۹۸ نتیجه برای مری
محمدرضا نوربخش ، سیدجواد موسوی ،
دوره ۱۲، شماره ۳۶ - ( ۷-۱۳۸۱ )
چکیده
سابقه و هدف: با وجود این که روش استاندارد برای اندازه گیری قوس کمری استفاده از عکس رادیوگرافی طرفی کمر است ولی به دلایل مختلف این روش در همه موارد به ویژه در تحقیقات مقرون به صرفه نیست. در نتیجه هدف از انجام این تحقیق، پیدا کردن روشی مطمئن، معتبر، آسان، کم هزینه و بی خطر برای اندازه گیری قوس کمری بود.
مواد و روش ها: این بررسی در دومرحله تعیین تکرارپذیری داخل آزمونگر و بین آزمونگر خط کش قابل انعطاف و تعیین اعتبار آن در اندازه گیری قوس کمری انجام شد.برای تعیین تکرارپذیری داخل آزمونگر خط کش قابل انعطاف قوس کمری ۲۵ دانشجوی پسر و ۵۰ دانشجوی دختر، هرکدام دوبار به ترتیب توسط آزمونگر اول و دوم اندازه گیری شد. برای تعیین تکرار پذیری بین آزمونگر آن از ۱۶ دانشجوی پسر استفاده شد و برای تعیین اعتبار خط کش قابل انعطاف قوس کمری ۶ دانشجوی پسر و دختر توسط خط کش قابل انعطاف و عکس رادیوگرافی اندازه گیری شد.
یافته ها: با استفاده از آزمون همبستگی تکرار پذیری داخل آزمونگر خط کش قابل انعطاف برای آزمونگر اول و دوم به ترتیب ۸۸/۰ و ۸۷/۰ و تکرار پذیری بین آزمونگر آن ۷۸/۰ به دست آمد. ضریب همبستگی بین اندازه گیری قوس کمری با خط کش قابل انعطاف و عکس رادیوگرافی ۹۲/۰ به دست آمد.
استنتاج: با توجه به اعتبار و تکرارپذیری بالای خط کش قابل انعطاف در اندازه گیری قوس کمری می توان از این وسیله به عنوان وسیله ای مطمئن، معتبر و در عین حال آسان، کم هزینه و بی خطر برای اندازه گیری قوس کمری استفاده کرد.
شهریار سمنانی ، سیما بشارت ، نفیسه عبدالهی ، عباس علی کشت کار ، احمد دانش ، محمد سخاوی ،
دوره ۱۵، شماره ۵۰ - ( ۱۱-۱۳۸۴ )
چکیده
سابقه و هدف: سرطان مری سومین سرطان شایع گوارش و ششمین علت مرگ ناشی از سرطان در جهان می باشد. بالا بودن میزان بروز این بیماری در بعضی از مناطق جهان احتمال ارتباط بین سرطان مری و عوامل ژنتیکی را مطرح کرده است. شمال ایران یکی از این مناطق می باشد و در تمام آمارهای گزارش شده از آن بروز سرطان مری در قوم ترکمن بالاتر بوده است. این مطالعه به منظور بررسی ارتباط بین قومیت ترکمن با بروز سرطان مری در استان گلستان طراحی شده است.
مواد و روشها: مطالعه توصیفی - مقطعی حاضر طی سالهای ۸۲-۱۳۸۰ در شرق استان گلستان انجام شد. تمامی افراد ترکمن که طی مدت زمان مذکور در درمانگاه تخصصی اترک گنبد (وابسته به مرکز تحقیقات گوارش و کبد تهران و دانشگاه علوم پزشکی گلستان) پروند داشته و سرطان مری در آنها به وسیله آندوسکوپی و نمونه برداری به اثبات رسیده بود، وارد مطالعه شدند. اطلاعات فردی بیماران، نوع بافت شناسی سرطان مری، محل تومور به همراه آدرس و تلفن بیماران استخراج شد. با تمامی افراد تماس تلفنی گرفته شده و از خود شخص یا نزدیکان وی (در صورت فوت فرد مبتلا)، طایفه بیمار پرسیده شد. با کمک یکی از جامعه شناسان ترکمن، طایفه افراد با توجه به اسامی و محل سکونت آنها مورد بررسی مجدد قرار گرفت. آنالیز داده ها بین طوایف مختلف از نظر عوامل دموگرافیک (فردی) و کلینیکوپاتولوژیکی توسط آزمون آماری کراسکال والیس برای متغیرهای پیوسته و کای دو برای متغیرهای رتبه ای با سطح معنی داری p-valu<۰,۰۵ انجام گرفت. میزان بروز بر مبنای تعداد بیماران و جمعیت هر طایفه تخمین زده شد.
یافته ها: در مجموع ۱۰۶ بیمار ترکمن با متوسط سنی ۶۴,۲۲±۱۲.۱۲ (±SD) سال شامل ۶۱ مرد و ۴۵ زن وارد مطالعه شدند. توزیع فراوانی هر کدام از طوایف مختلف قوم ترکمن به صورت زیر بود: آتابای ۲۹.۲ درصد موارد، گوگلان ۲۸.۳ درصد، جعفربای ۲۵.۵ درصد، سایر طوایف ۶.۶ درصد و نامشخص ۱۰.۴ درصد. میانگین سنی و نسبت جنسی افراد مبتلا در بین طوایف مختلف تفاوت آماری معنی داری نداشت (p-value>۰.۰۵). ناهمگونی در بین طوایف مختلف ترکمن از نظر بروز سرطان مری دیده شد، طایفه آتابای کمترین و گوگلان بالاترین میزان بروز سرطان مری را داشت.
استنتاج: از آن جایی که سرطان مری در جمعیت ترکمن بسیار شایع است و با توجه به بروز بالای آن در جمعیت گوگلان، باید توجه خاصی به برنامه های غربالگری سرطان مری در این طایفه مبذول داشت. با انجام مطالعات بیشتری بر پایه جمعیت، می توان عوامل خطر احتمالی را در گروه های مختلف ترکمن بهتر توضیح داد.
اصغر اکبری ، حسین کریمی ، مژده قبایی ،
دوره ۱۶، شماره ۵۱ - ( ۱-۱۳۸۵ )
چکیده
سابقه و هدف: مشکل شایع بیماران دچار اختلال حس نیمه بدن (Hemiparesis) ناشی از سکته مغزی، کاهش تعادل در وضعیت ایستاده و هنگام راه رفتن است. این مطالعه به منظور کمی نمودن و مقایسه کنترل تعادل بین بیماران دچار سکته نیمکره راست و چپ و تعیین تاثیر تمرین های تعادلی، عملکردی و تقویتی بین دو گروه از بیماران انجام شد.
