جستجو در مقالات منتشر شده


۱۰ نتیجه برای نوزاد نارس

مریم نخشب ، قاسم بیانی ، احمد احمدزاده امیری ، محمد اسحاقی تیموری ،
دوره ۱۳، شماره ۳۹ - ( ۴-۱۳۸۲ )
چکیده

سابقه و هدف: رتینوپاتی نوزادان نارس ROP (Retinopathy of prematurity)؛ ضایعه ای در شبکه نوزادان کم وزن در هنگام تولد است که می تواند منجر به کوری گردد. هدف از این مطالعه، گزارش فراوانی و شدت این عارضه در بخش مراقبت ویژه بیمارستان بوعلی ساری می باشد.
مواد و روش ها: در این مطالعه مقطعی - توصیفی با استفاده از معاینات بالینی، نتایج آزمایش ها و تکمیل پرسشنامه، ۶۸ نوزاد که دارای شرایط لازم برای ورود به مطالعه بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. این نوزادان در زمان ترخیص (یا ۴ هفتگی)، ۶ تا ۸ هفتگی و سپس هر ۲ هفته تا کامل شدن واسکولاریزاسیون شبکیه، تحت معاینه چشم قرار گرفتند، بررسی آماری نتایج، با استفاده از مقایسه میانگین دو جامعه، انجام شد.
یافته ها: فراوانی ROP به طور کلی ۷/۱۱% (۶۸/۸) و ROP شدید در مرحله ۳ بالاتر، ۱,۴ درصد (۱.۶۸) بود. هیچ موردی ازROP در سن حاملگی بیش تر از ۳۴ هفته، دیده نشد. بیشترین فراوانی ROP در نوزادانی وجود داشت که وزن موقع تولدشان زیر ۱۵۰۰ گرم بود، اما مواردی از آن تا وزن های ۲۵۰۰ گرم نیز دیده شد. بین مدت زمان فتوتراپی، بالا بودن Rco۲، شدت دیسترس تنفسی و ROP، ارتباط معنی دار آماری وجود داشت.
استنتاج: با توجه به تفاوت فراوانی و شدت ROP در مقایسه با گزارش های کشورهای غربی، به نظر می رسد برنامه بیماریابی ROP در کشور ما، نیاز به بازنگری داشته باشد.

حسین آبیار ، وجیهه غفاری ساروی ، مریم نخشب ، معصومه جعفری ، نرجس رحیمی ، سوزان اسدپور ،
دوره ۲۱، شماره ۸۴ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

سابقه و هدف: یکی از مشکلات شایع در نوزادان نارس، نارسایی تنفسی و نیاز به تهویه مکانیکی است. جداسازی زودهنگام نوزاد از ونتیلاتور و همچنین خارج کردن زودرس لوله تراشه در نوزادان با رویکرد کاهش خطرات مورد توجه قرار گرفته است. در پژوهش حاضر، دو روش NIMV و NCPAP در نوزادان مبتلا به سندرم دیسترس تنفسی که تحت ونتیلاسیون مکانیکی بودند، مقایسه گردید.
مواد و روش ها: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده می‌ باشد که در سال ‌های ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ انجام شد. تعداد ۴۰ نوزاد در دو گروه مورد و شاهد بررسی شدند. نوزادان در دو گروه سنی ۲۸ تا ۳۲ هفته و ۳۲ تا ۳۷ هفته، بصورت تصادفی در دو گروه NCPAP و NIMV قرار داده شده و لوله ‌گذاری مجدد و عوارض دو روش در نوزادان با یکدیگر مقایسه شدند.
یافته ها: نوزادان در دو گروه NIMV و NCPAP از نظر خصوصیات جنسیت، سن جنینی، وزن، نوع زایمان، مدت تهویه مکانیکی، مصرف سورفاکتانت و استروئید قبل از زایمان مشابه بودند. لوله ‌گذاری مجدد تراشه، اسیدوز تنفسی و خونریزی داخل بطنی در گروه NIMV کمتر بود (p<۰,۰۵). اما تفاوت دو گروه در مورد آپنه، هیپوکسی، پنوموتوراکس، عدم تحمل تغذیه، اتساع شکم، مدت بستری بودن و مرگ قابل توجه نبود.
استنتاج: تحقیق نشان داد که اسیدوز تنفسی در گروه NIMV کمتر از گروه NCPAP می ‌باشد. لذا ضروریست جهت جلوگیری از لوله‌ گذاری مجدد تراشه و اسیدوز تنفسی و کاهش بروز خونریزی داخل بطنی در نوزادان مبتلا به سندرم دیسترس تنفسی، هنگام قطع تنفس مصنوعی روش NIMV استفاده شود.

