۲۷ نتیجه برای Doc
حمیدرضا بذرافشان ، سکینه محمدیان ، فریدون عزیزی ، یداله محرابی ،
دوره ۹، شماره ۲۴ - ( ۷-۱۳۷۸ )
چکیده
سابقه و هدف : تالاسمی ماژور شایع ترین کم خونی وراثتی می باشد. در این بیماران به دلیل تزریق منظم خون، مقادیر زیادی آهن وارد بدن بیمار می شود. اختلالات اندوکرین بدلیل جایگزینی آهن در سیستم غدد درون ریز در این بیماران شایع می باشد که از بالاترین موارد آن می توان به هیپوگنادیسم اشاره نمود. در این پژوهش تأخیر بلوغ جنسی در بیماران تالاسمی گرگان و ارتباط آن با میزان فریتین سرم، مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ها : این مطالعه به روش مورد شاهدی بر روی ۱۱۰ بیمار تالاسمی ماژور در محدوده سنی ۱۸-۸ سال که جهت دریافت خون به بیمارستان کودکان طالقانی گرگان مراجعه می کردند، و ۶۲ فرد شاهد (۳۱ دختر، ۳۱ پسر) در همان گروه سنی با الکتروفورز هموگلوبین طبیعی انجام پذیرفت. بیماران تالاسمی به دو گروه دارای فریتین کمتر از ۱۵۰۰ میلی گرم در دسی لیتر (۳۱ دختر، ۱۸ پسر) و بالاتر از این میزان (۲۷دختر، ۲۴ پسر) تقسیم شدند. در تمامی گروهها مراحل بلوغ جنسی بر مبنای جدول مارشال- تانر در مقیاس۵-۱ ارزیابی گردید.جهت بررسی بهترگروههای۱و۲ به سه زیرگروه ۱۱-۸،۱۴-۱۲،۱۸-۱۴سال تقسیم شدند.
نتایج : در مورد بلوغ دختران ۱۱-۸ سال بین دو گروه مورد مطالعه و گروه شاهد اختلاف معنی داری مشاهده نشد. در زیرگروه دختران ۱۴-۱۲ ساله بین بیماران گروه اول و دوم اختلاف معنی دار (P<۰,۰۱) در بلوغ مشاهده شد.در گروه ۱۸-۱۴ سال هیچیک از دختران بیمار به مرحله بلوغ کامل نرسیده بودند درحالی که تمامی نمونه های شاهد بالغ بودند. در مورد پسران ظهور بلوغ نسبت به شاهد کاهش داشت و در هیچ مورد علائم بلوغ کامل یافت نشد، که این تأخیر در گروه دوم بارزتر بود.
استنتاج : این بررسی نشان می دهد که در بیماران مبتلا به تالاسمی، در صورت عدم کنترل افزایش فریتین، بروز بلوغ جنسی در هر دو گروه دختران و پسران، با تأخیر همراه است.
آزیتا بالاغفاری ، حسن صیامیان ، کبری علی گلبندی ، منیژه زکی زاده ، مهدی کاهویی ، جمشید یزدانی چراتی ، سیده شهربانو رشیدا ،
دوره ۱۵، شماره ۴۹ - ( ۹-۱۳۸۴ )
چکیده
سابقه و هدف: در مدارک بالینی، تاریخچه، یافته های فیزیکی، کلیه اقدامات انجام شده و پاسخ بیمار به درمان ثبت می شود و محتوای آن ها نمایانگر نحوه ارزیابی پزشک می باشد. اگر مدارک بالینی به طور دقیق، روشن و منظم تهیه شده باشد، بر تفکر بالینی منطقی دلالت دارد و فرایند تشخیص بیماری را تسهیل می نماید. این مدارک نقش مهمی در هماهنگی بین کارکنان حرفه ای که در مراقبت از بیمار سهم دارند، ایفا می کند. با توجه به این که در مراکز آموزشی – درمانی، پزشکان و دانشجویان پزشکی بیش از سایر کارکنان بیمارستان در پرونده نویسی دخالت دارند، ضرورت بررسی میزان آگاهی، نگرش و نحوه عملکرد آن ها نسبت به رعایت اصول پرونده نویسی مطرح می گردد.
مواد و روش ها: پژوهش از نوع مطالعه توصیفی می باشد که طی آن میزان آگاهی، نگرش و عملکرد ۲۰۷ دانشجوی پزشکی بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی مازندران مورد بررسی قرار گرفت و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی و استنباطی و جهت تعیین ارتباط بین آگاهی، نگرش و عملکرد از آزمون تاوکندال B استفاده شد.
یافته ها: اکثریت جامعه مورد بررسی (۷۷,۸ درصد) نسبت به اصول پرونده نویسی، آگاهی ضعیفی داشتند و اکثریت پاسخگویان (۵۴.۱ درصد) نسبت به کامل بودن پرونده پزشکی بیماران، اهمیت و جایگاه آن در عرصه درمان، آموزش و پژوهش نگرش خوبی داشتند. همچنین جامعه مورد مطالعه نسبت به اصول پرونده نویسی، عملکرد ضعیفی (۲۱.۸ درصد) داشتند.
استنتاج: نتایج حاکی از آن است که ناقص بودن پرونده های پزشکی در بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی مازندران ناشی از آگاهی ضعیف دانشجویان نسبت به اصول و فنون پرونده نویسی است. هم چنین عدم توجه به کامل بودن پرونده در ارزیابی دانشجو از جمله عواملی است که می تواند بر عملکرد آن ها تاثیر بگذارد.
رویا قاسمیان ، میترا محمودی ، علیرضا خلیلیان ،
دوره ۱۵، شماره ۵۰ - ( ۱۱-۱۳۸۴ )
چکیده
سابقه و هدف: سیستم ملی گزارش دهی عوارض جانبی داروها به منظور شناخت هر چه بیشتر و کنترل عوارض جانبی داروها طراحی شد اما به نظر می رسد که کم گزارش دهی قابل ملاحظه ای وجود دارد. این تحقیق بر آن شده تا علاوه بر بررسی دانش، نگرش و عملکرد پزشکان در مورد عوارض جانبی داروها، میزان شناخت آنها از سیستم ملی گزارش دهی (کارت زرد) نیز سنجیده شود.
مواد و روشها: این مطالعه از نوع توصیفی مقطعی بوده و داده ها با استفاده از پرسشنامه استاندارد انجمن دارو و غذای اروپا که توسط ۳۵۰ پزشک عمومی و متخصص شاغل شهر ساری (۱۳۸۳) تکمیل گردید، جمع آوری شد. پرسشنامه شامل چهار قسمت، مشخصه های دموگرافیک، سوالات مربوط به دانش، نگرش و عملکرد پزشکان بوده است. پس از جمع آوری اطلاعات، عملیات آماری با استفاده از نرم افزار SPSS انجام پذیرفت.