مواد و روش ها: این کار آزمایی بالینی در سال ۱۳۸۲ و در آسایشگاه کهریزک انجام شد. ۳۴ بیمار دچار اختلال حس نیمه بدن (همی پارزی) ثانویه به سکته مغزی با میانگین سنی ۶,۱۹ ± ۵۲.۴۱ سال و میانگین زمان سپری شده ۲۶.۳۷ ± ۳۷ ماه از سکته از طریق نمونه گیری در دسترس، مورد مطالعه قرار گرفتند. بیمارانی انتخاب شدند که حداقل ۱۲ ماه از شروع سکته مغزی آنها گذشته باشد. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. تعادل بیماران با استفاده از آزمون های (BergBalance Scale) BBSو (Fugl-meyer Assessment) FMAقبل و بعد از ۱۲ جلسه درمان اندازه گیری شد. به یک گروه فقط تمرین های تعادلی و عملکردی داده شد. گروه دیگر علاوه بر تمرین های تعادلی و عملکردی، تمرین های تقویتی را دریافت کرد. از آزمون های t مستقل و من ویتنی (Mann- Whitney) برای مقایسه نتایج بین دو گروه و آزمون کای دو (Chi-square) برای بررسی روابط استفاده شد.
یافته ها: بین عملکرد تعادل (مقیاس رتبه ای) همی پارزی چپ با میانگین ۹,۱۳ ± ۵۰.۳۳ و همی پارزی راست با میانگین۷.۶۷± ۵۱.۶۹ اختلافی وجود نداشت (۶۵۸/۰= p). بعد از مداخله نیز تفاوتی بین میزان تعـادل همی پارزی چپ با تفاضل میانگین ۸۶/۱۰ و همی پارزی راست با تفاضل میانگین ۷۷/۱۰ بدون توجـه به نوع تمرین ها مشاهده نگردید (۹۰۹/۰= p). در گروه تمرین های تقویتی نیز اختلاف عمده ای بین همی پارزی چپ با تفاضل میانگین ۳۳/۱۸ و راست با تفاضل میانگین ۱۵.۸۸ بعد از مداخله مشاهده نگردید (۴۴۸/۰= p).
استنتاج: نتایج نشان داد که اختلافی بین عملکرد تعادل بیماران دچار همی پارزی چپ و راست وجود ندارد و بهبود تعادل در این بیماران بر اثر تمرین های تقویتی، وابسته به طرف مبتلا نیست.
فریبرز عشقی ، مسعود جمشیدی ، مژگان جمشیدی ،
دوره ۱۶، شماره ۵۴ - ( ۸-۱۳۸۵ )
چکیده
سابقه و هدف: از آن جا که سرطان های دستگاه گوارش فوقانی از شایع ترین بدخیمی ها در سراسر جهان به شمار می رود، استفاده از روش های تشخیصی مناسب به منظور مشخص ساختن مرحله بیماری و برنامه ریزی درمانی بر پایه آن، ضروری به نظر می رسد. ارزش لاپاروسکوپی در تعیین میزان درگیری و گسترش تومورهای دستگاه گوارش روز به روز افزایش می یابد.این مطالعه جهت بررسی قدرت تشخیصی لاپاروسکوپی در تعیین متاستازهای ناشی از بدخیمی های دستگاه گوارش فوقانی صورت گرفته است.
مواد و روش ها: در این مطالعه ۳۴ بیمار مبتلا به سرطان دستگاه گوارش فوقانی از مهر ماه ۱۳۷۹ تا تیر ماه ۱۳۸۰ در بیمارستان امام خمینی ساری بررسی شدند و پس از معاینه کامل بالینی و استفاده از آزمون های آزمایشگاهی و پاراکلینیکی، تحت اقدام لاپاروسکوپی تشخیصی با بی هوشی عمومی قرار گرفتند و از نقاط مشکوک به متاستاز نمونه برداری شد و به آسیب شناسی ارسال گردید. سپس بر روی تمام بیماران، عمل لاپاراتومی انجام گرفت. کلیه اطلاعات از طریق فهرست کنترل، جمع آوری و تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: ۴۱ درصد بیماران مورد بررسی، زن و ۵۹ درصد، مرد با میانگین سنی ۱۴±۶۱,۲۵ سال بوده اند. طبق نتایج به دست آمده حساسیت لاپاروسکوپی در یافتن متاستازهای غدد لنفاوی در سرطان دستگاه گوارش فوقانی ۸۳.۳۳ در صد و ویژگی آن ۱۰۰ درصد و در تشخیص متاستازهای کبدی ۷۵ درصد و ویژگی آن ۱۰۰ درصد بوده است. قدرت پیش گویی کنندگی مثبت و منفی آن در متاستازهای غدد لنفاوی به ترتیب ۱۰۰ و ۸۹.۳ درصد و در متاستازهای کبدی ۱۰۰ و ۲۰ درصد بوده است.
استنتاج: لاپاروسکوپی می تواند روش مناسبی جهت تشخیص متاستازها، در سرطان های دستگاه گوارش فوقانی، قبل از لاپاروتومی باشد و نیز می تواند از بسیاری از اعمال جراحی غیر ضروری جلوگیری کرده و در انتخاب روش درمانی مناسب، کمک کننده باشد.
محمود امینی ، معصومه کلانتری ،
دوره ۱۷، شماره ۵۹ - ( ۵-۱۳۸۶ )
چکیده
کیست های پیشین روده یک سری ضایعات مادرزادی هستند که از پیشین روده جنینی مشتق می شوند. کیست های منشا گرفته از برونش (Bronchogenic)، منشا گرفته از روده کوچک (Enterogenous) و کیست های مربوط به لوله عصبی (neurenteric) از مهم ترین انواع این کیست ها هستند که با توجه به محل قرار گیری، علایم بالینی متفاوتی را ایجاد می کنند. کیست های منشا گرفته از روده کوچک تنها ۵-۴ درصد کیست های میان سینه خلفی را در بر می گیرند و انواع مروی، معده ای و روده ای را شامل می شوند. بیمار خانم ۶۱ ساله ای می باشد که با اختلال بلع و بازگشت مواد غذایی از معده به مری (Regurgitation) از حدود ۶ ماه پیش و تشدید این علایم در مدت ۳ ماه اخیر مراجعه کرده بود و در معاینات بالینی تنها نشانه یافت شده، افزایش تعداد تنفس بود. در برش نگاری رایانه ای (CT) قفسه سینه یک ضایعه هیپودنس در سمت راست میان سینه خلفی مشاهده شد. با ایجاد سوراخ در قفسه سینه (Thoracotomy) کیست برداشته شد و در آسیب شناسی اپی تلیوم استوانه ای مژک دار همراه با دو لایه نازک عضلانی در جدار آن گزارش گردید. افتراق بین کیست های مری و منشا گرفته از برونش همیشه واضح نیست. هر دو کیست در فضای میان سینه ظاهر می شوند و نمای اپی تلیالی آنها غیر اختصاصی است اما با توجه به وجود یا عدم وجود لایه عضلانی در جدار کیست، مجاورت با لوله گوارش یا درخت تراکئو برونشیال و تطبیق علایم بالینی با نتایج پاراکلینیکی و مشاهدات حین جراحی می توان تشخیص قطعی گذاشت.