رویا فرهادی، محمد نادری، زهرا رحمانی، وجیهه غفاری، علیرضا خلیلیان،
دوره ۲۲، شماره ۹۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده

سابقه و هدف: با توجه به عوارض جدی هیپوترمی بدو تولد و عدم کفایت روش‌های مرسوم حفظ دما در نوزادان نارس، در راستای دستورالعمل جدید احیاء مبنی بر پوشاندن نوزادان نارس در پوشش پلی اتیلنی، با توجه به نتایج متناقض استفاده از پوشش‌های مختلف جهت این امر، هدف از این مطالعه بررسی تأثیر کیسه پلاستیکی زیپ کیف به عنوان یک روش مؤثر وساده در پیشگیری از هیپوترمی نوزادان ۳۲هفته وکمتر است. مواد و روش‌ها: مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده بر روی ۴۰ نوزاد۳۲هفته وکمتر انجام شد.گروه مداخله بلافاصله پس از تولد در کیسه پلاستیکی زیپ کیف قرارداده شد و گروه کنترل به روش مرسوم با حوله خشک گردید. درجه حرارت زیربغل بدو بستری ویک ساعت پس از آن و شیوع هیپوترمی در دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ۱۸ آنالیز و مقادیر P کمتر از ۰۵/۰ معنی‌دار اطلاق گردید. یافته‌ها: میانگین دمای بستری به شکل معنی‌داری درگروه مداخله (۳۷/۰±۵۸/۳۶)بیشتر از گروه کنترل (۸۶/۰±۵۶/۳۵) بود). P= و شیوع هیپوترمی نیز درگروه کیسه پلاستیکی نسبت به گروه کنترل کاهش داشت (۰۰۰/۰ (p= (۰۱۷/۰= P) زمان احیاء نیز درگروه کیسه پلاستیکی به شکل معنی‌داری کمتر بود. استنتاج: استفاده از کیسه پلاستیکی زیپ کیف بلافاصله پس از تولد جهت پوشاندن نوزادان نارس کمتر یا مساوی ۳۲ هفته بدون افزایش خطر هیپرترمی در پیشگیری از هیپوترمی مؤثر میباشد.
حسین زراعتی، حمیدرضا بهنام وشانی، اکرم رضاییان، مجید ابریشمی، طیبه ریحانی، ناصر شعیبی،
دوره ۲۴، شماره ۱۲۱ - ( ۱۱-۱۳۹۳ )
چکیده

سابقه و هدف: معاینه چشم جهت غربالگری رتینوپاتی نارسی به عنوان یکی از معاینات دردناک، سبب تغییرات فیزیولوژیک در نوزادان نارس می‌گردد. تحریک چندحسی یک روش ضددرد غیردارویی بوده؛ که بر معیارهای فیزیولوژیک نوزادان در طی پروسیجرهای دردناک تاثیر دارد. هدف از مطالعه حاضر: تعیین تاثیر تحریک چندحسی بر تعداد ضربان قلب ناشی از معاینه چشم جهت غربالگری رتینوپاتی نارسی در نوزادان نارس بود. مواد و روش‌ها: در این کارآزمایی بالینی یک سوکور، ۸۰ نوزاد نارس در بیمارستان خاتم الانبیاء مشهد در تیرماه ۱۳۹۳ به صورت تصادفی در دو گروه تخصیص یافتند. در گروه مداخله، برنامه تحریک چندحسی ۱۵ دقیقه قبل از شروع معاینه اجرا می‌شد و گروه کنترل مراقبت‌های معمول بخش را دریافت می‌کردند. تعداد ضربان قلب هر نوزاد در فواصل ۳۰ ثانیه‌ای قبل، حین و بعد از معاینه چشم در چک لیست پژوهشگر ساخته ثبت مشخصات فیزیولوژیک ثبت شد. تحلیل داده‌ها توسط آزمون‌های تی‌مستقل، آنالیزواریانس با اندازه‌های‌تکراری با استفاده از نرم‌افزار SPSS ویرایش ۱۴ انجام شد. یافته‌ها: ۲/۵۳ درصد نوزادان مطالعه دختر بودند. میانگین سن جنینی در گروه تحریک چندحسی ۷/۱±۴/۳۰ و در گروه کنترل ۸/۱±۶/۳۰ بود. تعداد ضربان در هر دو گروه طی مراحل ارزیابی تفاوت معنی‌داری داشته است (۰۰۱/۰(p<. تغییرات تعداد ضربان قلب در حین معاینه در دو گروه معنی‌دار بود (۰۰۱/۰(p<؛ ولی در گروه کنترل به نسبت گروه مداخله، افزایش بیش‌تری داشته است. استنتاج: برنامه تحریک چندحسی، افزایش کم‌تری را در تعداد ضربان قلب سبب می‌شود و به عنوان راه‌کاری جهت کاهش تغییرات فیزیولوژیک نوزادان در حین معاینه چشم می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد.
اکرم رضاییان، فاطمه نسیمی، فرشید پورعلیزاده مقدم،
دوره ۲۶، شماره ۱۴۰ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده

سابقه و هدف: علی رغم پیشرفت سریع در درمان‌های طبی و تکنولوژی مراقبت‌های حاد طی ۳۰ ساله اخیر در کنار افزایش هزینه‌های مراقبت‌های طبی، ‌آنالیز پیامدها از جمله پیش‌بینی خطر مرگ‌و‌میر از چالش‌های بخش‌های مراقبت ویژه بوده است. لذا هدف از مطالعه حاضر پیش‌بینی مرگ‌‌و‌‌میر نوزادان نارس بستری در NICU با استفاده از مدل شبکه عصبی مصنوعی است.

مواد و روش‌ها: این مطالعه روی پرونده  نوزادان نارس با سن حاملگی کم تر از ۳۷ هفته در بیمارستان قائم شهر طی سال های ۱۳۸۹-۱۳۸۶ با استفاده از نرم‌ابزار MATLAB انجام شد. ۱۰۰ پرونده نوزاد نارس با استفاده از ۲۱ متغیر، که ۸۰ درصد برای آموزش شبکه عصبی مصنوعی و و ۲۰ درصد برای آزمون مدل طراحی شده مورد استفاده قرار گرفت. برای جلوگیری از پراکندگی اطلاعات از سیستم کد‌بندی اطلاعات استفاده شد و از این کدها برای طراحی و آزمون مدل شبکه عصبی مصنوعی استفاده شد.

یافته‌ها: به ازای ۶۰ نورون و ۲۰ تکرار، صحت به حد مطلوب خود (صحت ۲/۹۵در صد در مرحله آموزش و صحت ۵۶/۹۴ درصد در مرحله آزمایش) رسید. در صورتی که تعداد تکرار از این حد بیش‌تر می‌شد الگوریتم به سمت پدیده آموزش بیش از حد (overtraining) پیش می‌رفت.

استنتاج: در اینجا روشی برای ایجاد مدل‌های ANN برای برآورد احتمال مرگ‌ومیر در نوزادان نارس با استفاده از ۲۱ متغیر معرفی شد. این مدل می‌تواند بالقوه برای پیش‌بینی بسیاری دیگر از پیامدهای NICU مانند پیش‌بینی طول دوره تهویه مکانیکی وعوارضی چون ناهنجاری‌های موجود در تصویربرداری عصبی، انتروکولیت نکروزان و دیسپلازی برونکوپولمونر مورد استفاده قرار گیرد.


مریم شریف نیا، محمد حسن حسن زاده، سید مرتضی اسدی کاخکی، سید رضا مظلوم، سهیلا کربندی،
دوره ۲۷، شماره ۱۵۷ - ( ۱۱-۱۳۹۶ )
چکیده

سابقه و هدف: افسردگی پس از زایمان یک مشکل جدی و قابل پیشگیری با تاثیر گسترده است. بر طبق تحقیقات، ۴۴ درصد مادران دارای نوزاد نارس بستری، علائم احساسی مانند افسردگی و بی قراری را نشان می‌دهند. در این میان، مذهب به عنوان یک رویکرد مکمل مطرح بوده و دعا بیش‌ترین منبعی است که افراد در شرایط سخت استفاده می‌کنند. هدف مطالعه حاضر، تعیین تاثیر دعا بر میزان افسردگی مادران دارای نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان است.
مواد و روشها: در این کارآزمایی بالینی، ۶۰ مادر دارای نوزاد نارس، به طور تصادفی به دو گروه مداخله (۳۰ نفر) و کنترل (۳۰ نفر) تقسیم شدند. در گروه مداخله، دعا یک روز بعد از حضور مادر در بخش ویژه و به مدت هفت روز اجرا شد. ابزار پژوهش در این مطالعه شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه SCL۹۰، DASS ۲۱ و پرسشنامه دعا بود. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از SPSS ویرایش ۵/۱۱ و آزمون‌های آماری t مستقل، آنالیز واریانس، من ویتنی و t زوجی انجام شد.
یافتهها: دو گروه از نظر تمامی مشخصات فردی (سن مادر، نوع زایمان، دفعات بارداری، تعداد زایمان، سقط، تعداد فرزند و....) و نوزادی (جنس، آپگار و.....) به جز وزن بدو تولد نوزاد (۰۴۵/۰ =p) همگن بودند. در پایان مداخله، مقایسه نمره افسردگی بین دو گروه تفاوت آماری معنیدار وجود نداشت (۱۱۸/۰=p)، اما یک ماه بعد، تفاوت آماری معنیدار بود (۰۴۷/۰=p).
استنتاج: دعا میتواند در پیشگیری از افسردگی مادر دارای نوزاد نارس موثر باشد
 
سمیه حبیب پور، غلامعلی افروز، محسن شکوهی یکتا، والی الله فرزاد، محمد علی بشارت، مریم نخشب،
دوره ۲۸، شماره ۱۶۲ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده

چکیده
سابقه و هدف: تولد نوزاد نارس، یک رویداد استرس زا است که والدین و نوزاد را درگیر می کندکه ممکن است  منجربه اختلال در تعامل مادر ونوزاد واختلال در رشد عاطفی و جسمانی نوزاد شود. .هدف این مطالعه بررسی ساختار عاملی، اعتباریابی و روایی مقیاس استرس فرزندپروری خاص مادران نوزاد نارس است.
مواد و روش­ها: نمونه این  پژوهش شامل ۵۰۰   نفر از مادران نوزاد نارس  بوده است که به صورت نمونه دردسترس انتخاب شده .آزمودنی ها به دو گروه مساوی  ۲۵۰ نفری تقسیم شده است. برای بررسی اعتبار پرسشنامه از روش ضریب آلفای کرنباخ و برای تعیین روایی آن از تحلیل عامل اکتشافی و تاییدی استفاده شد.
یافته­ها: نتایج  نشان داد که این مقیاس از همسانی درونی قابل قبولی برخورداراست و ضریب الفای کرنباخ کل آزمون۹۱۸/۰می باشد. روایی  مقیاس از طریق باز آزمون بعد از ۱۵روز ۸۳۳/.  بوده است. سه خرده مقیاس، استرس والدینی، تعامل اشفته والد –نوزاد و و انتظارات والدینی تحت چرخش واریماکس استخراج شدند. همچنین نتایج تحلیل عاملی تاییدی واکتشافی موید آن است که ساختار مقیاس برازش قابل قبولی با داده ها دارد وکلیه شاخص های نیکویی برازش، مدل را تایید کرد.
استنتاج: نتایج نشان می دهد که مقیاس از ویژگی های روان سنجی مطلوبی برخورداراست وابزار مناسبی جهت سنجش استرس فرزندپروری مادران نوزاد نارس می باشد.
 
سهیلا ایرانی، منیژه نوریان، مریم ورزش نژاد، ملیحه نصیری،
دوره ۳۲، شماره ۲۱۰ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده

سابقه و هدف: استفاده از لوله گاواژ جهت تغذیه نوزاد، طول مدت بستری را افزایش  می دهد و کاهش روند رشد نوزاد را به دنبال خواهد داشت. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر مکیدن غیرمغذی بر وزن­گیری و طول مدت بستری نوزادان نارس تحت تغذیه با گاواژ انجام گرفت.
مواد و روشها: دراین مطالعه کارآزمایی بالینی نوزادان به صورت دسترس انتخاب و به صورت تصادفی  به دو گروه مداخله(۳۷ نوزاد ) و کنترل (۳۸ نوزاد ) تخصیص یافتند.  ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک همراه با فرم ثبت روز ترخیص و روز بستری و ترازو  بود. در گروه مداخله، مکیدن غیرمغذی بوسیله انگشت مادر همزمان با شروع گاواژ برای نوزاد انجام می­شد.تجزیه­وتحلیل داده­ها با نرم­افزار SPSS نسخه ۲۰ و آزمون­های­آماری تی­مستقل، من­ویتنی­، و کای­دو انجام شد.
یافتهها: میانگین وزن روز ترخیص در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل ۹۰/۷۳ گرم بیشتر بود، ولی این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود (۰/۱۲۱=P). میانگین کاهش وزن نوزادان  در گروه کنترل بیشتر از گروه مداخله بود ولی این اختلاف از نظر آماری معنادار نبود(۰/۸۱۸=P). میانگین طول مدت بستری نوزاد(به روز) به ترتیب در گروه مداخله و کنترل برابر با ۸/۳۲± ۲۲/ ۱۴ و ۷/۳۴ ± ۱۴/۶۱ بود که تفاوت معنادار آماری  نشان داده نشد(۰/۸۳۰=P ،توان آزمون ۶۰ درصد).
استنتاج: مکیدن غیر مغذی بر طول مدت بستری و وزن­گیری نوزادان نارس تاثیر مثبت و معنادار نداشت. پیشنهاد می شود مطالعات وسیع تر با حجم نمونه بیشتر  انجام گیرد.

شماره ثبت کارآزمایی بالینی : ۱N۲۰۲۰۰۶۱۷۰۴۷۸۰۶IRCT


فاطمه روحی، سمیرا حیدریان، اسدالله فرخ فر، رضا جعفری،
دوره ۳۴، شماره ۲۳۲ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