یافته ها: ۲۵ درصد از پزشکان از سیستم ملی گزارش دهی (کارت زرد) آگاه بوده که از این تعداد ۷۸ درصد پزشک عمومی و ۲۲ درصد متخصص بودند. همچنین ۸۷,۴ درصد از پزشکان عوارض جانبی داورها را در بیماران تحت مراقبت خود تشخیص داده اما فقط ۲۵ درصد آنها این موارد را گزارش کرده بودند.مهم ترین دلایل عدم گزارش دهی به ترتیب شامل: عدم آگاهی از برنامه ملی گزارش دهی (۶۳.۵ درصد)، بی اهمیت در نظر گرفتن عارضه دارویی (۴۲.۲ درصد)، مطمئن نبودن از اینکه عارضه حتما با دارو ارتباط داشته باشد (۳۶.۱ درصد)، بود. هم چنین ۵۱.۳ درصد از پزشکان دانش مناسبی از عوارض داروها داشتند.
استنتاج: نتایج مطالعه نشان میدهد که در اکثر موارد علت گزارش دهی در درجه اول عدم آگاهی مناسب پزشکان از وجود چنین سیستم ملی گزارش دهی بوده است و در درجه بعدی عدم تمایل آنها به گزارش به علت نداشتن وقت کافی و یا عدم اعتماد به عملکرد سیستم گزارش دهی ملی بوده است. نکته قابل توجه دیگر هم اطلاعات ناکافی پزشکان از عوارض دارویی بوده است. در گروه متخصصین جراحان اطلاعات کمتری از عوارض جانبی داروها داشته اند.
ژیلا بهرامی ، شهناز آرام ، میترا جبل عاملی،
دوره ۱۶، شماره ۵۳ - ( ۵-۱۳۸۵ )
چکیده
سابقه و هدف : امروزه حتی با در دسترس بودن ضد دردهای موثر، ۳۰ تا ۷۰ درصد بیماران از درد بعد از اعمال جراحی شاکی هستند. استفاده از بیحسکنندههای موضعی به عنوان روشی ارزان، کم خطر و آسان مورد تواقف مطالعات نیست. با توجه به این که برداشتن رحم یکی از رایجترین اعمال جراحی میباشد، در این بررسی اثر شست و شوی داخل شکمی با لیدوکائین و بوپیواکائین در کاهش درد بعد از عمل بحث شده است.
مواد و روشها : در یک مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوناآگاه شاهد دار تصادفی در جمعیت۶۰-۱۵ ساله، ۹۰ زن در سه گروه لیدوکائین، بوپیواکائین و نرمال سالین مورد بررسی قرارگرفتند، مقدار ۱۰۰ سیسی از محلول همسان محتوی مواد فوق در شرایط استاندارد بعد از عمل برداشتن رحم در شست و شوی شکم به کار رفت. شدت درد در ساعت ۲، ۶، ۱۲، ۲۴ و ۴۸ بعد از عمل کنترل گردید. مقدار مرفین مصرفی و فراوانی موارد استفاده نیز در سه گروه در SPSS۱۲ مقایسه شد.
یافتهها : در این مطالعه سه گروه بیمار با میانگین سنی مشابه مورد مقایسه قرار گرفتند. تغییرات شدت درد تنها در ۱۲ ساعت اول بعد از عمل، اختلاف معنی داری به نفع اثر ضد درد لیدوکائین نشان داد. شدت درد در ساعت ۲۴ و ۴۸ بعد از عمل، در سه گروه یکسان بود. مقدار مرفین مصرفی و درصد فراوانی تهوع و استفراغ در هر سه گروه یکسان بود.
استنتاج : باتوجه به آسانی و در دسترس و ارزان بودن لیدوکائینکه با کاهش درد در ۱۲ساعت اول بعد ازعمل همراه است، توصیه میشود این بیحسکننده موضعی بعد از اعمال جراحی در کاهش درد بعد از عمل که باعث بهبود کیفیت زندگی بیمار میشود، بهکار رود. اگر چه در مورد روشهای بهکارگیری آن، مطالعات همسوی بیشتری لازم است.
کریم ناصری ، شعله شامی ، فرهاد معظمی ، بهزاد احسن ،
دوره ۱۶، شماره ۵۶ - ( ۱۱-۱۳۸۵ )
چکیده
سابقه و هدف: لیدوکائین از داروهای بی حس کننده موضعی متوسط الاثر است که به کرات در بی حسی اپی دورال مصرف می شود و خطر مسمومیت قلبی یا سیستم اعصاب مرکزی کم تری نسبت به بوپیواکائین دارد. این مطالعه طول مدت اثر مهار حسی و حرکتی لیدوکائین را با اضافه نمودن اپی نفرین، فنتانیل یا شبه دارو (سالین نرمال) در بی حسی اپی دورال با هم مقایسه نموده است.
مواد و روش ها: در این مطالعه دو سو ناآگاه ۶۰ بیمار IASA و II نامزد جراحی انتخابی ارتوپدی به صورت تصادفی بلوکی به سه گروه N (لیدوکائین + سالین)، E (لیدوکائین + اپی نفرین) و F (لیدوکائین + فنتانیل) تقسیم شدند. بی حسی اپی دورال با استفاده از ۳۸۰ mg لیدوکائین ۲ درصد و ۱ میلی لیتر سالین نرمال در گروهN ، ۳۸۰ mg لیدوکائین ۲ درصد و ۱۰۰ میکروگرم (۱ میلی لیتر از محلول ۱,۱۰۰۰۰) اپی نفرین در گروه E و ۳۸۰ mg لیدوکائین ۲ درصد و ۵۰ میکروگرم فنتانیل در گروه F انجام شد. زمان شروع مهار حسی و طول مدت مهار حسی و حرکتی در بیماران ثبت شد. یافته ها با نرم افزار آماری SPSS و با استفاده از آزمون های آماری آنالیز واریانس و مجذور کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. P<۰.۰۵ معنی دار تلقی شد.
یافته ها: زمان متوسط شروع اثر مهار حسی در سه گروه E (۸,۳۵+/-۰.۸۵ دقیقه) ، F (۸.۱۵+/-۰.۷۵ دقیقه) و N (۸.۷۵+/-۰.۸ دقیقه) مشابه بود و و سه گروه از این لحاظ اختلاف معنی داری با هم نداشتند. طول مدت مهار حرکتی کامل در گروه های E (۴۶.۵+/-۲۷.۵ دقیقه) و F (۴۵.۳ +/-۲۶.۸ دقیقه) به طور معنی داری بیش تر از گروه N (۲۲.۵+/-۱۸.۳ دقیقه) بود. طول مدت مهار حسی در گروه E (۱۱۷+/-۱۵.۸ دقیقه) بیش تر از دو گروه N (۱۰۲+/-۲۲.۹ دقیقه) وF (۱۰۲+/-۱۸.۳ دقیقه) بود. (p<۰.۰۵) افت فشارخون در ۴۰ درصد، ۵۰ درصد و ۶۰ درصد موارد و کاهش تعداد نبض در ۱۰ درصد، ۲۵ درصد و ۳۰ درصد بیماران گروه هایN و E و F به ترتیب روی داد.
استنتاج: نتایج این مطالعه نشان داد که اضافه نمودن اپی نفرین یا فنتانیل به لیدوکائین برروی شروع اثر مهار حسی در بی حسی اپی دورال تاثیر ندارد. اپی نفرین و فنتانیل هر دو طول مدت مهار حرکتی را افزایش می دهند و اپی نفرین طول مدت مهار حسی با لیدوکائین را نیز افزایش می دهد. پیشنهاد می شود که در صورت نیاز به شلی و مهار حرکتی کامل در بی حسی اپی دورال اپی نفرین یا فنتانیل به لیدوکائین مصرفی افزوده شود.
محمدرضا صفوی ، عظیم هنرمند ،
دوره ۱۷، شماره ۶۰ - ( ۸-۱۳۸۶ )
چکیده
سابقه و هدف: تزریق پروپوفول توام با درد و کاهش فشار خون است. سولفات منیزیم وکتامین هر دو اثرات آنتاگونیستی بر روی گیرنده ان - متیل - دی - آسپارتات (N-methyl-d-aspartate-receptor=NMDA) دارند و باعث بی دردی می شوند. هدف از این مطالعه، مقایسه اثرات بی دردی کتامین، لیدوکائین و منیزیم، حین تزریق پروپوفل می باشد.
مواد و روش ها: ۲۰۰ بیمار با کلاس یک و دو انجمن بی هوشی امریکا (ASA=American Social Anesthesia) که جهت انجام عمل جراحی چشمی (انحراف چشم) به صورتانتخابی (Elective) نامزد شده بودند، به طور تصادفی به چهار گروه پنجاه نفری تقسیم شدند. بیماران در گروه "م" ۴۸/۲ میلی مول منیزیم وریدی، در گروه "ک" ۱۰ میلی گرم کتامین وریدی، در گروه " ل" ۳۰ میلی گرم لیدوکائین یک درصد به صورت وریدی و در گروه "س" نرمال سالین دریافت کردند. همه داروهای مورد استفاده ۵ سی سی بود و ۳۰ ثانیه بعد، پروپوفل یک درصد به میزان ۵ سی سی تزریق شد. جهت ارزیابی شدت درد در زمان استفاده از بیش دارو حین تزریق پروپوفول از یک مقیاس چهارگانه به صورت: بدون درد (میزان صفر)، درد خفیف (میزان یک)، درد متوسط (میزان دو) و درد شدید (میزان سه) استفاده شد.
یافته ها: ۸۸ درصد بیماران در گروه شاهد (دارو نما یا نرمال سالین) در مقایسه با ۳۴ درصد در گروه سولفات منیزیم، ۳۸ درصد در گروه کتامین و ۱۸ درصد در گروه لیدوکائین، درد حین تزریق پروپوفول داشتند (P<۰,۰۱) در مقایسه با گروه سالین بروز درد خفیف، متوسط و شدید در گروه "ک"، " ل" و " م" کاهش معنی داری داشت (P<۰.۰۵).
استنتاج: تزریق وریدی پیش داروی سولفات منیزیم، لیدوکائین وکتامین تاثیر تقریبا یکسانی در کاهش درد حین تزریق پروپوفول دارد.
فریبرز عشقی ، رضاعلی محمدپور تهمتن ، رضا ایزدی ، رباب رحمانی ،
دوره ۱۸، شماره ۶۵ - ( ۵-۱۳۸۷ )
چکیده
سابقه و هدف: یکی از بزرگترین مشکلات بعد از اعمال جراحی، به ویژه جراحی های بزرگ شکمی کنترل درد بعد از عمل می باشد. برای کاهش درد بعد از عمل، روش های متفاوتی از جمله استفاده از داروهای مسکن خوراکی یا تزریقی، بی حسی دهنده های موضعی، داروهای بلوک منطقه ای عصبی، کاتترهای اپیدورال و غیره وجود دارد که هر کدام مزایا و عوارض خاص خود را دارد. امروزه استفاده از پمپ های تزریق مداوم جهت کاهش درد پس از عمل مورد توجه قرار گرفته است. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر تزریق مداوم لیدوکائین بر روی پریتوئن، به وسیله پمپ ضددرد، در کاهش درد پس از عمل جراحی لاپاراتومی در بیمارستان امام خمینی ساری انجام شده است.
مواد و روش ها: این مطالعه به روش کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی ۷۶ بیمار (۳۸ مورد و ۳۸ شاهد) که تحت عمل جراحی لاپاراتومی با برش خط وسط شکم، در بیمارستان امام خمینی ساری در سال ۱۳۸۶ قرار گرفتند انجام شد. دو گروه از نظر سن و جنس مشابه سازی شدند. در هر دو گروه بعد از عمل جراحی برای بیماران پمپ تزریق مداوم با کاتتر مخصوص زیر فاشیا کار گذاشته شد. در گروه مورد لیدوکائین ۲ درصد با دوز ۲۰mg/kg/day به مدت ۲۴ ساعت و در گروه شاهد نرمال سالین جهت بیمار انفوزیون شد. سپس میزان درد بیمار (با استفاده از (Visual Analog Scale)، فشارخون، تعداد ضربان قلب، درجه حرارت در ۴ و ۱۰ و ۱۶ و ۲۴ ساعت پس از عمل و میزان درخواست بیمار برای مسکن ثبت شد. کلیه یافته ها در دو گروه با استفاده از نرم افزار آماری SPSS(۱۵) و تست های Chi-square و Repeated measurement, T-test مورد مقایسه قرار گرفتند.
یافته ها: در این مطالعه ۷۶ بیمار (۳۸ مورد و ۳۸ شاهد) شامل ۳۹ نفر زن (۵۱,۳ درصد) و ۳۷ نفر مرد (۴۸.۷ درصد) با میانگین سنی ۴۷.۰۳±۱۵.۲ سال مورد مطالعه قرار گرفتند. بین دو گروه از نظر سن و جنس و وزن تفاوت آماری معنی داری وجود نداشت. میانگین تعداد روزهای بستری در گروه مورد ۵.۰۳±۰.۶ روز و در گروه شاهد ۵.۲۹±۱.۳ روز بوده است که اختلاف آماری معنی دار نبود. میانگین مصرف پتدین در گروه مورد ۱۶.۰۵±۱۳.۰۵ میلی گرم در ۲۴ ساعت و در بیماران گروه شاهد ۲۵.۳۹±۱۱.۴ میلی گرم در ۲۴ ساعت بود که اختلاف آماری معنی دار بود (P=۰.۰۰۲). میانگین اسکور درد (VAS)، تعداد ضربان قلب، فشار خون، تعداد تنفس و درجه حرارت در ۲۴ ساعت اول در گروه مورد به صورت معنی داری کمتر از گروه شاهد بود. تغییرات شدت درد در ساعت های ۴ و ۱۰ و ۱۶ و ۲۴ بعد از عمل نیز در دو گروه تفاوت آماری معنی داری داشت و در گروه مورد ارتباط بین کاهش میزان درد و زمان از نوع خطی بوده است.
استنتاج: استفاده از پمپ تزریق مداوم لیدوکائین ۲ درصد می تواند در کاهش درد و نیاز به مصرف اپیوئید، در ۲۴ ساعت اول بعد از اعمال جراحی شکمی با برش خط وسط بسیار موثر باشد.
کبری علی گلبندی ، آزیتا بالاغفاری ، حسن صیامیان ، محمد واحدی ، سیده شهربانو رشیدا ،
دوره ۲۰، شماره ۷۶ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده
سابقه و هدف: هسته اصلی نظام اطلاعات سلامت در بیمارستان در گرو مدارک پزشکی است. به عنوان یک ابزار ارتباطی بین مراقبت کنندگان سلامت، مدارک پزشکی با مستندسازی خوب، برای مراقبت بالینی خوب ضروری است. از آنجایی که دیابت شایعترین بیماری غدد درون ریز است و در کشور ما نیز شیوع بسیار بالایی دارد، لذا ثبت دقیق اطلاعات بیماران دیابتی و تاثیر آن در درمان فعلی و آتی، محققان را برآن داشت تا مطالعه ای را با هدف تعیین وضعیت مستندسازی پرونده های بیماران دیابتی در مراکز آموزشی درمانی ساری در سال ۱۳۸۵ به انجام رسانند.
مواد و روش ها: این تحقیق، یک مطالعه توصیفی از نوع داده های موجود می باشد. جامعه پژوهش کل پرونده های بیماران دیابتی بستری شده در دو مرکز آموزشی درمانی امام خمینی(ره) ساری و بوعلی سینا ساری در سال ۱۳۸۵ انتخاب گردید و کل پروندههای سال ۸۵ (۲۷۰ پرونده) جهت مطالعه در نظر گرفته شد. دادهها پس از جمع آوری توسط نرمافزار SPSS نسخه هفدهم مورد آنالیز قرار گرفت.
یافته ها: یافته ها نشان داد که از تعداد ۲۷۰ پرونده دیابتی، ۵,۹۲ درصد دیابت ملیتوس نوع یک (وابسته به انسولین)، ۵.۱۹ درصد دیابت ملیتوس نوع دو (غیروابسته به انسولین)، ۱۸.۵۲ درصد دیابت ملیتوس بارداری بودند و در ۷۰.۳۷ درصد نوع دیابت نامعلوم بود. از نظر جنسیت ۷۴.۴۴درصد از بیماران زن، ۲۵.۵۶ درصد مرد و ۸۴.۰۷ درصد متاهل بودند.
استنتاج: علی رغم تلاش های صورت گرفته در سال های اخیر در زمینه تقویت ثبت اطلاعات بیماران بستری و آموزش پزشکان در زمینه تشخیص نویسی صحیح مبتنی بر نیازهای طبقه بندی بین المللی بیماریها، هنوز مشکلات زیادی در ثبت دادههای ضروری و اساسی وجود دارد. لذا محققین، استفاده از فرم های تخصصی دیابت، طراحی و تایید شده از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی را در مراکز آموزشی درمانی پیشنهاد می دهند.
محمد شکرزاده، پدرام ابراهیم نژاد، محمود امیدی، امیر شادبورستان، زاوش زال زر،
دوره ۲۲، شماره ۹۰ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: کارسینومای هپاتوسلولار انسانی(HCC) یکی از علتهای رایج مرگ و میر در دنیا است. دارو رسانی هدفمند در سطح سلول، بافت یا گیرندههای اختصاصی سلولی یکی از فنآوریهای بالقوه برای درمان HCC میباشد. هدف از این مطالعه بررسی خواص سیتوتوکسیسیته نانوذرات Docetaxel (DTX) میباشد. که توسط روش رادیکال پلیمریزاسیون تهیه شدهاند.
مواد و روش ها: تعداد ۱۰۴×۱ عدد سلول در هر چاهک پلیت ۹۶ خانه کاشته شد و سپس مقادیر ۵۰-۰۱/۰ میکروگرم بر میلی لیتراز نانو دارو و داروی اصلی پس از یک روز از زمان کشت سلول به آنها اضافه گردید. سپس تعداد سلولهای زنده و فعالیت آنزیم دهیدروژناز میتوکندریایی سلولهای مزبور با استفاده از روش MTT assay طی زمانهای ۲۴، ۴۸و۷۲ ساعت مشخص گردید.
یافتهها: نتایج حاصل از تست MTT ، مهار قوی و وابسته به غلظت تکثیر سلولهای سرطانی HepG۲ را توسط نانو دارو نسبت به داروی اصلی نشان میدهد. غلظتهای مهاری (IC ۵۰) که با آنالیز آماری بهدست آمد برای نانو دارو و داروی اصلی در طی زمانهای انکوباسیون ۲۴، ۴۸ و ۷۲ ساعت بهترتیب شامل ۶۸/۰±۰۲/۱، ۸۶/۰±۳۹/۰، ۹۳/۰±۲۰/۰ و ۳۴/۱±۳۹/۱۰، ۹۷/۰±۸۷/۸ و ۷۶/۰±۹۹/۵ میکروگرم بر میلیلیتر میباشد.
استنتاج: شواهد موجود حاکی از سمیت سلولی بیشتر نانو ذرات داروی DTXنسبت به داروی آزاد بر روی سلولهای سرطانی کبد میباشد بنابراین فرمولاسیون نانو ذرات داروی حاصل از این مطالعه میتواند بهعنوان یک داروی انتخابی مناسب جهت مطالعات تکمیلی آینده در محیط درون تن پیشنهاد شود.
مریم نباتی ، راژان پیران ، بهاره میرجانی،
دوره ۲۲، شماره ۹۷ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده
سودوآنوریسم در ناحیه فیبروز بین دریچه آئورت و میترال (MAIVF) عارضه نادری است که به دنبال اندوکاردیت عفونی و ترومای جراحی گزارش شده است. MAIVF به ندرت در دریچه آئورت طبیعی خود بیمار به دنبال اندوکاردیت عفونی ایجاد میشود. این عارضه بیشتر اوقات به دلیل پیشرفت سریع، احتمال زیاد پارگی و عود، بدتر شدن وضعیت سیستمیک بیمار کشنده است. اکوکاردیوگرافی، بهویژه اکوکردیوگرافی از راه مری، نقش بسیار مهمی در تشخیص و ارزیابی این بیماری دارد. ما در اینجا یک مورد نادر از این بیماری را در یک بیمار به دنبال جراحی بایپس عروق کرونر گزارش میکنیم. این گزارش یک مورد غیر معمول از این بیماری (MAIVF) را به دنبال اندوکاردیت عفونی بیان میکند. این سودوآنوریسم به داخل دهلیز چپ و خروجی بطن چپ ((LVOT پاره شده است. اکوکاردیوگرافی از راه مری اطلاعات دقیقی از جزئیات آناتومیکی سودوآنوریسم را مشخص کرد که ترمیم جراحی آن بسیار مشکل است.
صنمبر صدیقی، عیسی جهانزاد، لاله قدیریان، جهانگیر رافت، ساقی وزیری، صبا واحدی،
دوره ۲۲، شماره ۹۷ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: بروز تومورهای نورواندوکرین در سالهای اخیر رو به افزایش بوده است. تومورهای نورواندوکرین تنوع زیادی از نقطه نظر تظاهرات بالینی، مرحله و درجه بدخیمی دارند. همچنین استفاده از مارکرهایی چون Ki۶۷ میتوانند به تعیین مرحله بیماری کمک نمایند. بررسی شیوع بیمارستانی تومورهای نورواندوکرین، منشأ اولیه تومور، بررسی ارتباط تشخیص پاتولوژی و ایمونوهیستوشیمی با سطح Ki۶۷، هدف انجام این تحقیق بود.
مواد و روشها: کلیه پروندههای بیماران مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی طی سالهای ۸۹-۸۳ بررسی و موارد با تشخیص تومور نورواندوکرین انتخاب گردید، سپس بلوکهای پاتولوژی و ایمونوهیستوشیمی این بیماران تحت بررسی مجدد قرار گرفت. مشخصات بیماران، نوع، مرحله و محل اولیه تومور در چک لیست وارد شد.
یافتهها: شیوع تومور نورواندوکرین حدوداً ۸ در ۱۰۰۰ بیمار بود. دادهها از ۱۸۹ بیمار با یافته پاتولوژیک تومور نورواندوکرین مورد تحلیل قرار گرفت. میانگین سنی ۶/۴۹ سال و ۹/۵۲ درصد بیماران مرد و ۱/۴۷ درصد زن بودند. تشخیص پاتولوژی اولیه در ۲۷ درصد موارد کارسینوئید تومور، ۲/۲۱ درصد تومور سلول گرد (Round cell tumor)، ۵/۱۸ درصد کارسینوم تمایز نیافته بود. میانگین سطح ki۶۷ در بیماران بر حسب Tumor grade، محل تومور، نکروز تومور، ایمونوهیستوشیمی و تشخیص پاتولوژی، تفاوت معنیدار داشت.
استنتاج: بر اساس این مطالعه استفاده از مارکر Ki۶۷، میتواند در تشخیص و تعیین وضعیت تومورهای نورواندوکرین، که بر تصمیم گیری در مورد درمان تأثیر گذار است، کمک کننده باشد.
کریم ناصری، شعله شامی، لیلا رشیدزاده، لاله امینی کانی سیران،
دوره ۲۳، شماره ۱۰۴ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
سابقه و هدف: درد گلو یکی از عوارض به نسبت شایع بیهوشی عمومی است. این درد ممکن است منشأ حلقی، حنجرهای و یا تراشهای داشته باشد و ممکن است موجب ناخوشنودی و عدم راحتی بیمار و ایجاد خاطره بد از بیهوشی عمومی گردد. این مطالعه اثربخشی ژل لیدوکایین بر روی گلو درد، سرفه و خارش گلو را بعد از جاگذاری راه هوایی ماسک حنجرهای بررسی کرد.
مواد و روشها: شصت نفر از بیماران کاندید جراحی الکتیو چشم تحت بیهوشی عمومی و دارای ضوابط ورود به مطالعه، به طور تصادفی در یک مطالعه دو سو کور به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. سطح خلفی ماسک در گروه مداخله با ژل لیدوکایین ۲ درصد و در گروه شاهد با ژل لوبریکانت فاقد دارو، لغزنده گردید. بعد از القای بیهوشی که در کلیه بیماران مشابه بود، ماسک به روش کلاسیک و توسط متخصص بیهوشی که از ژل مصرفی مطلع نبود تعبیه گردید و بعد از اطمینان از کفایت تهویه در محل خود ثابت شد. ۲۴ ساعت پس از عمل بیماران از لحاظ گلو درد، سرفه و خارش گلو بررسی شدند.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که بین دو گروه از نظر سن و جنس تفاوت معنیداری وجود نداشت (۰۵/۰ < P). همچنین میزان ترشحات خونی بر روی راه هوایی ماسک حنجرهای بعد از خروج آن، شدت گلو درد در ۲۴ ساعت بعد از عمل جراحی،وقوع سرفه و خارش گلو تفاوت معنیداری در دو گروه مشاهده نشد (۰۵/۰ < P).
استنتاج: نوع ژل مصرفی برای سهولت تعبیه راه هوایی ماسک حنجرهای تأثیری بر روی گلو درد، سرفه، میزان ترشحات خونی بر روی کاف ماسک و خارش بعد از عمل ندارد.
ندا برازنده، مهدی ابتهاج، فیروزه نادری،
دوره ۲۳، شماره ۱۰۹ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده
سابقه و هدف: بیحسی منطقهای داخل وریدی روشی و قابل اعتماد برای ترمیم جراحات اندام فوقانی میباشد. جهت بهبود کیفیت بلوک حسی، کاهش درد تورنیکه و بی دردی بعد از عمل ترکیبات متفاوتی به داروهای بیحسکننده موضعی در بی حسی منطقهای داخل وریدی اضافه میشوند. این مطالعه به منظور بررسی اثر نیتروگلیسیرین با لیدوکایین در بهبود کیفیت بیحسی منطقهایی داخل وریدی در جراحی اندام فوقانی انجام شد.
مواد و روشها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی ۴۰ بیمار با ASA (American Society of Anesthesiologists) کلاس I یا II، که کاندید عمل جراحی اندام فوقانی بودند، به طور تصادفی در دو گروه مساوی قرار گرفتند. در گروه شاهد برای انجام بیحسی منطقهای داخل وریدی mg/kg۳ لیدوکایین ۵/۰ درصد و در گروه مداخله علاوه بر آن ۲۰۰ میکروگرم نیتروگلیسیرین مورد استفاده قرار گرفت. علایم همودینامیک ۵، ۱۰، ۱۵ و ۲۰ دقیقه بعد از تزریق داروهای بیهوشی اندازهگیری شد. زمان شروع و بازگشت بلوک حسی و حرکتی، شروع و شدت درد تورنیکه بر اساس نمرهدهی VAS (Visual analogue scale) در حین عمل و علایم همودینامیک و میزان شدت درد بر اساس نمرهدهی VAS در ۵/۰، ۲، ۴، ۶ و ۱۲ ساعت بعد ازعمل اندازهگیری و ثبت شد. همچنین مقدار دریافت پتیدین و فنتانیل در حین و بعد از عمل در بیماران ثبت شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که شروع بلوک حسی در گروه دریافت کننده نیتروگلیسیرین سریعتر (۵۱۰۴۲± ۴۵/۲ دقیقه در مقابل ۲۶۸۰۳/۱± ۳۵/۴ دقیقه)، زمان بازگشت بلوک حسی (۱۷۳۴/۲± ۲۵/۸ دقیقه در مقابل ۹۹۰۴۱± ۸۲۵/۳ دقیقه) و حرکتی (۸۰۲۵۵± ۰۲۵/۳ دقیقه در مقابل ۱۵۱۶۶/۱± ۲۰۰۰/۴ دقیقه) در گروه مداخله کندتر و زمان شروع درد تورنیکه درگروه مداخله دیرتر ۱۲۰۳۹/۳± ۵/۲۲ نسبت به گروه شاهد ۷۷۹۶۳/۲± ۴/۱۹ بود. میانگین ضربان قلبی در ۵/۰، ۲ و ۴ ساعت بعد از باز کردن تورنیکه دارای کاهش معنیداری در گروه مداخله نسبت به شاهد بود (۰۵/۰p<) همچنین میزان شدت درد در ۵/۰ ساعت اول بعد از عمل در گروه مداخله کمتر از گروه شاهد بود (۲۲± ۰۵/۱ دقیقه در مقابل ۳۰± ۱/۱ دقیقه) و درکل در این موارد بین گروه مداخله و شاهد تفاوت آماری معنیداری وجود داشت (۰۵/۰p<).
استنتاج: استفاده از نیتروگلیسیرین سبب افزایش اثر داروی بیحسی میشود بدون آن که افزایش چندانی در میزان عوارض به ویژه عوارض همودینامیک در بیمار ایجاد نماید.
شماره ثبت کارآزمایی بالینی : ۱ N۲۰۱۳۰۱۲۰۱۲۲۰۵IRCT
نسرین حسنزاده، عباس اسماعیلی ساری، صابر خدابنده، نادر بهرامیفر،
دوره ۲۴، شماره ۱۱۷ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده
سابقه و هدف: آلودگی اکوسیستمهای آبی، موجودات زنده را درگیر مشکلات جدی نموده است. از بین آلایندههای مختلف، ترکیبات شبه استروژنی به علت ایجاد اختلال در سیستم تولید مثلی موجودات مختلف قابل توجه هستند. فتالات استرها (عامل روان کننده در ساخت مواد پلاستیکی) به راحتی در محیط زیست پراکنده میشوند. تا کنون مطالعهای در خصوص وجود و مقادیر فتالات استرها در محیط زیست ایران انجام نشده است و هدف این مطالعه، تعیین غلظت دو ترکیب پر مصرف فتالات استر شامل DEHP و DnBP در آب تالاب بینالمللی انزلی بود.
مواد و روشها: برای تعیین غلظت این آلایندهها، نمونههای آب از ۳۰ ایستگاه در تالاب انزلی برداشت شد و پس از استخراج با روش میکرو استخراج مایع- مایع پخشی DLLME))، غلظت این دو ترکیب توسط دستگاه کروماتوگرافی گازی با طیف سنج جرمی تعیین شد.
یافتهها: غلظت فتالاتهای DEHP و DnBP در نمونههای آبی به ترتیب ۱۵/۳۱-۴۱/۰ و ۸۴/۲۱-۰۳/۰ میکروگرم بر لیتر تعیین شد. در تمام۳۰ نمونه بررسی شده، این دو ترکیب مشاهده شد. همچنین غلظت دو ترکیب در ایستگاههای ناحیه شرقی بسیار بیشتر از نواحی غربی بودند. مقادیر یافت شده این ترکیبات در تالاب بسیار بیشتر از محدوده خطر زیست محیطی تعیین شده بود.
استنتاج: با توجه به اینکه غلظتهای به دست آمده در تالاب انزلی بیشتر از محدوده خطر محیط زیستی میباشد، به دلیل راه یافتن این ترکیبات به آبزیان منطقه و در نهایت انسان، میتواند عامل ایجاد اختلالات تولید مثلی از جمله عقیمی جنس نر گردد. لذا اتخاذ یک راهکار عملی و موثر برای کنترل ورود انواع فتالات استرها در تالاب انزلی به منظور جلوگیری از صدمات جدی بسیار ضروری است.
فرناز حاجی فتاحی ، مهسا آذرشب ، حمیدرضا صنعتی،
دوره ۲۵، شماره ۱۲۸ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به عوارض شناخته شده اندوکاردیت عفونی و احتمال وقوع آن به دنبال اقدامات دندانپزشکی، این تحقیق به منظور بررسی عوامل خطراین بیماری طراحی شد. پیشگیری از اندوکاردیت عفونی از طریق شناسایی عوامل خطر و زمینه ساز آن و برطرف کردن آنها امکان پذیر است.
مواد و روشها: این تحقیق به صورت Cross sectional روی ۶۰ بیمار با تشخیص اندوکاردیت عفونی در بیمارستان امامخمینی و بیمارستان قلب شهید رجایی تهران انجام شد. کلیه متغیرهای مربوط به نوع اندوکاردیت، بیماری زمینهای قلبی، سابقه جراحی قلبی و غیرقلبی، سابقه اندوکاردیت عفونی قبلی، اعتیاد تزریقی، هر نوع بیماری سیستمیک و میکروارگانیسم کشت شده از خون ثبت شد. سپس DMFT (دندانهای پوسیده، پر شده و از دست رفته فرد) و نحوه استفاده از مسواک و نخ دندان، سابقه اقدامات دندانپزشکی، نوع و زمان آن ثبت گردید. یافتهها با روشهای آمار توصیفی ارائه شدند.
یافتهها: میانگین سنی مبتلایان ۸/۱۶۹/۴۲ سال بود. ۷۰ درصد نمونهها بیماری زمینهای قلب داشته و فاکتورهای بعدی جراحی قلبی، جراحی غیر قلبی، اعتیاد تزریقی و سابقه ابتلا به اندوکاردیت بود. ۵۰ درصد بیماران به نوعی بیماری سیستمیک مبتلا بودند. در ۷/۳۶ درصد موارد هیچ فاکتور خطری جهت ابتلا به اندوکاردیت یافت نشد. سابقه درمان دندانپزشکی فقط در ۳/۷۳ درصد موارد گزارش شد. میزان DMFT بیماران برابر با ۴/۶۴/۱۲ بود. در حالی که ۷/۱۶ درصد بیماران در ۶ ماه گذشته تحت اقدامات دندانپزشکی نیازمند پروفیلاکسی آنتی بیوتیکی قرار گرفته بودند.
استنتاج: میانگین سنی پایین مبتلایان، فراوانی موارد بدون عوامل خطر زمینهای و همچنین بهداشت دهانی ضعیف بیماران اندوکاردیت از نکات مهم و قابل بررسی در این تحقیق است.
رامین شکرریز، آناهیتا نصرتی،
دوره ۲۶، شماره ۱۴۱ - ( ۷-۱۳۹۵ )
چکیده
کارسینوم نورواندوکرین معده نوعی سرطان نادر و بسیار تهاجمی میباشد که به ندرت در مجاری گوارشی، به ویژه در معده، ایجاد میشود. در این گزارش، آقای ۸۱ سالهای که با شکایت اصلی درد اپیگاستر و سیری زودرس در سال ۱۳۹۳ به بیمارستان امام خمینی (ره) ساری مراجعه کرده بود، معرفی میگردد. در طی بررسی آندوسکوپی مجرای گوارشی فوقانی، تودهای با سطح زخمی به اندازه ۳×۴×۴ سانتیمتر در تنه معده مشاهده و چندین بیوپسی نیز از این توده تهیه گردید. بررسی میکروسکوپی توده، دال بر وجود کارسینوم نورواندوکرین با تمایز ضعیف بود. همچنین در رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی، کارسینوم نورواندوکرین تایید شد که پس از ۶ جلسه شیمی درمانی، کاهش سایز توده معده و همچنین بهبود متاستاز کبدی مشاهده گردید. لذا با توجه به پاسخ مناسب این دسته از تومورها به درمان، داشتن شک بالینی و مورفولوژیک به این بیماری و انجام رنگآمیزیهای اختصاصی برای اثبات آن ضروری میباشد.
حسن میرزایی، محمد شکرزاده، سعید امامی،
دوره ۲۷، شماره ۱۵۴ - ( ۸-۱۳۹۶ )
چکیده
سابقه و هدف: چالکونها الگویی برای طراحی و کشف داروهای ضدسرطان هستند و با مکانیسمهای مختلف از جمله مهار پلیمریزاسیون توبولین باعث القای آپوپتوز و مهار رشد سلولهای سرطانی میگردند. مطالعه حاضر در راستای سنتز دو ترکیب چالکونی، ارزیابی سمیت سلولی آن ها روی سلولهای سرطانی و سلولهای نرمال و همچنین مطالعه داکینگ ملکولی این ترکیبات به انجام رسیده است.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، از واکنش ۴-متوکسی بنزآلدهید با ۳- استیل ایندول یا N-متیل-۳-استیل ایندول در حضور لیتیم هیدروکسید به عنوان کاتالیست ترکیبات چالکونی تهیه شدند و ساختار آنها با استفاده از طیفهای NMR، IR و Mass مورد تایید قرار گرفت. سمیت سلولی این ترکیبات با روش MTT بر روی ردههای سلول سرطانی HepG۲، MCF۷، A۵۴۹ و SKOV۳ و همچنین روی رده سلولی نرمال NIH۳T۳ و در مقایسه با اتوپوزید بررسی شد. سپس برای بررسی مکانیسم احتمالی این ترکیبات، با بهرهگیری از روش داکینگ ملکولی و با استفاده از نرم افزار AutoDock ۴,۲ برهمکنشهای این ترکیبات با جایگاه اتصال کلشیسین در پروتئین توبولین (۱SA۰) ارزیابی گردید.
یافتهها: بر اساس طیف سنجی۱H NMR و با توجه به ثابت کوپلاژ هیدروژنهای وینیلی (J= ۱۵,۶ Hz)، چالکونهای سنتز شده از کانفیگوراسیون ترانس برخوردار هستند. نتایج حاصل از آزمون سمیت سلولی نشان داد که این ترکیبات اثر قابل توجهی در مهار سلولهای سرطانی دارند. ترکیب ۳b با IC۵۰ برابر با ۱/۸ میکروگرم در میلیلیتر، بیش ترین فعالیت را روی رده سلولی HepG۲ داشت. ضمن این که ترکیب فوقالذکر فاقد اثر سمی قابل توجه روی رده سلولی نرمال NIH۳T۳ بود. هم چنین آنالیز داکینگ نشان داد که ترکیب ۳b با برهمکنشهای هیدروژنی و هیدروفوبیک با ریشههای اسیدآمینه موجود در جایگاه اتصال کلشیسین در پروتئین توبولین (۱SA۰) ارتباط برقرار میکند.
استنتاج: ترکیبات ایندول-چالکونی سنتز شده میتوانند به صورت اختصاصی رشد سلولهای سرطانی را مهار نمایند. آنالوگ N-متیل ایندول (ترکیب ۳b) پروفایل اثر بهتری را روی سلولهای سرطانی مورد آزمایش نشان داد. این ترکیب میتواند بهعنوان الگویی ساختاری برای بهینه سازی و توسعه ترکیبات قوی ضدسرطان مورد توجه قرار گیرد.
امیر هومن صدر حقیقی، سید احمد آرتا، محمد حسین آهنگر آتشی، طناز عبدالله زاده بقائی،
دوره ۲۸، شماره ۱۶۷ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
سابقه و هدف: نورالژی تریژمینال شناخته شدهترین نورالژی صورت است و درد شدید ناشی از آن تأثیر بهسزایی در کیفیت زندگی افراد درگیر دارد. مداخلات مطرح شامل درمان دارویی، Microvascular decompression و نیز مداخلاتی که به شاخههای انتهایی عصب آسیب وارد میکنند؛ هیچیک عاری از عوارض جانبی نیستند؛ از این رو دستیابی به درمانی با حداقل عوارض و تهاجم کم تر هم چنان مورد بررسی است. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر تزریق محلول حاوی استرپتومایسین و لیدوکائین بر نورالژی تری ژمینال مقاوم به کاربامازپین بوده است.
مواد و روشها: این مطالعه با طراحیRetrospective case series و با ارزیابی آماری پرونده ۴۰ بیمار با سابقه درمان دارویی ناموفق نورالژی تریژمینال با کاربامازپین که تحت تزریق لیدوکائین/استرپتومایسین و متعاقباً بررسی وضعیت درد قرار گرفتهبودند، انجام گرفت. تعداد ۵ تزریق محلول لیدوکائین/استرپتومایسین، با فواصل یک هفته و در محل شروع درد انجام شد و میزان درد در فواصل ۱ هفته، ۱ ماه و ۶ ماه بعد از تزریق مورد ارزیابی قرار گرفت. میزان درد در چهار زمان اندازهگیریشده با هم مقایسه گردید.
یافتهها: میزان درد پس از یک هفته، یک ماه و شش ماه پس از آخرین تزریق، نسبت به قبل از مداخله، کاهش معنیداری نشان داد (۰۰۱/۰< P). درمان در گروهی که سابقه ابتلای آنها به نورالژی، کم تر از ۵ سال بود نسبت به بیماران با سابقه ابتلای بیش از ۵ سال موفقتر بود.
استنتاج: به نظر میرسد تزریق استرپتومایسین و لیدوکائین همراه باهم، ضمن داشتن موفقیت در کاهش درد ناشی از نورالژی تریژمینال، عوارض ناچیزی دارد. مطالعات کنترلشده جهت تأیید و تجویز این روش در درمان نورالژی تریژمینال ضروری است.
نوشین صادقیان، جواد شادمان، حمداله پناهپور،
دوره ۲۹، شماره ۱۸۱ - ( ۱۱-۱۳۹۸ )
چکیده
سابقه و هدف: انتخاب روش بیهوشی مناسب در مطالعات آزمایشگاهی در تعیین اعتبار نتایج کسب شده، میزان موفقیت تکنیک و مرگ و میر حائز اهمیت بالایی است. در این مطالعه اثرات کاربرد توام لیدوکائین به عنوان یک بی حس کننده موضعی با کلرال هیدرات به عنوان یک داروی بیهوشی عمومی مورد بررسی قرار گرفته است.
مواد و روشها: در این تحقیق، ۳۰ سر موش صحرائی نر در سه گروه شاهد، کلرال هیدرات و کلرال هیدرات + لیدوکائین مورد مطالعه قرار گرفتند. ایسکمی موضعی مغز با استفاده از تکنیک انسداد شریان میانی مغز ایجاد شد. ۲۴ ساعت پس از ایسکمی، حیوانات از نظر اختلالات نورولوژیک حسی و حرکتی و همچنین حجم ضایعه مغزی مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافتهها: حیوانات گروه بیهوش شده با لیدوکائین+ کلرال هیدرات در مقایسه با حیوانات بیهوش شده با کلرال هیدرات عملکرد بهتری در آزمونهای حسی و حرکتی داشتند (۰۱/۰P<)، هر چند حجم ضایعه مغزی ایجاد شده در دو گروه تفاوت معنیداری نداشت(۴۱/۰ = P). همچنین در حیوانات گروه لیدوکائین+ کلرال هیدرات، میزان مرگ و میر کمتر بود
استنتاج: کاربرد لیدوکائین همراه با کلرال هیدرات ضمن ایجاد بیهوشی و بیدردی مناسب در حین جراحی، تاثیر منفی جراحی بر عملکرد حسی و حرکتی را کاهش داده و میزان مرگ و میر ناشی از تکنیک را کاهش میدهد.
احمد تمدنی، مرتضی علیجانپور،
دوره ۳۰، شماره ۱۸۵ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده
سابقه و هدف: بتا تالاسمی ماژور یکی از شایعترین بیماریهای ارثی خونی، و نیازمند تزریق خونهای منظم میباشد. رسوب اضافه بار آهن ناشی از آن سبب اختلالات غدد درون ریز از جمله اختلال هورمون رشد میگردد. این مطالعه، با هدف بررسی اثرات هورمون رشد نوترکیب در این بیماران در مرکز تالاسمی امیرکلا انجام پذیرفت.
مواد و روشها: این مطالعه گذشته نگر، جهت بررسی اثرات درمانی هورمون رشد نوترکیب بر روی سرعت رشد شش بیمار تالاسمی ماژور کوتاه قد بین سنین ۱۵-۷ سال (۴ پسر- ۲ دختر) طی سالهای ۱۳۹۷-۱۳۹۰ با استفاده از پروندههای موجود در مرکز تالاسمی امیرکلا انجام پذیرفت. در صورت عدم پاسخدهی تست تحریکی هورمون رشد، بیماران در گروه کمبود هورمون رشد (GHD) (۳ بیمار) و در صورت پاسخ نرمال در گروه کوتاهی قد ایدیوپاتیک (ISS) (۳ بیمار) قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS-۱۸ استفاده گردید.
یافتهها: میانگین سن بیماران ۷۵/۲±۰۰/۱۱ سال بود و میانگین سرعت رشد قدی قبل و بعد از شروع درمان در گروه GHD به ترتیب ۸۶/۰±۰۰/۴ و ۲۵/۱±۸۳/۷ (۰۵۷/۰=P) و در گروه ISS به ترتیب ۸۱/۰±۰۶/۴ و ۵۰/۱±۰۰/۶ سانتیمتر در سال (۰۲۳/۰=P) بود.
استنتاج: در این مطالعه، اثرات مثبت درمان با هورمون رشد در بهبودی رشد قدی بیماران تالاسمی ماژور به طور معنیدار دیده شد و این اثر در گروه ISS نیز معنی دار بود.