غلام علی گدازنده ، حسن خانی ، سیدلطف اله افضلی ، علیرضا خلیلیان ، ایرج ملکی ، حافظ تیرگرفاخری ، فریدون محبوب ،
دوره ۱۷، شماره ۶۰ - ( ۸-۱۳۸۶ )
چکیده
سابقه و هدف: معده، شایع ترین و مناسب ترین عضوی است که جهت جایگزینی مری مورد استفاده قرار می گیرد. اکثر جراحان از روش های جراحی مختلف جهت کمک به تخلیه معده جایگزین شده نظیر برش عضلات طولی و حلقوی پیلور (Pyloromyotomy) یا ترحیم پیلور (Pyloroplasty) یا پیلوروپلاستی استفاده می کنند. هدف از این مطالعه، مقایسه میزان تخلیه معده و نیز عوارض پس از عمل جراحی دربین دو گروه از بیمارانی است که تحت عمل جراحی برداشتن مری (Esophogectomy) و جایگزینی با معده برای درمان سرطان مری قرار گرفته اند. در یک گروه از بیماران جهت کمک به تخلیه معده از روش برش عضلات طولیو حلقوی پیلور استفاده شد و در گروه دیگر از بیماران، هیچ روش جراحی کمک تخلیه ای بر روی معده جایگزین شده، انجام نشد.
مواد و روش ها: بین سال های ۱۳۸۵-۱۳۸۲، مطالعه ای با ساختار کارآزمایی بالینی تصادفی دو سو بی خبر کنترل شده، بر روی بیماران مبتلا به سرطان مری که نامزد عمل جراحی برداشتن مری و جایگزینی با معده بوده اند، جهت تبیین هدف مطالعه در مراکز درمانی ساری واقع در ساحل جنوبی دریای خزر طراحی گردید. در بین هفته های ۸-۶ پس از عمل جراحی، جهت بررسی میزان تخلیه معده جایگزین شده از اسکن رادیوایزوتوپ معده با مواد جامد نشان دار استفاده شد. کلیه بیماران به مدت شش ماه از نظر علایم بالینی، عوارض زودرس و عوارض دیررس بعد از جراحی مورد پی گیری قرار گرفتند.
یافته ها: ۳۰ بیمار در طی این مطالعه تحت عمل جراحی برداشتن مری و جایگزینی با معده قرار گرفته اند. ۱۸ نفر (۶۰ درصد) از بیماران مرد و ۱۲ نفر (۴۰ درصد) زن با میانگین سنی ۲۱/۷±۴۶/۶۲ سال و محدوده سنی ۷۳-۴۱ سال بوده اند. ۲۳ نفر (۷/۷۶ درصد) از بیماران مبتلا به سرطان سلول سنگفرشی مری و ۷ بیمار (۳/۲۳ درصد) هم مبتلا به آدنوکارسینوم مری بوده اند. از مجموع ۳۰ بیمار، در ۱۶ مورد (۳/۵۳ درصد) تومور در ناحیه سینه ای میانی و در ۱۴ مورد (۷/۴۶ درصد) در ناحیه سینه ای تحتانی و کاردیا بوده است. در بیماران تحت برش عضلات طولی و حلقوی پیلور شده، ۱۱ بیمار (۳/۷۳ درصد) دارای تخلیه تاخیری معده بوده، در حالی که در گروه بیماران بدون برش عضلات فوق، ۹ بیمار (۶۰ درصد) دارای تخلیه تاخیری بوده است. بین دو گروه، هیچ تفاوت معنی داری در میزان تخلیه معده و عوارض ایجاد شده بعد از عمل جراحی به دست نیامد.
استنتاج: با توجه به عدم وجود تفاوت در بین بیماران دو گروه از نظر میزان تخلیه معده پس از عمل جراحی و نیز همراه بودن عوارضی همچون سندرم دامپینگ و پس زدن ترشحات معدی و صفراوی از مری به معده با اعمال جراحی زهکشی (Drainage) معده، می توان از جایگزینی مری با معده بدون کاربرد روش های زهکشی معده استفاده کرد.
یحیی جوادیان ، حمید بهتاش ، محمد اکبری ، محمد تقی پور ، هاجر ذکاوت ،
دوره ۱۸، شماره ۶۵ - ( ۵-۱۳۸۷ )
چکیده
سابقه و هدف: بی ثباتی سگمنتال مهره های کمری یکی از زیر گروه های بیماران با کمردرد غیر اختصاصی بوده که حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد آنها را تشکیل می دهد. درد، ناتوانی عملکردی و کاهش تحمل عضلانی از عوارض شایع این بیماران می باشد. هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر درد، تحمل عضلانی و ناتوانی عملکردی آنها بود.
مواد و روش ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، ۳۰ بیمار مرد و زن ۱۸ تا ۴۵ ساله مشکوک به بی ثباتی سگمنتال مهره های کمری شرکت داشتند. که به طور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. گروه یک، تنها تمرینات روتین و گروه دوم تمرینات روتین را به همراه تمرینات ثبات دهنده به مدت ۸ هفته انجام دادند. متغیرهای مورد مطالعه شامل تحمل عضلات فلکسور، اکستانسور، فلکسورهای جانبی راست و چپ، درد، ناتوانی عملکردی و دامنه حرکتی بود که قبل و پس از درمان اندازه گیری شد. برای مقایسه تغییرات در هر گروه قبل و بعد درمان از آزمون t زوج و برای مقایسه دو گروه از آزمون مستقل t استفاده شد.
یافته ها: تحمل عضلانی و دامنه فلکسیون در هر دو گروه افزایش یافت (p=۰,۰۰)، ولی در گروهی که تمرینات ثبات دهنده انجام می دادند این افزایش بیشتر بود (p=۰.۰۰). کاهش درد و افزایش توانایی در هر دو گروه اتفاق افتاد (p=۰.۰۰). اما تغییرات فوق در گروه تمرینات ثبات دهنده بیشتر بود (p=۰.۰۰).
استنتاج: تمرینات ثبات دهنده در کاهش درد و افزایش سطح توانایی عملکردی و تحمل عضلانی بیماران مشکوک به بی ثباتی سگمنتال مهره های کمری نسبت به تمرینات روتین موثرتر است.
پروین فرزانگی ، محمدعلی آذربایجانی ، منصور فرهمند ، معصومه حسینی ، ویدا شفیع پور ، زینب ابراهیم پور ، معصومه سنایی رودسری ،
دوره ۱۸، شماره ۶۷ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده
سابقه و هدف: تحقیقات نشان داده است،تمرینات شدید و طولانی مدت سبب تضعیف سیستم ایمنی می شود. هدف تحقیق حاضر، تعیین پاسخ IgA و کورتیزول بزاقی بر نتیجه افزایش جلسات تمرین های ژیمناستیک در روز بود.
مواد و روش ها: در این تحقیق، ۲۰ ژیمناست حرفه ای پسر شهرستان قائم شهر در سال ۱۳۸۶، با میانگین سنی ۰,۸±۱۰ سال، قد۹ ±۱۴۵ سانتی متر و وزن ۸±۳۷ کیلوگرم و درصد چربی۶ ±۱۴.۲، تمرینات منتخب و کنترل شده ژیمناستیک را در ۲ مرحله اجرا کردند. مرحله اول شامل یک جلسه تمرین در روز در ساعت ۸ - ۶ عصر و مرحله دوم شامل ۲ جلسه تمرین روزانه بود که نوبت اول ساعت ۸.۵-۱۰.۵ صبح و نوبت دوم ساعت ۸ - ۶ عصر انجام شد. نمونه گیری های بزاقی در ۳ مرحله، قبل، بلافاصله و ۲ ساعت پس از فعالیت انجام شد. IgA و کورتیزول به روش الایزا اندازه گیری شدند. از آزمون آماری ANOVA جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته ها: غلظت IgA پس از دو جلسه تمرین روزانه تغییر معناداری نداشت. اما غلظت کورتیزول افزایش یافت (P<۰,۰۵) همچنین، همبستگی معناداری بین IgA و کورتیزول مشاهده نشد.
استنتاج: نتایج این تحقیق نشان می دهند که تغییر غلظت IgA متاثر از افزایش حجم تمرین نیست، ولیکن غلظت کورتیزول به حجم تمرین وابسته است.
ولی اله دبیدی روشن ، نادر تنیده ، فرزانه حکمت ، طلا جولازاده ،
دوره ۱۹، شماره ۷۰ - ( ۳-۱۳۸۸ )
چکیده
سابقه و هدف: شکستگی های ناشی از استئوپوروز پس از یائسگی در زنان شایع است و بخش قابل توجهی از مرگ و میر را شامل می شود. گرچه سن یک ریسک فاکتور مستقل شکستگی است، اما ریزساختارهای(microarchitectures) استخوان، پیشگویی کننده شکستگی های بعدی به شمار می رود. کلسیم کافی و تمرینات تحمل وزن از قبیل تمرینات مقاومتی و وزنه تمرینی سبب بهبود تکامل اسکلتی می شوند، اما اثر مکمل کلسیم و تمرینات دوی استقامتی روی نوارگردان بر این ریز ساختارها کاملا مشخص نشده است. هدف این مطالعه تعیین اثر تمرین دوی استقامتی روی نوارگردان و یا مکمل کلسیم بر زیرساختارهای استخوان ترابیکولار و کورتیکال متافیز فوقانی درشت نی در موش های عقیم شده بود.
مواد و روش ها: ۴۳ سر موش صحرایی بالغ نژاد Sprague Dawley در این تحقیق آزمایشگاهی شرکت داشتند که ۷ سر موش برای تعیین مقادیر اولیه زیرساختارهای استخوان ترابیکولار و کورتیکال متافیز فوقانی درشت نی کشته شدند و بقیه تحت عمل جراحی عقیم سازی قرار گرفتند و پس از ۳ ماه به صورت تصادفی به چهار گروه شامل: گروه های پیش آزمون، تمرین دوی استقامتی، مکمل کلسیم و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه تمرینی پروتکل دوی پیشرونده را با سرعت ۱۲ تا ۲۰ متر در دقیقه و به مدت ۱۰ تا ۵۹ دقیقه و ۵ جلسه در هفته اجرا کردند. در حالی که گروه کلسیم، روزانه ۳۵ میلی گرم کلسیم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن را از طریق گاواژ دریافت کردند. پس از ۸ هفته، ریز ساختارهای متافیز بالایی استخوان درشت نی با دستگاه آنالیز تصویر برداری نیمه اتوماتیک مجهز به آکولارمیکرومتر اندازه گیری شد.
یافته ها: عقیم سازی سبب کاهش معنادار فاصله بافت ترابیکولار، حجم و ضخامت بافت ترابیکولار و کاهش اندک غیرمعنادار حجم و ضخامت بافت کورتیکال شد. آنالیز واریانس یکطرفه نشان داد تفاوت آماری معناداری در فاصله، حجم و ضخامت بافت استخوانی ترابیکولار گروه های تمرین استقامتی و کلسیم در مقایسه با گروه کنترل وجود دارد. همچنین بین ضخامت و حجم بافت های ترابیکولار و کورتیکال بین دو گروه تمرین استقامتی و کلسیم تفاوت معناداری وجود نداشت.
استنتاج: فواید اسکلتی را می توان با تغییرات اندک در شیوه زندگی از جمله اجرای فعالیت های تحمل وزن و مصرف مکمل کلسیم بدست آورد. به علاوه، انجام تمرینات دوی استقامتی و یا مکمل کلسیم در موش های صحرایی عقیم شده می تواند اثر مهاری و یا برگرداننده در ریزساختارهای استخوان های متحمل وزن داشته باشد.
شهلا دهقان ، غلام رضا شریفی ، محمد فرامرزی ،
دوره ۱۹، شماره ۷۲ - ( ۷-۱۳۸۸ )
چکیده
سابقه و هدف: هموسیستئین، یکی از عوامل خطرزای جدید قلبی - عروقی بوده که بالا رفتن غلظت آن باعث افزایش بیماریهای قلبی - عروقی می شود. به دلیل اهمیت فعالیت بدنی در پیشگیری از بیماریهای قلبی - عروقی (به ویژه در سالمندان)، این تحقیق با هدف بررسی تاثیر ۸ هفته تمرینات هوازی کم فشار بر غلظت هموسیستئین تام پلاسما در زنان سالمند ایرانی غیر ورزشکار انجام شد.
مواد و روش ها: در یک مطالعه نیمه تجربی ۲۵ زن سالمند (۸۵-۶۰ ساله) فاقد بیماری خاص و عضو مرکز سالمندان طراوت شهرستان شهرکرد به صورت غیرتصادفی به دو گروه تجربی (۱۴ نفر) و کنترل (۱۱نفر) تقسیم شدند، بطوریکه افرادگروه تجربی قادر به انجام فعالیت بدنی این تحقیق بودند. ابتدا اندازه گیری ابعاد بدنی شامل قد، وزن، شاخص توده بدنی و نسبت دورکمر به باسن انجام شد. سپس درحالت استراحت و پس از ۸ ساعت ناشتایی شبانه نمونه خون اولیه به میزان ۵ سی سی از ورید قدامی بازوی آزمودنی ها گرفته شد. پس از آن آزمودنی ها در برنامه تمرینی هوازی کم فشار شرکت نمودند که شامل حرکات هوازی همراه با موسیقی با شدت ۴۰ درصد ضربان قلب بیشینه، به مدت ۱۵ دقیقه در هفته اول و ۶۵ در صد ضربان قلب بیشینه و زمان ۴۰ دقیقه در هفته آخر بود. آنگاه مجددا اندازه گیری شاخص توده بدنی و نسبت دورکمر به باسن و خون گیری انجام شد و میزان هموسیستئین تام پلاسما اندازه گیری شد. برای مقایسه اطلاعات پیش آزمون و پس آزمون در دو گروه از t همبسته و در بین گروه ها ازt مستقل استفاده شد و آزمون ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی ارتباط هموسیستئین با شاخص توده بدنی و با نسبت دورکمر به باسن استفاده گردید.
یافته ها: اختلاف معنی داری در میزان هموسیستئین تام پلاسما، شاخص توده بدنی و نسبت دور کمر به باسن پس آزمون و پیش آزمون گروه تجربی وجود داشت در حالیکه درگروه کنترل اختلاف معنی داری مشاهده نشد. در بررسی رابطه بین این عوامل در گروه تجربی بین هموسیستئین و شاخص توده بدنی علی رغم معنی دار نبودن، رابطه مستقیم و ناقصی مشاهده شد (r=۰,۲۷ و p=۰.۳۷۲). بین هموسیستئین و نسبت دورکمر به باسن نیز ارتباط معنی دار نبوده و رابطه مستقیم و ناقصی وجود داشت (r=۰.۵۵ و p=۰.۰۵). در گروه کنترل رابطه معنی داری بین متغیرها مشاهده نشد.
استنتاج: در نهایت نتایج این تحقیق نشان می دهد ۸ هفته تمرینات هوازی موزون کم فشار می تواند بر کاهش غلظت هموسیستئین تام پلاسما، شاخص توده بدنی و نسبت دور کمر به باسن سالمندان زن بالای ۶۰ سال سودمند باشد.
علی آقابابایی زیارتی، هادی قربانی، محسن حسینعلیزاده،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۰ )
چکیده
سابقه و هدف: یکی از شایعترین علل مرگ و میر در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است. هنوز هم سرطانهای دستگاه گوارش در شمال کشور، از مهمترین علتهای مرگومیر ناشی از سرطان است. شمال ایران علاوه بر اینکه از نقاط منطبق یافته بر کمربند سرطان مری است، یکی از کانونهای سرطان مری در جهان محسوب شده و در شمال شرق ایران مانند ترکمن صحرا به حداکثر مقدار میرسد. سرطان مری معمولاً در مراحل پیشرفته ظاهر میشود به طوری که در نیمی از بیماران هنگام تشخیص بیماری موضعی پیشرفته میباشد. هدف از این مطالعه بررسی تغییرات مکانی سرطانهای مری و معده در نقاط مختلف استان گلستان و ارتباط آن با شرایط خاک منطقه بود.
مواد و روشها: در این تحقیق با استفاده از زمین آمار سرطانهای مری و معده و مجموع آن دو مورد ارزیابی و با مدلهای مختلف زمین آماری مورد بررسی قرار گرفت و نهایتاً نقشه کریجینگ جهانی سرطان مری و معده ترسیم گردید.
یافتهها: نسبت ASR سرطان مری، حداقل ۵۸/۵ و حداکثر ۲۷/۶۸۰ بوده است و مدل بهینه تغییر نما برای سرطان مری، مدل نمایی و سرطان معده، مدل گوسی میباشد. جهت ناهمسانگردی، شمال شرقی- جنوب غربی بوده است. مناطق با بیشترین تغییرات منطبق بر نهشته های لسی در شمال شرق استان واقع شده که بیشترین تغییرات مورد مشاهده سرطان مری و معده در شمال شرق محدوده مورد مطالعه رخ داده است.
استنتاج: نقشههای حاصل از این مطالعه نشان از این است که در استان گلستان سرطان مری وضعیت حادتری را نسبت به سرطان معده دارد. وضعیت نقشه سرطان از سمت غرب به شرق استان شدیدتر میشود. در شهرستان کلاله که بیشترین مقدار رسوبات لسی در آن شهرستان واقع شده است، میزان سرطان مری در حداکثر مقدار میباشد.
علی کریمی، علی گرزی، احمد آزاد،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۰ )
چکیده
سابقه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر ۶ هفته بیتمرینی مطلق و نسبی بر سلامت(عملکرد، ترکیب بدنی و شاخصهای قلبی) وزنهبرداران نخبه شهرستان زنجان بود. یکی از مهمترین موضوعاتی که باید مورد توجه مربیان و ورزشکاران قرار گیرد، موضوع برگشتپذیری یا به عبارتی از دست دادن تواناییها و سازگاریهای به دست آمده در اثر تمرین، در زمانی است که ورزشکاران در مرحله بیتمرینی قرار میگیرند(۶). بیتمرینی به عنوان یک پدیده اجتناب ناپذیر همواره در زندگی ورزشی ورزشکاران رخ میدهد و بالطبع آثار منفی خود را متناسب با طول دوره بیتمرینی، بر روی عملکرد ورزشکاران خواهد گذاشت.
مواد و روش ها: ۲۰ وزنهبردار مرد نخبه با میانگین سنی ۱۴/۴± ۵۵/۲۴ سال، میانگین قد ۰۱/۱۱±۸۰/۱۷۳ سانتیمتر و میانگین وزن بدن۵۷/۱۳± ۳۵/۷۹ کیلوگرم شهرستان زنجان که در سال اخیر در آمادگی خوبی به سر میبردند و دارای عناوین قهرمانی در سطح منطقه، استان و کشور بودند، بهطور تصادفی به دو گروه بیتمرینی مطلق و نسبی تقسیم شدند و به مدت ۶ هفته در معرض بیتمرینی مطلق و نسبی (یک جلسه تمرین در هفته) قرار گرفتند.
یافته ها: آزمون t همبسته نشان داد که عملکرد، حجم ضربهای، کسر تخلیه و توده خالص بدن هر دو گروه کاهش معنیداری(۰۰/۰= p) در مقایسه با پیش از بی تمرینی داشته است. همچنین آزمون t در گروه های مستقل نشان داد که کاهش به وجود آمده در این شاخصها در گروه بیتمرینی نسبی بهطور معنیداری کمتر از گروه بیتمرینی مطلق بود. همچنین افزایش معنیداری در درصد چربی بدن و ضخامت دیواره بین بطنی در هر دو گروه به وجود آمد که بار دیگر افزایش گروه بیتمرینی مطلق بهطور معنیداری بیشتر از گروه بیتمرینی نسبی بود.
استنتاج: پژوهش حاضر نشان داد که ۶ هفته بیتمرینی نسبی در مقایسه با بیتمرینی مطلق موجب حفظ معنیدار سلامتی میگردد. با این حال، این نوع بیتمرینی نسبی (یک جلسه تمرین در هفته) نیز نمیتواند از کاهش سلامت این ورزشکاران جلوگیری نماید و احتمالاً برای حفظ سلامتی وزنهبرداران بازنشسته، جلسات تمرینی بیشتری مورد نیاز است.
لاله واحدی لاریجانی، مریم قاسمی، سعید عابدیان کناری، فرشاد نقش وار، محمد آزادبخت، جمشید یزدانی چراتی، حمزه نصیری،
دوره ۲۱، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۳۹۰ )
چکیده
سابقه و هدف: اکثر بیماران با سرطان دستگاه گوارش در مراحل پیشرفته به سیستم درمانی مراجعه میکنند و درمانهای معمول تاثیر چندانی در پیشآگهی این بیماران ندارد. لذا امروزه استفاده از روشهای درمانی نوین با عوارض سمی کمتر، از شانس بیشتری برای موفقیت در درمان و کاهش عوارض در بیماران مذکور برخوردار است. هدف از این مطالعه ارزیابی عصارههای میوه آووکادو در مهار رشد سلولهای سرطانی در مقایسه با سلولهای طبیعی میباشد.
مواد و روشها: در یک مطالعه تجربی پس از تهیه عصارههای اتانلی، کلروفرم، اتیل استات و پترولیوم میوه آووکادو، نقش هر کدام از آنها بر روی رشد سلولی اسکواموس سل کارسینوم مری در مقایسه با گروه کنترل در محیط کشت سلولی با استفاده از آزمون MTT مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: نتایج حاصل از این مطالعه بر روی رده سلولهای سرطانی اسکواموس مری نشان میدهد که یک رابطه خطی معکوس بین غلظت غلظت عصاره اواکادو با سلولهای زنده وجوددارد. علاوه بر این نتایج نشان میدهد که عصاره میوه آووکادو نقش مهاری بر رشد سلولهای سرطانی در مقایسه با سلولهای طبیعی را دارد (۰۵/۰p<).
استنتاج: میوه آووکادو از میوههای سرشار از فیتوکمیکالها است که نقش موثری در مهار رشد سلولهای سرطانی دارد و مطالعه حاضر برای اولین بار اثر ضدسرطان آن را در کانسر مری نشان میدهد که به نوبه خود بینظیر میباشد و به نظر میرسد استفاده از عصارههای این میوه، مکمل دارویی مناسبی در در مان سرطانهای مری میباشد.
معصومه محمدی، اصغر رضا سلطانی، یحیی جوادیان، مینو خلخالی، سید مهدی طباطبایی،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف : تقویت عضلات اکستانسور ستون فقرات گردنی به عنوان یکی از راه های پیش گیری و درمان درد
گردن توصیه شده است . هدف از این مطالعه بررسی ت أثیر دو روش تمرینی مختلف بر قدرت ایزومتریک عضلات
اکستانسور سروگردن در افراد سالم است.
۲۵ سال به صورت تصادفی در دو گروه تمرینات تقویتی - مواد و روش ها: در این مطالعه ۲۸ خانم سالم ۲۰
اکستانسوری سرو گردن ( ۱۴ نفر) و ابداکتوری شانه ( ۱۴ نفر) قرار گرفتند . هر دو گروه به مدت ۱۰ هفته و هفته ای سه روز
به انجام تمرینات پرداختند . قدرت ایزومتریک عضلات اکستانسور سروگردن در هر دو گروه قبل و بعد از مداخله با
استفاده از دستگاه سنجش قدرت ایزومتریک انداز هگیری شد.
یافته ها: قدرت ایزومتریک عضلات اکستانسورهای سر و گردن در هر دو گروه افزایش معنی داری را نشان داد
مقایسه بین دو گروه نشان داد اگرچه تمرینات اکستانسوری سروگردن تأثیر بیش تری روی قدرت ایزومتریک .(p<۰ /۰۰۱)
.(p=۰/ عضلات داشت اما تفاوت معنی داری از این نظر بین دو برنامه تمرینی مشاهده نشد ( ۰۸۸
استنتاج: نتایج این مطالعه نشان داد که تمرینات تقویتی ابداکتوری شانه همانند تمرینات تقویتی اکستانسوری سر
وگردن می تواند در افزایش قدرت ایزومتریک عضلات اکستانسور م ؤثر باشد . بنابراین در مواردی که افراد به علت درد یا
سایر محدودیت ها قادر به اجرای تمرینات معمول سر وگردن نباشند ، این برنامه تمرینی م ی تواند ب ه عنوان یک برنامه
پیشنهادی برای تقویت عضلات اکستانسور سر وگردن مورد استفاده قرار گیرد.
عبدالحسین پرنو، رضا قراخانلو، رسول اسلامی،
دوره ۲۲، شماره ۹۰ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: CGRP یک اتساع دهنده قوی عروق مغزی است که رهایش آن از اعصاب ترژمینال نقش مهمی در پاتوفیزیولوژی میگرن دارد. بنابراین، هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر تمرینات استقامتی، مقاومتی و قدرتی بر محتوای CGRP عصب ترژمینال در موشهای صحرایی بود.
مواد و روش ها: بدین منظور، ۲۱ سر موش صحرایی نر بهطور تصادفی در چهار گروه کنترل، تمرین استقامتی، تمرین مقاومتی و تمرین قدرتی قرار گرفتند. برنامه تمرین استقامتی دویدن روی تردمیل در این تحقیق ۵ روز در هفته، حداکثر ۶۰ دقیقه در روز و با سرعت حداکثر ۳۰ متر در دقیقه، برنامه تمرین گروه مقاومتی بالارفتن از فنس توری به ارتفاع ۲ متر و برنامه تمرین قدرتی شامل بالا رفتن از نردبانی به طول یک متر بود. برنامههای تمرینی بین ۱۰ تا ۱۲ هفته به طول انجامید. ۴۸ ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی حیوانات بیهوش شدند و با شکافتن جمجمه، عصب ترژمینال خارج و در نیتروژن مایع منجمد شد. برای بررسی اثر متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته از روشتحلیل واریانس یکطرفه استفاده شد.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که تمرین قدرتی در مقایسه با گروه کنترل موجب افزایش معنیدار CGRP شد (۰۳/۰= p). سایر گروههای تمرینی استقامتی و مقاومتی موجب افزایش معنیدار این نورپپتید در مقایسه با گروه کنترل نشدند (به ترتیب(۳۵/۰= p) و (۵۷/۰= p).
استنتاج: به نظر میرسد شدت تمرین از عوامل کلیدی است که در افزایش محتوای CGRP میتواند نقش داشته باشد. بنابراین، پیشنهاد میشود که فعالیت بدنی با شدت متوسط به پایین، احتمالاً به رهایش کمتر CGRP در عروق مغزی منجر و موجب کاهش رهایش CGRP در این ناحیه میشود.
مریم نباتی، کاملیا اردوان، علیرضا سلیمی نیا، احمد بابایی،
دوره ۲۲، شماره ۹۱ - ( ۵-۱۳۹۱ )
چکیده
وقتی که ارگانهای شکم و قفسه سینه بر عکس قرار گرفته باشند وضعیت را سایتوس اینورسوس و اگر بیشتر ارگانها به طور غیر طبیعی و هتروژن در شکم و قفسه سینه قرار گرفته باشند وضعیت را سایتوس آمبیگوس (سندرم هتروتاکسی) که یک نقص مادرزادی نادر است ( بروز ۴۴/۱ مورد در ۱۰۰۰۰ تولد زنده) مینامند. در این توزیع غیر نرمال گرایش ارگانها میتواند به راست و یا به چپ باشد (ایزومریسم راست/ ایزومریسم چپ) یکی از زیر شاخههای اصلی آن شامل سندرم آسپلنی (ایزومریسم راست) که همراهی دارد با موقعیت کبد در مرکز، عدم وجود طحال و وجود دو ریه که از نظر مورفولوژی هر دو ریه راست هستند.
مورد معرفی شده بیمار خانم ۱۹ ساله که کبودی دور لب ها و انتهای دست و پا و کلابینگ، همراه با سابقه عفونتهای مکرر تنفسی از سالهای کودکی داشته است. سابقه انجام PA banding نیز بعد از تولد داشت. در رادیوگرافی قفسه سینه، سونوگرافی شکم و اکوکاردیوگرافی انجام شده، دکستروکاری، عدم وجود طحال و ناهنجاریهای قلبی مشاهده شد. درمان این ناهنجاری معمولاً در صورت امکان تصحیح جراحی آنومالیها و همچنین جلوگیری از بروز عفونتها به علت نداشتن طحال در این بیماران است که با انجام واکسیناسیون و آنتیبیوتیک پروفیلاکسی صورت میگیرد.
پروین فرزانگی، نسیم محمدی ریش سفید، معصومه حبیبیان، هدایت جعفری،
دوره ۲۲، شماره ۹۱ - ( ۵-۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: ورزشهای شدید و طولانی مدت، گونههای واکنشپذیری از اکسیژن تولید میکنند که آسیب سلولی را به دنبال دارد. بهنظر میرسد، استفاده از مکملهای آنتیاکسیدانی، از فشار اکسایشی ناشی از اینگونه تمرینات را میکاهد. هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثر امگا- ۳ برمیزان استرس اکسیداتیو کاراته کارهای حرفهای بود.
مواد و روشها: در مطالعه حاضر، ۱۶ کاراته کار مرد نخبه به طور تصادفی به دو گروه تجربی (مکمل) و کنترل (دارونما) تقسیم شدند. آزمودنیها روزانه به میزان ۱۲۰۰ میلی گرم امگا- ۳ و دارونما به مدت ۴ هفته مصرف کردند. هر دو گروه در برنامه تمرینات فزاینده کاراته (۳ روز در هفته به مدت یک ماه) شرکت کردند. نمونهگیری از خون قبل و پس از دوره تمرین جهت ارزیابی شاخص استرس اکسایشی (مالوندیآلدئید) و شاخص ضداکسایشی (سوپراکسیددیسموتاز) و پروفایل لیپیدی (کلسترول و تریگلیسرید) انجام شد. برای تجزیه و تحلیل دادههای بین دو گروه از آزمون t استفاده شد.
یافتهها: سطوح استراحتی مالوندیآلدئید پس از مصرف امگا-۳ کاهش معنیدار (۳۸/۲=t، ۰۴۵/۰= p) داشت ولی تغییری در گروه- پلاسبو مشاهده نشد (۷۰۸/۰ t= ، ۵۰۶/۰(p= . تفاوت بین دو گروه نیز معنیدار نبود (۲t= ). میزان سوپراکسیدیسموتاز درگروه تجربی و دارونما افزایش غیر معنیدار نشان داد (به ترتیب ۲۷۲/۰ =t، ۷۹۲/۰ =p، ۳۹/۱ =t، ۱۸۶/۰ =p). اما تفاوت بین دو گروه معنی دار نبود (۳۹/۱t= ). غلظت کلسترول در گروه تجربی کاهش معنیداری نشان داد (۹۷/۲ =t، ۰۱۸/۰ =p) در حالی که در گروه دارونما کاهش، معنیدار نبود (۶۹۴/۰= t). بنابراین تفاوت در دو گروه معنیدار نبود (۴۴/۱t= ). غلظت تریگلیسرید در گروه تجربی و دارونما کاهش معنیداری نشان نداد (به ترتیب ۸۳۵/۰ =t، ۴۲۸/۰ =p ، ۳۸/۱ =t، ۲۱۷/۰ =p) و تفاوت بین دو گروه نیز معنیدار نبود (۰۴/۱t= ).
استنتاج: مصرف امگا- ۳ باعث افزایش سطوح سرمی بیومارکر ضداکسایشی و کاهش سطوح استراحتی بیومارکر اکسایشی و پروفایل لیپیدی در افراد تمرین کرده میشود، اما برای تعدیل استرس اکسیداتیو ناشی از ورزش، کافی نبود. جهت دستیابی به نتایج دقیقتر اثر ورزش به همراه مصرف امگا-۳ بر عوامل اکسیدانی/ آنتی اکسیدانی افراد تمرینکرده نیاز به تحقیقات وسیعتری میباشد.
فاطمه سروری، احمد ابراهیمی عطری، مرتضی سعیدی، مریم خورشید سخنگوی،
دوره ۲۲، شماره ۹۴ - ( ۹-۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: خستگی یکی از رایجترین شکایات ناتوانکننده در بیماران مبتلا به (MS) است. طبق مطالعات اخیر ۶۰ تا ۹۰ درصد بیماران مبتلا به (MS) از خستگی بیش از اندازه رنج میبرند. ماهیت خستگی مرتبط با (MS) کاملاً از خستگی طبیعی مجزا میباشد. درمانهای تکمیلی از جمله فیزیوتراپی، یوگا و تمرین درمانی احتمالاً تأثیرات مثبتی بر کاهش خستگی دارند. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر برنامه تمرین درآب بر شدت خستگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود.
مواد و روشها: تحقیق حاضر شامل ۲۶ زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزس ۴۵- ۲۵ سال با درجه EDSS بین ۴-۱ بودند که به صورت تصادفی در دو گروه کنترل (۱۲ نفر) و تجربی (۱۴ نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرین در آب شامل ۸ هفته
(۳ جلسه در هفته) بود. از پرسشنامه سنجش شدت خستگی (FSS) جهت اندازهگیری خستگی در بیماران MS استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS۱۶ و روش آزمونهای t وابسته و t مستقل استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین نمرات شدت خستگی قبل و بعد از مداخله در گروه تجربی تفاوت معنیداری وجود داشت (۰۵/۰p<). همچنین میانگین نمرات پس آزمون شدت خستگی دوگروه کنترل و تجربی تفاوت معنیداری نشان داد (۰۵/۰< p) به طوری که میزان خستگی درگروه تجربی پس از دوره تمرینی به طور بارزی نسبت به گروه کنترل کاهش یافت.
استنتاج: تمرین درآب، میتواند باعث کاهش شدت خستگی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شود.
لنا مطلبی، محمدعلی محسنی بندپی، ناهید رحمانی،
دوره ۲۳، شماره ۱۰۰ - ( ۲-۱۳۹۲ )
چکیده
سابقه و هدف:ضعف عضلات تنه و فقدان کنترل حرکتی در عضلات عمقی تنه از جمله مولتی فیدوس یکی از ریسک فاکتورهای مهم در ایجاد کمردرداست، از این رو تقویت این عضلات تاثیر معنیداری در بهبود کمردرد خواهد داشت. هدف از این مطالعه بررسی تأثیرات تمرینات ثباتی برشدت درد، ناتوانی عملکردی و سطح مقطع عضله مولتی فیدوس در افراد مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی میباشد.
مواد و روشها: مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی میباشد. در مجموع ۳۰ زن در این مطالعه شرکت کردند. پانزده نفر مبتلا به کمردرد مزمن با علت نامشخص به عنوان گروه تجربی و ۱۵ نفر بدون هیچگونه عارضه کمردرد به عنوان گروه کنترل مورد مطالعه قرارگرفتند. گروه تجربی ۱۲ هفته (۳ بار در هفته) تمرینات ثباتی را دریافت میکردند درحالیکه گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نمیکردند. شدت درد، میزان ناتوانی عملکردی و سطح مقطع عضله مولتی فیدوس به ترتیب با استفاده از مقیاس دیداری درد، پرسشنامه ناتوانی عملکردی اوسوستری والتروسونوگرافی قبل و بعد از مداخله اندازهگیری شدند.
یافتهها: تغییرات درون گروه با استفاده از آزمون t-test زوجی نشان میدهد که کلیه متغیرها در گروه تجربی به طور معنیداری بهبود یافتهاند (۰۵/۰< p) در همه موارد). آنالیز بین گروهها با استفاده از t-test مستقل در قبل از مداخله اختلاف معنیداری را بین دو گروه در سطح مقطع عضله مولتی فیدوس نشان میدهد (۰۵/۰< p). بعد از مداخله، اختلاف معنیداری بین دو گروه در سطح مقطع عضله مولتی فیدوس یافت نشد (۰۵/۰> p).
استنتاج: نتایج نشان میدهد که تمرینات ثباتی باعث بهبود درد، کاهش ناتوانی حرکتی و افزایش سطح مقطع عضله مولتی فیدوس در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی شده است. پیشنهاد میگردد مطالعات دیگری با استفاده از نمونههای بیشتر جهت تأیید یافتههای مطالعه حاضر انجام گیرد.
امیر رشیدلمیر ، سمیرا غلامیان، احمد ابراهیمی عطری، مهدی سیدالحسینی، محمود حصارکوشکی،
دوره ۲۳، شماره ۱۰۱ - ( ۳-۱۳۹۲ )
چکیده
سابقه و هدف: رزیستین و آدیپونکتین نقش مهمی در بیماریهای مرتبط با چاقی از طریق تنظیم فرایندهای سوخت وساز و سیستم ایمنی ایفا میکنند. لذا هدف از این تحقیق تأثیر تمرین هوازی منظم بر مقادیر پلاسمایی رزیستین و آدیپونکتین زنان جوان فعال بود.
مواد و روشها: ۲۰ نفر از زنان فعال (بسکتبالیست) انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت ۸ هفته و چهارجلسه در هفته با شدت ۸۰- ۷۰ درصد ضربان قلب بیشینه تمرینات هوازی را اجرا کردند و گروه کنترل طی این دوره بدون تمرین بودند. شاخص توده بدنی، درصد چربی و سطوح رزیستین و آدیپونکتین پلاسما در شرایط قبل و بعد از هشت هفته تمرین هوازی اندازهگیری شدند. رزیستین و آدیپونکتین از روش ELISA ساندویچی اندازهگیری شدند. آنالیز آماری با استفاده از آزمون اندازههای تکراری و t همبسته انجام گرفت.
یافتهها: نتایج این تحقیق ۸ هفته تمرین باعث کاهش معنی دار شاخص توده بدنی(۰۵/۰>p؛ ۲۷۱/۱۰= (۱۸و۲)F) و درصد چربی در گروه تمرین هوازی شد (۰۵/۰>p؛ ۱۹/۸ = (۱۸و۲)F). همچنین رزیستین کاهش معنیدار در گروه تمرین هوازی داشت (۰۵/۰>p؛ ۵۴/۳۵ = (۱۸و۲)F) و آدیپونکتین افزایش معنیدار در گروه تمرین هوازی نشان داد(۰۵/۰>p؛ ۹۱/۲ = (۱۸و۲)F).
استنتاج: تمرین هوازی منظم علاوه بر کاهش وزن، شاخص تودهبدنی و درصد چربی، موجب کاهش رزیستین و افزایش ادیپونکتین در زنان جوان فعال میشود که میتواند نشان دهنده کاهش خطر ابتلا به بیماریهای قلبی- عروقی باشد.
شماره ثبت کارآزمایی بالینی : ۱ N۲۰۱۲۱۲۱۵۱۱۵۲IRCT