سابقه و هدف: زایمان زودرس در سراسر جهان رایج است و می‌تواند بر رشد ساختارهای مغزی، از قبیل عصب بینایی تأثیر بگذارد. مشکلات چشمی درکودکان کم وزن و کودکان نارس بسیار شایع است. نقایص بینایی مرتبط با زایمان زودرس شامل رتینوپاتی نوزادان نارس(ROP)، کاهش حدت بینایی، استرابیسم، آمبلیوپی و انواع عیوب انکساری میباشد. مطالعات نشان داده‌اند که وقوع نزدیک‌بینی در کودکانی که به‌طور نارس متولد شده‌اند با سن حاملگی و وزن هنگام تولد همبستگی منفی دارد و با شدت رتینوپاتی نوزادان نارس(ROP) ارتباط مستقیمی دارد. پیشرفت در خدمات بخشهای مراقبتهای ویژه نوزادان تازه متولد شده منجر به افزایش قابل توجهی در میزان بقای نوزادان نارس و متعاقب آن مشکلات پزشکی در این کودکان شده است. این مطالعه با هدف تعیین فراوانی وضعیت عیوب انکساری کودکان ۴ الی ۶ سال متولد شده با وزن کم‌تر از ۲۰۰۰ گرم و سن حاملگی کمتر از ۳۴ هفته و کودکان نرمال بستری شده در بخش نوزادان بیمارستان بوعلی سینا ساری طی سال‌های ۹۵ الی ۹۷ طراحی شده است.
مواد و روشها: این مطالعه یک مطالعه توصیفی بود که به‌صورت مقطعی بر روی ۴۳ کودک ۴ الی۶ سال که با وزن کم‌تر از ۲۰۰۰ گرم و سن حاملگی کم‌تر از ۳۴ هفته به دنیا آمده بودند و ۱۷ کودک نرمالی که به علت زردی در بخش نوزادان بیمارستان بوعلی سینا ساری بستری بودند، انجام شد. افراد مورد مطالعه در چهار گروه، ۱۲ نفر درگروه A دارای ROP بدون تزریق، ۱۴ نفر در گروه B دارای ROP با تزریق، ۱۷ نفر در گروه C کودکان با وزن کمتر از ۲۰۰۰ گرم و سن حاملگی کم‌تر از ۳۴ هفته بدون ROP و ۱۷ تفر در گروه D کودکان نرمال، قرار گرفتند. ابتدا دید بدون اصلاح افراد با استفاده از E چارت اندازهگیری شد و سپس تحت معاینه اتورفرکتومتری قبل و بعد از سایکلو قرار گرفتند و پس از آن فاندوس کودکان توسط لنز ۹۰ و اسلیت لامپ مورد بررسی قرار گرفت. بعد از جمع‌آوری اطلاعات مورد نظر، داده‌ها با نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۲ مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافتهها: به‌طور کلی از ۶۰ فرد مطالعه شده ۴۶/۶۷ درصد مونث و ۵۳/۳۳ درصد مذکر بودند و شیوع دو جنس در گروه‌ها از نظر آماری تفاوت قابل ملاحظه‌ای نداشت(۰/۱۴۶=P). در مجموع افراد مورد مطالعه،۱۲/۱ درصد آن‌ها مایوپ و ۳۴/۵درصد آنها امتروپ و ۵۳/۴ درصد آنها هایپرمتروپ بودند. اگرچه شیوع هایپرمتروپی در تمام گروه‌ها از سایر انواع عیوب انکساری بیشتر بود اما شیوع مایوپی در گروههای دارای ROP بیشتر از گروه‌های فاقد ROP بود و تفاوت معنی‌داری در شیوع انواع عیوب انکساری در گروه‌های مختلف وجود داشت (۰/۰۲۵=P). بین شیوع انواع آستیگماتیسم در گروه‌‌های مورد مطالعه تفاوت قابل ملاحظه‌ای وجود نداشت (۰/۳۰۴=P). بین سن حاملگی و وزن تولد با سایکلو اکی والان اسفر ارتباط معنیدار و مستقیم وجود داشت بدین معنا که هر چه سن حاملگی (۰/۰۰۶=P، ۰/۳۵۶=r) و وزن تولد (۰/۰۰۲=P، ۰/۳۸۷=r) کم‌تر بود، عیب انکساری مایوپ‌تر می‌شد.
استنتاج: با توجه به شیوع بالاتر مایوپی در کودکان کم وزن به‌ویژه در کودکان دارای ROP لازم است به منظور غربالگری این دسته ازکودکان به منظور پیشگیری و جلوگیری از عیوب انکساری به‌ویژه مایوپی در آن‌ها درآینده، برنامه‌ای منظم تدوین کرد.

 
مهناز شوقی، اکرم حیدری رهبان، مطهره خردمند،
دوره ۳۴، شماره ۲۳۴ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده

سابقه و هدف: بارداری، زایمان و پذیرش نقش والدی در شرایط مطلوب نیز برای والدین و به ویژه مادران با اضطراب و استرس همراه است که این وضعیت با تولد نوزاد نارس تشدید می‌شود. آموزش همتا به‌عنوان راهی موثر برای آموزش به بیماران و مراقبین آنها معرفی شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر برنامه آموزش همتا بر استرس والدی و اضطراب مادران دارای نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان انجام شد.
مواد و روشها: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی بود. جامعه پژوهش شامل مادران دارای نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستان البرز شهر کرج بود. نمونهگیری بهصورت متوالی و براساس معیارهای ورود انجام شد. ابتدا ۷۷ مادر گروه کنترل وارد مطالعه شدند و پس از اتمام جمع‌آوری داده‌ها انتخاب مادران گروه مداخله انجام شد. ۵ جلسه آموزشی ۳۰ دقیقه‌ای در روزهای متوالی و در ساعات مشخص، توسط پنج همتای آموزش دیده برای مادران گروه مداخله در گروههای کوچک ۵-۳ نفره انجام شد. جلسات به روش بحث گروهی و تبادل نظر میان پژوهشگر و همتایان برگزار شد. جلسات در محل بیمارستان در اتاق آموزش موجود در کنار بخش مراقبت ویژه نوزادان دریک ساعت مشخص از روز و طی ۵ روز متوالی، برگزار شد. در پایان هر جلسه، آموزشدهندگان همتا موارد مطرح شده در گروه را جمع‌بندی نموده و به سوالات پاسخ می‌دادند. استرس والدی با ابزار تعیین استرس والدی و اضطراب موقعیتی مادران با پرسشنامه اضطراب موقعیتی اشپیلبرگ سنجیده شد. مادران گروه مداخله پیش از اجرای برنامه آموزش همتا، بلافاصله پس از اتمام مداخله و یک ماه پس ازآن به سوالات پرسشنامه فوق پاسخ دادند. مادران گروه کنترل نیز در بازه زمانی مشابه پرسشنامه را تکمیل کردند. از آزمون اندازههای تکراری و t مستقل و زوجی جهت تجزیه و تحلیل آماری استفاده شد.
یافتهها: میانگین سن مادران نوزادان نارس در دو گروه مداخله و کنترل به‌ترتیب ۴/۵۱±۳۰/۵ و۴/۷۶±۲۹/۴۹سال بود (۰/۱۷۸=P). سطح تحصیلات بیشتر مادران در دوگروه مداخله و کنترل، راهنمایی تا دیپلم متوسطه بود و شغل بیش‌تر مادران نوزادان نارس در دو گروه مداخله و کنترل، خانهدار بود. هیچ‌کدام از متغیرهای دموگرافیک در دو گروه تفاوت معنادار نداشت. میانگین نمره استرس قبل از مداخله در دو گروه مداخله و کنترل به‌ترتیب برابر با ۱۶/۰۴±۱۲۰/۹۴ و ۳۳/۸۲±۱۱۶/۲۴ بود(۰/۴۶۲=P). مادران گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل پس از اجرای برنامه آموزش همتا به‌طور معنیداری استرس والدی(مداخله: ۱۱/۲۱±۹۸/۷۱، کنترل: ۳۲/۵۶±۱۱۴/۸۳) کم‌تری داشتند و این تفاوت از نظر آماری معنیدار بود(۰/۰۰۷=P). این تفاوت معنیدار بین استرس والدی مادران دو گروه یک ماه پس از اجرای برنامه آموزش همتا نیز وجود داشت(مداخله: ۲۴/۸۷±۸۱/۷۱، کنترل: ۲۴/۸۷±۱۰۸/۸۰)(۰۰۰/۰>P). قبل از مداخله میانگین نمره اضطراب مادران در گروه مداخله و کنترل بهترتیب برابر با۴/۲۷±۴۶/۰۸ و ۵/۳۰±۴۷/۲۲ بود(۰/۳۲۵=P). میانگین نمره اضطراب موقعیتی مادران پس از اجرای برنامه آموزش همتا در گروه مداخله و کنترل بهترتیب برابر با ۶/۸۴±۴۰/۷۴و۷/۰۳±۴۵/۰۲ بود که این تفاوت از نظر آماری معنی‌دار بود(۰/۰۵>P). این میانگین یک ماه پس از اجرای برنامه در دو گروه مداخله و کنترل به‌ترتیب ۶/۴۴±/۴۰/۵۷ و۷/۵۵±۴۶/۸۰) بود(۰/۰۰۱>P). نتایج آزمون آنالیز واریانس اندازهگیریهای مکرر نشان میدهد، تأثیر زمان اندازه‌گیری بر نمرات اضطراب، استرس والدی و ابعاد آن در مادران دارای نوزاد نارس معنیدار بود(۰/۰۰۱P<).
استنتاج: آموزش همتا مداخلهای موثر در کاهش استرس والدی و اضطراب موقعیتی مادران دارای نوزاد نارس بستری بوده و استفاده از مشارکت همتایان در آموزش به این گروه از مادران به پرستاران شاغل در مراقبت ویژه نوزادان و دیگر اعضای ارائه‌دهنده مراقبت سلامتی توصیه میشود.
 

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Mazandaran University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb