: ۹۵.۲ درصد دانشجویان و تنها ۸۰.۶ درصد اساتید با شیوه فعلی ارزشیابی اساتید موافق بودند (P<۰.۰۰۱). بین نمرات "خود ارزشیابی" اساتید با ارزشیابی اساتید توسط دانشجویان نه تنها همبستگی بسیار ضعیفی وجود داشت (r=۰.۱۲۵ , r=۰.۰۲۵) بلکه بین میانگین نمرات "خود ارزشیابی" اساتید و ارزشیابی آنان توسط دانشجویان اختلاف معنادار وجود داشت (P<۰.۰۰۱) که این ناهمبستگی درآموزش بالینی و دربخش های مینور بیش تر بود.
استنتاج: بین "خود ارزشیابی" اساتید و ارزشیابی اساتید توسط دانشجویان نه تنها همبستگی ضعیفی وجود دارد بلکه اختلاف آنها معنا دار است. به نظر می رسد باید جهت تقویت توانایی "خود ارزشیابی" اساتید و همچنین نزدیک تر کردن ملاک های ارزشیابی اساتید و دانشجویان مداخلات آموزشی لازم طراحی گردد.
قاسم علی خراسانی ، میترا محمودی ، کوروش وحیدشاهی ، لیلا شهبازنژاد ، محمد غفاری چراتی ،
دوره ۱۷، شماره ۵۸ - ( ۳-۱۳۸۶ )
چکیده
سابقه و هدف: آموزش طب سرپایی از مهم ترین بخش های آموزش پزشکی بوده و به خاطر ارتباط عمیق آن با آینده کاری پزشک، امروزه مورد توجه ویژه قرار گرفته و مطالعات مختلفی برای بررسی کیفیت و طراحی راهکارهای ارتقا آن صورت می گیرد، کشور ما در زمینه مطالعات جامع در این زمینه با نقص روبروست. هدف از انجام این مطالعه بررسی کیفیت آموزش درمانگاهی از دیدگاه اساتید و دانشجویان دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مازندران بوده است.
مواد و روش ها: این مطالعه به روش توصیفی و مقطعی انجام گردید: جامعه مورد مطالعه دانشجویان و دستیاران رده های بالینی و اعضای هیات علمی بالینی بودند که به شیوه نمونه گیری آسان مبتنی بر دسترس وارد مطالعه شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه های حاوی ۲۲ سوال در مورد متغیرهای زمینه ای و آموزشی و دیدگاه پاسخ دهندگان در مورد شرایط محیطی، فعالیت مستقل و نظارت اساتید و آموزش خاص درمانگاهی بود. روائی پرسشنامه به شیوه تایید روایی محتوا (content validity) توسط مشاوره با صاحب نظران و پایایی آن با آزمون مجدد (r=۰,۸۵) کنترل گردید پس از جمع آوری اطلاعات، آنالیز در نرم افزار Spss۱۳ با استفاده از آمار توصیفی و آزمون های مجذور کا و t انجام پذیرفت.
یافته ها: ضریب بازگشت ۷۰ درصد بود. میانگین سنی ۳۶ استاد شرکت کننده در مطالعه ۴۳,۶±۸.۷ سال و میانگین سنی ۱۴۴ دانشجوی شرکت کننده در مطالعه ۲۵±۳.۶ سال بود. دیدگاه اکثر دانشجویان (۸۸.۳ درصد) نسبت به کیفیت موجود آموزش درمانگاهی منفی بود در صورتی که دیدگاه بیش تر اساتید (۶۶.۷ درصد) به کیفیت موجود مثبت بود. دیدگاه فراگیران رده های پایین تر، منفی تر بود. تفاوت معنی داری بین بخش های مختلف در دیدگاه کلی نسبت به آموزش درمانگاهی وجود نداشت. دیدگاه اساتید و دانشجویان در مورد مناسب نبودن وضعیت فیزیکی درمانگاه همخوانی داشت، اما در مورد امکان انجام فعالیت های مستقل فراگیران (p=۰.۰۰) ، آموزش نسخه نویسی (p=۰.۰۰) مدیریت درمانگاه (p=۰.۰۰۴) و نظارت و اصلاح اساتید (p=۰.۰۰) تفاوت نظر معنی دار وجود داشت چنانکه فراگیران تمامی موارد فوق را در حد کم و خیلی کم بیان نمودند که متفاوت با نظر اساتید بود.
استنتاج: دیدگاه کلی در مورد وضعیت موجود آموزش درمانگاهی (به ویژه دیدگاه فراگیران) منفی بوده و عوامل مهم تر منفی شدن این دیدگاه، امکان کم فعالیت مستقل، عدم نظارت فعال اساتید، عدم آموزش نسخه نویسی و آموزش تشخیص های افتراقی و فضای فیزیکی نامطلوب می باشد.
علی قائمیان ، رضا علی محمدپور تهمتهن، هانیه شیرج، ساسان طبیببان،
دوره ۲۱، شماره ۸۶ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده
چکیده
سابقه و هدف: ارزشیابی آموزشی یکی از مؤلفههای اساسی جهت ارتقاء کیفیت آموزشی در دانشگاهها بهشمار میرود. با توجه به اینکه دانشکده پزشکی ساری هم اکنون در رشتههای متفاوتی دارای دستیار می باشد و فراگیران رشتههای بالینی در مقاطع متفاوتی در دانشگاه علوم پزشکی مازندران به تحصیل اشتغال دارند و از طرفی تاکنون مقایسهای در مورد همخوانی ارزشیابی فراگیران مقاطع مختلف از اساتید صورت نگرفته است، ما بر آن شدیم تا در این مطالعه ارزشیابی دستیاران را با دانشجویان و کارورزان در دانشگاه علوم پزشکی مازندران مورد مقایسه قرار دهیم.
مواد و روشها: این مطالعه از نوع توصیفی- مقطعی بوده همه فراگیران آموزش بالینی و گروههای بالینی دانشکده پزشکی ساری که همزمان دستیار و کارورز یا دانشجوی بالینی در آنها به تحصیل اشتغال داشتهاند را در بر میگیرد. در این مطالعه ۶ رشته کودکان، قلب و عروق، زنان و زایمان، داخلی، اعصاب و روان و جراحی مورد ارزیابی قرار گرفتند و از ۱۸۳ فراگیر به صورت سرشماری درباره ۵۱ نفر از اساتید بالینی، ارزیابی صورت گرفت.
یافتهها: ۱/۶۰ درصد از فراگیران زن و بقیه مرد بودند، ۴/۳۹ درصد آنها دستیار و بقیه کارورز بودند. دربین این ۶ گروه آموزشی ۲ گروه کودکان و زنان و زایمان با تفاوت معنی داری (۰۰۱/۰>p) از سایر گروهها در یک زیر مجموعه همگن میانگین نمره بالاتری از فراگیران دریافت کردهاند. بین نمرات ارزیابی ۱۰-۰ و نیز نمره ۱۱۰-۲۲ فراگیران همبستگی ۸۵ درصد وجود داشت (همبستگی پیرسون ۸۵/۰r= و ۰۱/۰>p، بین ارزیابی دستیاران و کارورزان از اساتید تفاوت معنیداری وجود داشت )۰۰۱/۰(p< و با یکدیگر همخوانی نداشت. فراگیران مرد و زن ارزیابی مشابهی از اساتید داشتند (۳۷/۰p=).
استنتاج : ارزیابی دستیاران تفاوت قابل توجهی نسبت به ارزیابی سایر فراگیران مقاطع مختلف بالینی از اساتید داشته که این عدم همخوانی باید در برنامهریزی آموزشی در بخشهای مختلف مورد توجه قرار گیرد.
تقی باهو طرودی، رضا یوسفی سعیدآبادی، سعید صفاریان،
دوره ۳۰، شماره ۱۸۸ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
سابقه و هدف: تربیت دانشآموختگان توانمند، متعهد و پاسخگو به نیازهای بیماران و نظام سلامت را میتوان بهعنوان مهمترین رسالت دانشگاههای علوم پزشکی کشور برشمرد. هدف کلی، بررسی تاثیر اساتید پیشرو و آموزش پاسخگو بر توسعه دانشگاه نسل سوم به منظور ارائه مدل در دانشگاه است.
مواد و روشها: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری آن را مدیران و اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مازندران به تعداد ۴۶۵ نفر تشکیل دادند که بر اساس فرمول کوکران، تعداد ۲۴۲ نفر با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه اساتید پیشرو با ۹۷ سوال، پرسشنامه آموزش پاسخگو با ۳۵ سوال و پرسشنامه توسعه دانشگاه نسل سوم گیب (۲۰۱۲) با ۱۰۸ سوال استفاده شد. روایی صوری و محتوایی ابزارها به تایید متخصصان رسید و پایایی آنها نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه اساتید پیشرو ۹۴/۰، آموزش پاسخگو ۸۵/۰ و توسعه دانشگاه نسل سوم ۹۱/۰ محاسبه شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون معادلات ساختاری استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که نقش اساتید پیشرو (۰۰۰۱/۰P=) و آموزش پاسخگو (۰۰۰۱/۰P=) بر توسعه دانشگاه نسل سوم در دانشگاه علوم پزشکی مازندران مثبت و معنیدار میباشد و اساتید پیشرو با ضریب استاندارد (۴۶۲/۰) نقش بیشتری بر توسعه دانشگاه نسل سوم دارد. همچنین مدل ارائه شده نیز دارای برازش مناسب میباشد.
استنتاج: پژوهش میتواند چشمانداز جدیدی در راستای تغییر سیاستهای کلی مدیران دانشگاه در راستای بازبینی برنامههای توانمندسازی اساتید ایجاد کند.
فاطمه احمدی نیا،
دوره ۳۳، شماره ۲۲۵ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
سابقه و هدف: نقش الگویی بهعنوان "فعالیت هدفمندی که دانش، مهارت، نگرش و رفتار اخلاقی که دانشجویان باید کسب کنند را نشان میدهد" تعریف میشود. این یک روش آموزشی قدرتمند مناسب برای محیط پزشکی است که در آن دانشجویان این فرصت را دارند که اساتید خود را در عمل و رفتارهای مؤثر آنها مشاهده کنند. همه اساتید علوم پزشکی به شیوه مورد نظر خود در تربیت نیروی انسانی کوشا هستند، ولی آن چه اهمیت دارد، هویت حرفهای دانشجویان پزشکی برای تبدیل شدن به یک پزشک خوب است که در اولویت قرار دارد. هدف از این مطالعه تبیین نقش الگویی اساتید در شکلگیری هویت حرفه ای دستیاران پزشکی می باشد.
مواد و روشها: در این مطالعه کیفی ۱۶ دستیار (مرد و زن) ۲۶ تا ۴۰ ساله در ۴ گروه آموزشی اصلی شرکت کردند. نمونهگیری هدفمند در ۴ بیمارستان تخصصی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. دادهها با مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته جمعآوری و با استفاده از تحلیل محتوای متعارف تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: تجزیه و تحلیل دادههای این مطالعه، ۴طبقه اصلی "دسترسی به نقش الگوها" شامل: الگوی اخلاقی، الگوی حرفهای، الگوی منشی و شخصیتی، الگوی تعاملات بین فردی را مشخص نمود. این طبقات مفهوم سازی شده از درون داده های مطالعه ، فرصتهای سازنده برای شکلگیری هویت حرفهای دستیاران پزشکی تبیین شدند.
استنتاج: براساس مطالعه نقش الگویی ترکیبی از ویژگیهای فردی و مراقبت حرفهای از بیمار است که به طور ضمنی در آموزش پزشکی آشکار میشود. تعالی در الگوسازی مستلزم نشان دادن مراقبت بالینی متعالی، مهارتهای آموزشی و تقویت خصوصیات شخصی خوب اساتید است. مطالعات بیشتر دراین حوزه و مداخلات موثر میتواند بر توانمندسازی همیشگی اساتید و ایجاد محیط مثبت یادگیری جهت شکلگیری هویت حرفهای دانشجویان و دستیاران اثرگذار باشد.