جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای مطالعه مقطعی

سیدمحمدتقی آیت الهی ، هاله قائم ، سیدعلیرضا آیت الهی ،
دوره ۱۴، شماره ۴۴ - ( ۷-۱۳۸۳ )
چکیده

سابقه و هدف: هدف از این مطالعه، تعیین میانگین سن یائسگی طبیعی با در نظر گرفتن ویژگی های اجتماعی- اقتصادی- جمعیتی و رفتارهای بهداشتی بود. اطلاعات از طریق انجام یک مطالعه مقطعی و بر پایه جمعیت به دست آمد.
مواد و روش ها: برای انجام مطالعه، مصاحبه رو در رو با ۹۴۸ زن ساکن شیراز که به طور طبیعی یائسه شده بودند، انجام گرفت. این زنان به طور تصادفی از چارچوب نمونه گیری که نواحی پستی شهر بودند، انتخاب شدند.
یافته ها: مهم ترین نتایج به دست آمده بدین قرار است: میانگین سن یائسگی طبیعی ۳/۴۸ سال با میانه ۴۹ سال تعیین گردید. متوسط سن یائسگی طبیعی در زنانی که تا به حال ازدواج نکرده بودند (۷/۴۴ سال، (P<۰,۰۰۶، سطح درآمد پایین داشتند (۴/۴۷ سال، (P<۰.۰۰۲، در طبقه اجتماعی پایین بودند (۸/۴۵ سال، (P<۰.۰۰۰، قلیان می کشیدند (۹/۴۷ سال،(P<۰.۰۱۴ و رابطه خویشاوندی با همسر داشتند (۱/۴۸ سال، (P<۰.۰۲۷ پایین تر از سایرین بود.
استنتاج: این پدیده با توجه به افزایش امید به زندگی در میان زنان و ارتباط قوی با میزان های ابتلا و مرگ و میر در میان این قشر از جامعه باید مورد توجه قرار گیرد. علی رغم این که ژنتیک در سن یائسگی موثر است، نمی توان نقش عوامل اجتماعی- جمعیتی از جمله وضعیت تاهل و طبقه اجتماعی- اقتصادی را نادیده گرفت.

عباس عباسی قهرمانلو،
دوره ۲۴، شماره ۱۱۵ - ( ۵-۱۳۹۳ )
چکیده

سردبیر محترم مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران: مقاله ای با عنوان بررس ی فراوان ی اختلالات خواب در بیماران مبتلا به مالت یپل اسکلروز یس در مجله دانشگاه علوم پزشک ی مازندران دوره ۲۳ شماره ۱۱۰ در اسف ند ماه ۱۳۹۲ به چاپ رس یده است ( ۱). ضمن تشکر از نویسندگان محترم به نظر می رسد مباحث زیر قابل بحث باشد: -۱ نوع مطالعه در چکیده توصیفی ذکر شده است اما درصورتی که در یک مطالعه مقطعی آنالیز آمار ی صورت .( گیرد، نوع مطالعه مقطعی تحلیلی خواهد بود( ۲ در متن با مقدار p-value -۲ نحوه ی گزارش مقدار آن در جدول یک همخوانی ندارد. ۰ ، نحوه / -۳ با در نظر گرفتن مقدار خطای نوع اول ۰۵ در برخی موارد اشتباه p-value تفسیر نتایج بر اساس مقدار .( صورت گرفته است( ۳ -۴ با توجه به امکان مخدوش شدن نتایج، پی شنهاد می شود با برازاندن یک مدل رگرس یونی چندگانه و کنترل متغیرهای مخدوش گر نتا یج در پاسخ به ا ی ن نامه به سردبیر گزارش گردد.
حسین محسنی پویا، محمدرضا محمدپور، ابوالفضل حسین نتاج، فرشته ملایی،
دوره ۳۴، شماره ۲۳۵ - ( ۵-۱۴۰۳ )
چکیده

سابقه و هدف: شجاعت اخلاقی یک جنبه بسیار حیاتی در حرفه پرستاری است که به‌طور قابل توجهی بر کیفیت مراقبت‌های بهداشتی تأثیر می‌گذارد. شجاعت اخلاقی به معنای شجاعت یا قدرت درونی است که فرد در موقعیت های اخلاقی براساس اصول اخلاقی و ارزش‌ها و باورهای خود، علیرغم وجود پیامدهای منفی برای خود فرد، عمل می‌کند. ارتقای شجاعت اخلاقی در پرستاران می‌تواند منجر به تصمیم‌گیری‌های بهتر و ارتقای کیفیت مراقبت‌های بهداشتی گردد، بنابراین شناخت عوامل مختلف مرتبط با این ویژگی از اهمیت زیادی برخوردار است. این مطالعه بر آن است که ارتباط بین شجاعت اخلاقی با مشخصات فردی و شغلی پرستاران را مورد بررسی قرار دهد.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی مقطعی، جامعه پژوهش شامل تمامی پرستاران شاغل در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی در شرق استان مازندران بود. حجم نمونه در این مطالعه ۳۰۰ نفر محاسبه گردید. نمونهگیری با روش در دسترس انجام شد. جهت جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه مربوط به مشخصات دموگرافیک (سن، جنس، وضعیت تاهل، تحصیلات، نوع استخدام، سنوات خدمت، بخش محل خدمت، نوبت کاری، بیمارستان محل خدمت و سابقه گذراندن دوره یا سمینار اخلاق) و پرسشنامه شجاعت اخلاقی Sekerka استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها توسط آمارههای میانگین، انحراف معیار و آزمون‌های تی مستقل، تحلیل واریانس و نیز رگرسیون خطی چندگانه انجام شد. نرمافزار SPSS ۲۲ برای تجزیه و تحلیل بکار گرفته شد و سطح معنیداری کم‌تر از ۰۵/۰ در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین سن شرکت‌کنندگان۷/۵۴±۳۲/۸۵ سال بود. میانگین نمره شجاعت اخلاقی پرستاران ۴/۳۷±۶۰/۲۴ از نمره ۱۰۵ بود که در سطح متوسطی قرار داشت. بــیش‌تــرین نمــره شجاعت اخلاقی به‌صـورت مشـترک بـه ابعـاد عامل اخلاقی (۱/۴۲±۱۳/۸۷) و ارزش‌های چندگانه (۱/۵۴±۱۳/۴۳) وکم‌تـرین نمره شجاعت اخلاقی به بعد تحمل تهدید (۱/۷۴±۸/۸۲) تعلق داشت. شرکت در دوره اخلاق دارای اثر معنیدار بر نمره شجاعت اخلاقی  بود (۰/۰۰۴=P)، بهطوری که پرستاران با سابقه حضور در دوره اخلاق نمره بالاتری از نظر شجاعت اخلاقی کسب کردند. سایر متغیرها اثر معنیداری بر نمره شجاعت اخلاقی نداشتند. نتایج آزمون رگرسیون نیز نشان داد که تنها شرکت در دوره اخلاق دارای اثر معنیدار بر نمره شجاعت اخلاقی بود، بطوری که پرستاران بدون سابقه حضور در این دوره، نمره کم‌تری (۶۲/۱ واحد) کسب کردند.
استنتاج: با توجه به یافته‌های این مطالعه، مشخص شد که شرکت در دوره‌های آموزشی مرتبط با اخلاق دارای تأثیر معناداری بر شجاعت اخلاقی پرستاران است. این نتایج به وضوح نشان می‌دهند که آموزش‌های مرتبط با اخلاق (آشنایی با اصول اخلاق حرفه‌ای در پرستاری، ارزش‌ها و اخلاق در تصمیم‌گیری‌های پرستاری، اخلاق در حوزه محرمانگی و حریم خصوصی بیماران، همکاری و تعامل اخلاقی با همکاران و سایر اعضای تیم درمانی، مشارکت بیماران در تصمیم‌گیری‌های اخلاقی، روابط اخلاقی با خانواده بیماران و احترام به حقوق آنان)، می‌توانند به تقویت و ارتقای شجاعت اخلاقی پرستاران کمک کنند. از آنجا که شجاعت اخلاقی نقش مهمی در تصمیم‌گیری‌های پرستاران در مواجهه با وضعیت‌های دشوار دارد، طراحی برنامه‌های آموزشی موثر و مناسب در این زمینه، می‌تواند به بهبود کیفیت مراقبت و ایجاد محیطی اخلاقی‌تر در محیط پرستاری کمک کند.
 
محمود موسی زاده، آتنا رمضانی، ساناز سلطانی،
دوره ۳۴، شماره ۲۳۵ - ( ۵-۱۴۰۳ )
چکیده

سابقه و هدف: پوکی استخوان یکی از نگرانی‏های اصلی بهداشت عمومی در سراسر جهان است که بار اقتصادی قابل توجهی را به سیستم بهداشت و درمان تحمیل می‏کند. التهاب مزمن می‏تواند بعنوان یکی از عوامل خطر احتمالی در پوکی استخوان و شکستگی نقش داشته باشد. همچنین مطالعات پیشین گزارش کرده‏اند که عوامل غذایی در کنترل و تعدیل التهاب مؤثر هستند. اخیراً نمایه‏ای به منظور تعیین پتانسیل التهابی رژیم غذایی (Dietary Inflammatory Potential: DIP) طراحی گردید که پتانسیل التهابی رژیم غذایی را در یک طیف پیوسته از ضدالتهابی تا پیشالتهابی تخمین می‏زند. مطالعات محدودی در زمینه بررسی ارتباط بین پتانسیل التهابی رژیم غذایی و خطر پوکی استخوان در خاورمیانه موجود است. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بین پتانسیل التهابی رژیم غذایی و خطر پوکی استخوان در جمعیت بزرگی از زنان بزرگسال ایرانی انجام شد.
مواد و روشها: مطالعه حاضر به‏صورت مقطعی و با استفاده از اطلاعات پایه مطالعه کوهورت طبری (Tabari Cohort Study: TCS)، انجام شد. اطلاعات غذایی شرکت‏کنندگان در مطالعه که شامل ۵۴۱۷ زن بزرگسال ۷۰-۳۵ ساله ساکن مازندران بودند، با استفاده از یک پرسشنامه بسامد خوراک معتبر نیمه کمی ۱۱۹ آیتمی جمعآوری شد. پتانسیل التهابی رژیم غذایی با استفاده از روش پیشنهاد شده توسط Shivappa و همکارانش محاسبه شد. اطلاعات مربوط به پوکی استخوان توسط روش خوداظهاری جمع آوری شد. اطلاعات مربوط به سایر متغیرها با استفاده از پرسشنامه‏های استاندارد جمعآوری گردید. آزمون‌ رگرسیون لجستیک باینری بهمنظور بررسی ارتباط بین DIP و پوکی استخوان در مدلهای خام و تعدیل‌شده مورد استفاده قرار گرفت.
یافتهها: میانگین ± انحراف معیار سنی افراد شرکت کننده در مطالعه ۹/۱۴ ± ۴۹/۲۰ سال بود. شیوع پوکی استخوان در جمعیت مورد مطالعه ۹/۸درصد (۵۲۹ نفر) بود. میانگین± انحراف معیار پتانسیل التهابی رژیم غذایی شرکتکنندگان در مطالعه ۰/۳۶± ۲/۲۹ بود. افرادی که در بالاترین چارک امتیاز DIP  قرار داشتند نسبت به افراد در پایین‏ترین چارک امتیاز DIP، سن و فعالیت فیزیکی بیشتری داشتند (۰/۰۰۱>P). همچنین وضعیت اجتماعی- اقتصادی خیلی ضعیف و یائسگی در این افراد بیشتر از زنان در پایین‏ترین چارک امتیازDIP  بود (۰/۰۰۱>P). در مدل خام، ارتباط معنیداری بین DIP و خطر پوکی استخوان، یافت نشد (نسبت شانس: ۱/۹۱؛ فاصله اطمینان ۹۵درصد:۱/۵۵-۰/۹۱). زمانی که این آنالیز برای سن و انرژی دریافتی تعدیل شد، ارتباط همچنان غیرمعنی دار باقی ماند (نسبت شانس: ۰/۸۵؛ فاصله اطمینان ۹۵درصد: ۱/۱۸-۰/۳). حتی پس از تعدیل بیشتر برای سایر عوامل مخدوشگر بالقوه، همچنان این ارتباط غیرمعنیدار باقی ماند (خطر نسبی: ۲۹/۱؛ فاصله اطمینان ۹۵درصد: ۱/۹۲-۰/۸۷). زمانی که این آنالیزها به تفکیک سن انجام شد، در زنان زیر ۵۰ سال، چه در مدل خام (نسبت شانس: ۱/۴۶؛ فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۲/۶۸-۰/۸۰) و چه پس از تعدیل عوامل مخدوشگر احتمالی (نسبت شانس: ۱/۶۹؛ فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۳/۸۱-۰/۷۵)، ارتباط معنیداری بین DIP و خطر پوکی استخوان، یافت نشد. نتایج مشابهی برای زنان بیشتر یا مساوی ۵۰ سال بهدست آمد. به این ترتیب که در مدل خام ارتباط معنی‏داری بین DIP و پوکی استخوان مشاهده نگردید (نسبت شانس: ۰/۹۲؛ فاصله اطمینان ۹۵درصد:۱/۲۵-۰/۶۸). حتی پس از تعدیل برای عوامل مخدوشگر بالقوه همچنان این ارتباط غیرمعنی داری باقی ماند (خطر نسبی: ۱/۱۱؛ فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۱/۷۳-۰/۷۱).
استنتاج: در مطالعه کنونی در میان زنان بزرگسال، هیچ ارتباط معنی‏داری بین امتیاز DIP و خطر پوکی استخوان چه در مدل خام و چه پس از کنترل عوامل مخدوشگر بالقوه، مشاهده نگردید. هم‏چنین پس از انجام آنالیز به تفکیک سن نیز هیچ روابط معنی‏داری بین DIP و خطر پوکی استخوان چه در زنان کم‏تر از ۵۰ سال و چه در زنان بیش‏تر یا مساوی ۵۰ سال یافت نشد. مطالعات آینده‏نگر بیش‏تری به‏منظور شفاف‏ سازی این ارتباطات، مورد نیاز است.
 
سمیرا قربانی، سیده سولماز طالبی،
دوره ۳۴، شماره ۲۴۲ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده

سابقه و هدف: کاهش تمایل به فرزندآوری و افت رشد جمعیت از چالش‌های اساسی کشور است. مطالعات متعددی برای شناسایی عوامل مؤثر بر این مسئله انجام شده است. یکی از این عوامل تجربه زایمان است. این مطالعه با هدف بررسی رابطه بین تجربه زایمان قبلی و تصمیم به فرزندآوری در زنان تک ‌فرزند، انجام پذیرفت.
مواد و روشها: این پژوهش مقطعی، در سال ۱۴۰۲-۱۴۰۳ روی ۴۰۰ زن تک ‌فرزند تحت پوشش مراکز بهداشت شهرستان شاهرود انجام شد. مراکز بهداشت به‌صورت هدفمند از مناطق مختلف شهر (شمالی، جنوبی، شرقی، غربی و مرکزی) انتخاب شدند تا نمایانگر تنوع اجتماعی- اقتصادی شهر باشند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه‌های استاندارد جمعیت ‌شناختی، تجربه زایمان، و تصمیم به فرزندآوری جمع‌آوری شد. اعتبار و پایایی پرسشنامه‌ها در مطالعات پیشین تأیید شده است. نمره‌گذاری پرسشنامه‌ها بر اساس طیف لیکرت انجام گرفت و نمرات تصمیم‌گیری برای فرزندآوری به سه سطح ضعیف (۲۹-۶۹)، متوسط (۷۰-۱۰۰)، و قوی (۱۰۱-۱۵۰) دسته‌بندی شد. تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌های کای دو، آنالیز واریانس یک‌طرفه و رگرسیون خطی در نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۵ انجام شد.
یافتهها: میانگین سن زنان ۳۰/۰۲ ±۵/۴۸، همسران ۳۱/۳۴ ±۹۰/۴، سن ازدواج ۷/۳۷±۲/۵۸ و سن فرزندان اول ۳/۹۶±۱/۲۱ سال بود. ۴۲ درصد از زنان تصمیم به فرزندآوری متوسط، ۳۳ درصد تصمیم قوی و ۲۵ درصد تصمیم ضعیف داشتند. نتایج رگرسیون نشان داد که تجربه زایمان تأثیر معنیداری بر تصمیم به فرزندآوری دارد ( ۱/۳۴OR =، ۰/۰۰۱P<). همچنین، افزایش نمره تجربه زایمان با افزایش تمایل به فرزندآوری همراه بود (۰/۰۰۱P<). سایر متغیرهای دموگرافیک تأثیر معنیداری نداشتند.
استنتاج: تجربه زایمانی در زنان تک ‌فرزند نقش مهمی در تصمیم‌گیری برای فرزند دوم دارد. تجربیات مثبت، تمایل به فرزندآوری را افزایش داده، در حالی که تجربیات منفی موجب تردید می‌شود. حمایت‌های عاطفی، آموزشی و ارتقای کیفیت مراقبت‌های زایمانی می‌تواند تمایل به فرزندآوری را تقویت کرده و به سیاست‌های جمعیتی کمک کند.
 


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Mazandaran University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb