جستجو در مقالات منتشر شده


۲۹۴ نتیجه برای Mat

مولود آقاجانی دلاور ، معصومه عسگریان، رضاعلی محمدپور تهمتن،
دوره ۹، شماره ۲۴ - ( ۷-۱۳۷۸ )
چکیده

سابقه و هدف : مرحله سوم زایمان احتمالاً خطرناکترین مرحله زایمان است زیرا خطر خونریزی مادر را تهدید می‌کند. این درحالی است که خونریزی پس از زایمان هنوز یک علت مهم مرگ ومیر و صدمات مادری است. هدف اصلی از این مطالعه آزمون این فرضیه بوده است که «تزریق اکسی توسین پس از زایمان، شیوع خونریزی و مدت مرحله سوم زایمان را کوتاه می کند». همچنین میزان شیوع جهت اندازه گیری مقدار خون جنین انتقال یافته به مادر در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ها : مطالعه بر روی ۲۳۰ مورد زایمان یک قلو انجام گردید و زایمانهای با سن حاملگی کمتر از ۳۴ هفته و مادران ( RH ) از مطالعه حذف شدند. در گروه اول بلافاصله پس از خروج نوزاد ۱۰ واحد اکسی توسین عضلانی تزریق شد و در گروه دیگر دارویی تزریق نشد و بطور تصادفی از ۵۲ مورد، ۲۵ نفر از گروه اول و ۲۷ نفر از گروه دوم، قبل از زایمان و نیم ساعت پس از آن تست Kleihauer به منظور تعیین میزان انتقال یافته از جنین به مادر برروی خون مادر به عمل آمد.
نتایج : میانگین زمان مرحله سوم در گروهی که بلافاصله پس از خروج جفت، اکسی توسین تزریق شده بود ۲/۴ دقیقه و در گروه دیگر ۰/۵ دقیقه مشاهده گردید. مقایسه میانگین ها تفاوت معنی داری را نشان نداد. در گروه اول احتباس جفت مشاهده نگردید و در گروه دیگر ۳ مورد (۶/۲ درصد) احتباس جفت دیده شد. میانگین حجم خونریزی مرحله سوم در گروه اول ۹/۵۴ و در گروه دوم ۵/۷۲ میلی لیتر بود که تفاوت معنی داری را نشان نمی دهددرگروه اول میزان انتقال خون جنین به خون مادر۲۷ ودرگروه دوم۴/۲۶میلی لیتر بودکه تفاوت معنی داری نشان نمی دهد.
استنتاج : با توجه به نتایج حاصل و عدم وجود ارتباط معنی دار بین تزریق اکسی توسین با زمان مرحله سوم زایمان، میانگین حجم خونریزی ومیزان انتقال خون جنین به مادر، به نظرمی رسد تجویز اکسی توسین نمی تواند تأثیرمثبتی برموارد فوق داشته باشد.

مولود فخری ،
دوره ۹، شماره ۲۴ - ( ۷-۱۳۷۸ )
چکیده

سابقه و هدف : در صورت بروز ماکروزومی (نوزاد بزرگ جثه ) میزان عوارض مادری – نوازادی بالا می‌رود. هدف این تحقیق ارزیابی این عوارض و ارتباط آن با ماکروزومی جنینی می‌باشد که در سال ۱۳۷۶ در بیمارستان امام خمینی(ره) ساری انجام پذیرفت.
مواد و روش ها : در این تحقیق Cohort ، ۵۴۴۰ پرونده زایمانی (۴۴۰۰ مورد زایمان طبیعی و ۱۰۴۰ مورد سزارین) مورد بررسی قرار گرفت. گروه مورد شامل زایمانهای با نوزاد ترم به وزن ۴۰۰۰ گرم و بالاتر و گروه شاهد شامل زایمانهای با نوزاد ترم به وزن ۳۹۹۹-۲۵۰۰ گرم بوده اند. فاکتورهای سن ، پاریتی و وضع حمل بین دو گروه همسان گردید. همچنین موارد سزارین تکراری در دو گروه کنار گذاشته شد.
نتایج : نتایج مطالعه حاضر نشان می‌دهد که میزان کلی سزارین ۵/۱۵ درصد در گروه مورد ، در مقابل ۵/۱۱درصد در گروه شاهد است(۰۳۷/۰ P<) و مهمترین علل سزارین در گروه ماکروزومی زجر جنین و عدم پیشرفت بوده است. خروج سخت شانه ها (دیستوشی شانه) و دفع مکونیوم تنها عوارض مربوط به نوزادان ماکروزومی می‌باشد که در مقایسه با گروه شاهد اختلاف آماری معنی داری را نشان می‌دهد (۰۰۲/۰ P<). خونریزی پس از زایمان و کاربرد بیشتر اکسی توسین جهت تسریع زایمان نیز در گروه مورد اختلاف آماری معنی داری با گروه شاهد نشان می‌دهد (۰۰۱/۰P<).
استنتاج : بررسی نتایـج حاصل نشان می‌دهد که علیرغـم بالابــودن میـزان زایمـان واژینـال در گـروه مادرانـی که نوزادان با جثه بزرگ داشتند، بجز دیستوشی شانه ، دفع ماکروزومی و خونریزی پس از زایمان ، سایر عوارض مادری– نوزادی، افزایش معنی داری را نشان نمی‌دهد. با این حال مطالعات بیشتر پیرامون تولد این دسته از نوزادان توصیه می‌شود.

ژیلا ترابی زاده ، فرشاد نقش وار ، نغمه شهربندی ،
دوره ۱۰، شماره ۲۷ - ( ۴-۱۳۷۹ )
چکیده

سابقه و هدف: جهت جمع آوری نمونه های خون برای اندازه گیری زمان PT و APTT به طور روتین در ایران حتی در بیماران آنمیک نیز از ۹ قسمت خون کامل و یک قسمت سیترات سدیم ۳,۶ درصد استفاده می شود، در حالیکه در برخی از کیت های آزمایشگاهی و کتب مرجع توصیه به تصحیح حجم سیترات با توجه به میزان هماتوکریت (HCT) شده است. ما در این تحقیق نتایج تست PT و APTT را نزد بیماران آنمیک با و بدون تصحیح حجم سیترات مقایسه کرده ایم.
مواد و روش ها: این تحقیق به روش تجربی بر روی نمونه خون ۸۰ بیمار آنمیک انجام گرفت و تست PT و APTT برای هر بیمار در ۲ لوله با غلظت سیترات روتین به نسبت ۹ به ۱ در یکی و با غلظت سیتراتی که حجم آن با توجه به میزان HCT تصحیح شده است. آزمایش ها با استفاده از کیت بیومریو و دستگاه کواگولومتر انجام شد. نتایج هر لوله نیز جداگانه گزارش شد. نتایج بر اساس آزمون t- student مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج
:میانگین اختلاف PT بین دو لوله ۳/۰ ثانیه و ۱,۱۵ APTTثانیه بوده است.
استنتاج: تصحیح حجم سیترات با توجه به میزان HCT تفاوت معنی داری را در میزان PT و APTT نسبت به زمانی که این تصحیح صورت نگرفته و غلظت سیترات به طور روتین استفاده شود (نسبت ۹ به ۱) هم از نظر بالینی و هم از نظر آماری نشان نمی دهد.

فرشته طالب پورامیری ، فاطمه تارینگو ،
دوره ۱۱، شماره ۳۰ - ( ۱-۱۳۸۰ )
چکیده

سابقه و هدف: صدمه به نخاع در ناحیه دم اسب (Cauda equina) حدود ۱۰ درصد تا ۲۰ درصد آسیب های ستون فقرات را شامل می شود. که افراد صدمه دیده به دنبال آن دچار عارضه پاراپلژی می گردند. و اکثر این افراد در سنین ۱۶ تا ۳۰ سال قرار دارند.
مواد و روش ها :در این تحقیق، تغییرات بافت شناسی و مرفولوژی بافت بیضه رت نژاد Sprague-Dawley در هفته های اول، دوم، و سوم بعد از قطع نخاع بررسی شد. در گروه آزمایش، طناب نخاعی در حد مهره T۹ قطع گردید و در گروه کنترل پوست باز شد ولی لامینکتومی و قطع نخاع انجام نگردید. سپس در زمان مورد نظر بیضه ها خارج شده و پس از تعیین وزن و حجم در محلول ثابت کننده بوئن جهت مطالعات میکروسکوپ نوری قرار داده شدند. پس از انجام مراحل آماده سازی نمونه، تغییرات هیستولوژیک با استفاده از تکنیک های رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین، پاس، تری کروم ماسون و تولوییدن بلو و تغییرات کمی به وسیله تکنیک های مرفومتریک مورد بررسی قرار گرفتند.
نتایج: اطلاعات به دست آمده نشانگر تغییرات زیر در بیضه های گروه قطع نخاع می باشد:- کاهش تعداد سلول های جرم در اپی تلیوم مجاری منی ساز- کاهش درصد حجمی مجاری منی ساز- کاهش درصد حجمی فضای بینابینی- عدم تغییر در تعداد سلول های سرتولی- عدم تغییر در سلول های لیدیگ و اجزای بافت بینابینی- افزایش شدت تغییرات ذکر شده با گذشت زمان
استنتاج :به طور کلی می توان چنین نتیجه گرفت که قطع نخاع سبب ایجاد تغییر در فعالیت طبیعی سلول های بافت بیضه و نقش طبیعی عوامل داخلی و خارجی می شود و در روند اسپرماتوژنز اختلال ایجاد می کند.

مهدی یونسی رستمی ، حسن احمدنیا ،
دوره ۱۱، شماره ۳۱ - ( ۴-۱۳۸۰ )
چکیده

سابقه و هدف: درمان سنگ حالب بدون جراحی باز و از طریق یوروتروسکوپی در اطفال.
مواد و روش ها: در طی مدت یک سال و نیم ۲۱ کودک جهت درمان آندوسکوپیک سنگ حالب به ما مراجعه نمودند. در تمامی بیماران ابتدا آزمایشات بیوشیمی و کشت ادرار انجام گردید و به جز یک بیمار در بقیه بیماران قبل از عمل IVP انجام شد. تمام بیماران تحت یورتروسکوپی با استفاده از یورتروسکوپ ولف شماره Fr ۸ قرار گرفتند و پس از مشاهده سنگ با استفاده از Swiss lithoclast سنگ خرد گردید و در پایان عمل برای بیماران کاتتر حالبی گذاشته شد. در دو بیمار که سنگ دوطرفه حالب داشتند یورتروسکوپی دوطرفه انجام گردید.
نتایج
: طیف سنی بیماران تحت درمان از ۲ سال و ۸ ماه تا ۱۱ سالگی بود. ۱۴/۵۷ درصد بیماران پسر و ۸۵/۴۲ درصد آنها دختر بودند. در تمام بیماران توسط یورتروسکوپ به سنگ رسیدیم و انجام آن در دخترها آسانتر از پسرها بود. ۲۳/۹۵ درصد بیماران فاقد سنگ (Stone free) بیمارستان را ترک نمودند. هیچ مورد عارضه جدی در بیماران روی نداد. درصد عوارض ایجاد شده شامل هماچوری در ۶۶/۶۶درصد بیماران و کولیک کلیوی در یک بیمار بود که تماما با درمان نگهدارنده بهبود یافتند.
استنتاج: اگرچه تجربه یورتروسکوپی در کودکان محدود می باشد، با این حال مطالعه ما نشان می دهد که با استفاده از یورتروسکوپ های ظریف، یورتروسکوپی برای تشخیص و درمان سنگ های حالب در اطفال به آسانی و با حداقل موربیدیته قابل انجام است.

محمد خاکساری ، علی خوش باطن ،
دوره ۱۱، شماره ۳۱ - ( ۴-۱۳۸۰ )
چکیده

سابقه و هدف: کالمودولین، یک پروتیین متصل شونده به کلسیم است که بسیاری از اعمال داخل یاخته ای کلسیم را واسطه گری می نماید. مهارکننده های کالمودولین که دارای اعمال ضد روان پریشی هستند، اعمال غیر مغزی آنها کمتر مطالعه شده است؛ بنابراین در پژوهش حاضر اثر ضد التهابی سه مهار کننده فنوتیازینی کالمودولین روی خیز التهابی ناشی از سوختگی یا کاراگینین بررسی شده و این اثرات با اثرات ضد التهابی ایبوپروفن مقایسه شد.
مواد و روش ها: این مطالعه مداخله ای- تجربی روی رت های بالغ نر انجام شد. دو سری سوختگی درجه دو در پشت رت ها ایجاد شد و همچنین التهاب حاد پنجه توسط تزریق داخل کف پنجه ۱ میلی متر محلول کاراگینین ۵/۰ درصد ایجاد شد. تری فلوئوپرازین(TFP) ، تیودی فنیل آمید کلراید (TDPAC) و کلروفنوتیازین با دوزهای ۸ mg/kg و ۳۲ mg/kg و ایبوپروفن با غلظت ۱۲ mg/kg به صورت i.p. و بعد از ایجاد سوختگی یا بعد از تزریق کاراگینین مصرف شدند. میزان خیز التهابی با اندازه گیری محتوای آب، مقدار رنگ آبی ایوانز (Evans Blue) خارج عروقی در بافت ملتهب و اندازه گیری تغییرات حجم پنجه تعیین گردید.
نتایج
:تجویز دوز۳۲ mg/kg ، TFP محتوای رنگ آبی ایوانز و همچنین محتوای آب را در پوست سوخته تحت درمان با این دارو در مقایسه با گروه کنترل (گروه سوخته درمان نشده) به طور معنی داری به میزان ۲۹ درصد کاهش داد، در حالی که دو داروی دیگر بی اثر بودند. اثر TFP روی محتوای رنگ یا نشت پروتیین در پوست سوخته قابل مقایسه با ایبوپروفن است؛ اگرچه، TFP، محتوای آب را در پوست سوخته به طور معنی داری به میزان ۲/۲۲ درصد بیشتر از ایبوپروفن مهار کرده است. TFPو TDPAC افزایش حجم پنجه ناشی از کاراگینین را به ترتیب به میزان ۳۸,۲ درصد و ۳/۵۵ درصد مهار نمودند. و همچنین TFP محتوای رنگ را در پنجه ملتهب به میران ۸/۴۵ درصد مهار نمود. اثر ابیوپروفن بر روی مهار افزایش حجم پنجه بیشتر از اثر TFP بود ولی تفاوت معنی داری برای اثر مهاری این دو دارو روی کاهش رنگ آبی مشاهده نشد.
استنتاج: این نتایج پیشنهاد می کنند که مصرف مهار کننده کالمودولین (TFP) خیز التهابی حاد بعد از سوختگی و خیز ناشی از تزریق کاراگینین را کاهش می دهد، به طوری که اثر مهاری آن قابل مقایسه با اثر ایبوپروفن است.

مریم شکوهی ، خسرو مانی کاشانی ،
دوره ۱۲، شماره ۳۵ - ( ۴-۱۳۸۱ )
چکیده

سابقه و هدف: ناهنجاری های مادرزادی از علل مهم معلولیت و مرگ و میر نوزادان می باشند. این ناهنجاری ها دارای علل ارثی و محیطی هستند. تولد یک نوزاد با ناهنجاری مادرزادی علاوه بر ایجاد مشکلات عاطفی برای والدین، مستلزم صرف هزینه بالا نیز هست. این مطالعه با هدف تعیین شیوع و برخی عوامل موثر بر بروز این ناهنجاری ها در متولدین زنده بیمارستان فاطمیه شهر همدان انجام شد.
مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی تعداد ۱۲۲ نوزاد دارای ناهنجاری آشکار مادرزادی از مجموع ۴۲۵۲ نوزاد متولد شده در ۶ ماه اول سال ۱۳۷۸ با تعداد چهار برابر خود یعنی ۵۰۰ نوزاد فاقد ناهنجاری آشکار مادرزادی مورد مقایسه قرار گرفتند.
یافته ها: فراوانی ناهنجاری آشکار مادرزادی ۸/۲ درصد گزارش گردید. شایع ترین ناهنجاری به ترتیب مربوط به دستگاه ادراری تناسلی با فراوانی ۷/۴۸ درصد، دستگاه عضلانی- اسکلتی با فراوانی ۱/۲۳ درصد، سر و صورت با فراوانی ۵/۸ درصد، پوست با فراوانی ۸/۶ درصد و دستگاه عصبی با فراوانی ۲,۶ درصد بود. میزان ناهنجاری ها در نوزادان پسر بیشتر از نوزادان دختر گزارش شد (۶۴.۷ درصد پسر و ۳/۳۵ درصد دختر). بین وجود ناهنجاری و مصرف دارو در طی حاملگی ارتباط معنی داری وجود داشت.
استنتاج: با توجه به ارتباط بین ناهنجاری و مصرف دارو توسط مادر در طی حاملگی دادن آموزش بیشتر به مادران در این مورد توصیه می شود.

کتایون مرتضی سمنانی ، مجید سعیدی ، محمود حمیدیان ، حمید وفامهر ، احمدرضا دهپور ،
دوره ۱۲، شماره ۳۶ - ( ۷-۱۳۸۱ )
چکیده

سابقه و هدف :گونه های مختلف گیاه گلوسیوم در طب سنتی ایران با کاربردهای مختلف از جمله در درمان درماتیت استفاده می شوند. با توجه به خواص عصاره های گیاهان خانواده خشخاش، در این پژوهش به بررسی اثرات ضد التهابی و ضد دردی عصاره گیاه گلوسیوم گرندیفلوروم پرداخته شده است.
مواد و روش ها : عصاره گیری با استفاده از متانول و با روش پرکولاسیون انجام پذیرفت. جهت بررسی اثرات ضد التهابی عصاره با آزمون کاراژینال، دوزهای ۴، ۱۰، ۲۰، ۴۰، ۸۰، ۱۶۰ و ۲۰۰ میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن عصاره در مقایسه با دوزهای ۲، ۴، ۶، ۸ و ۱۰ میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن ایندومتاسین مورد مطالعه قرار گرفت. اثر ضد دردی عصاره با آزمون فرمالین و صفحه داغ(Hot plate) در دوزهای ۶۰، ۷۰، ۸۰ و ۹۰ میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن عصاره در مقایسه با دوزهای ۵ و ۱۰ میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن مورفین مورد مطالعه قرار گرفت. آزمون روتارود (Rotarod) جهت بررسی هماهنگی حرکتی مورد استفاده قرار گرفت. سمیت حاد(LD۵۰) عصاره با روش پروبیت تعیین گردید. جهت آنالیز داده ها از آنالیز واریانس و آزمون Newman- Keuls با ارزش p<۰,۰۵ استفاده شد.
یافته ها: دوز ۲۰۰ kg/mg عصاره اثرات ضدالتهاب بیشتری نسبت به دوزهای(p<۰,۰۱) ۱۰ mg/kg و۸ mg/kg و(p<۰.۰۰۱) ایندومتاسین نشان داد. تمامی دوزهای مورد استفاده اثرات ضددرد موثری نسبت به گروه کنترل نشان دادند(p<۰.۰۰۱) . اثرات ضد درد دوزهای ۸۰ و ۹۰ میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن عصاره در فاز اولیه بیشتر از دوز ۵ kg/mg مرفین بود(p<۰.۰۰۱) . در فاز ثانویه اثرات ضد دردی دوزهای ۷۰، ۸۰ و ۹۰ میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن بیشتر از اثر ضد درد دوز ۵ kg/mg مرفین بود (p<۰.۰۰۱). بین دوزهای ۸۰ و ۹۰ میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن اختلاف معنی دار وجود نداشت. تجویز عصاره در دوزهای ۶۰، ۷۰، ۸۰ و ۹۰ میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن آستانه درد را در مقایسه با گروه کنترل در زمان ۴۵ دقیقه افزایش داد. عصاره گیاه فوق اثری بر تغییر هماهنگی حرکات حیوان نداشت. سمیت حاد عصاره معادل۷۹۷.۹۴ kg/mg به صورت داخل صفاقی تعیین گردید.
استنتاج: نتایج حاصل می تواند گیاه فوق را با اثرات ضد التهاب و ضد درد معرفی نماید.

فرشیده عابدیان ، سیدعبدالرحیم رضایی ، حسن برادران ، مسعود ثقفی ، سیدرضا مظلوم ،
دوره ۱۳، شماره ۳۸ - ( ۱-۱۳۸۲ )
چکیده

سابقه و هدف: آرتریت روماتویید از بیماری های روماتیسمی منتشر خود ایمن است. در این بیماری، اتوآنتی بادی هایی کشف شده اند که از نظر تشخیص و پیش آگهی با ارزش می باشند. یکی از این آنتی بادی ها، آنتی بادی ضد فاکتور پری نوکلئر است که با گرانول های کراتوهیالن سلول های مخاطی دهان واکنش می دهد. بنابراین ابتدا کیت APf-IfA را طراحی و سپس میزان آنتی بادی را در بیماران آرتریت روماتوئید بررسی نمودیم.
مواد و روش ها: طراحی کیت شامل: ۱- شناسایی کننده های مناسب؛ ۲- آماده سازی سویسترای آنتی ژنیک و ۳- بهینه سازی روش وکنترل کیفیت می باشد.این روش براساس اتصال APF با گرانول های کراتوهیالن سلول های مخاطی دهان شناسایی آن با استفاده از آنتی هیومن گلویولین تام کونژوگه به ماده فلورسنت می باشد. پس از کالیبراسیون کونژوگونه، سنجش APF بارقت های ۵/۱ و ۱۰/۱ تا ۱۲۸۰/۱ در سه گروه بیماران آرتریت روماتویید [۵۲ نفر با میانگین سنی [(۴۸±۱۵,۸)، گروه کنترل بیمار [۲۳ نفر با میانگین سنی [(۳۲.۵±۱۶.۹) و گروه کنترل سالم [۳۰ نفر با میانگین سنی [(۳۲.۱±۱۶.۹) انجام شد.
یافته ها: از ۵۲ بیمار آرتریت رماتویید ۳۷ مورد (۷۱,۲ درصد) APFمثبت و در گروه کنترل بیمار ۲ مورد (۸.۷ درصد) و در گروه کنترل سالم یک مورد (۳.۳ درصد) APFمثبت بود.کیت طراحی شده APF از دقت ۹۸ درصد به روش Inter and intra assay برخوردار بوده و حساسیت و اختصاصی بودن تست APF در رقت ۵/۱ سرم به ترتیب ۷۱.۲ و ۹۴.۳ درصد بوده است.
استنتاج: با توجه به نتایج، بهترین حساسیت و اختصاصی بودن آزمایش برای بیماران آرتریت روماتویید، تیتر ۵/۱ بود؛ یعنی رقت ۵/۱ به عنوان Cut off یا حداقل تیتر معنی دار در تشخیص و تایید آرتریت روماتویید می باشد و با توجه به دقت ۹۸ درصدی کیت طراحی شده سنجش APF-IFA دارای اعتبار تشخیص متوسط و تاییدی بالا برای آرتریت روماتویید است. همچنین مقایسه بین گروه های مورد آزمایش نشان داد که بین غلظت APF و شدت بیماری ارتباط معنی دار وجود دارد (P=۰,۰۵). در حالی که ارتباط معنی دار بین تیتر APF و ابتلای خارج مفصلی، ظرفیت علمی، جنسیت، سن، سن شروع بیماری و مدت بیماری دیده نشد.

معصومه باقری نسامی ، عیسی محمدی ، رقیه صادقی ،
دوره ۱۳، شماره ۳۹ - ( ۴-۱۳۸۲ )
چکیده

سابقه و هدف: از میان بیماری های التهابی روماتیسمی، بیماری روماتویید، بیش ترین شیوع را به خود اختصاص داده است (شیوع یک درصد در اکثر جوامع و هم چنین ایران). این بیماری، مزمن بوده و همراه با درگیری چندین دستگاه است. علت آن ناشناخته است و علامت اصلی بیماری، التهاب مفاصل سینوویال می باشد. بیماران علاوه بر درد، محدودیت و تغییر شکل مفاصل از علایم خارج مفصلی و مشکلات روحی - روانی رنج می برند. استرس، اضطراب و افسردگی که ناشی از ماهیت بیماری است؛ همراه با این بیماری وجود دارد و سیکل معیوبی را بین علایم جسمی و روحی ایجاد می کند؛ درنتیجه بیماری فرد با استرس و تحریکات عصبی، فعال می شود که گاهی اوقات کنترل آن بسیار مشکل می باشد. لذا در این پژوهش از آرام سازی بنسون در کنار اقدامات دارویی، جهت کنترل فعالیت بیماری استفاده شده است.
مواد روش ها: این تحقیق، یک مطالعه تجربی از نوع کارآزمایی بالینی است که در سال ۸۰-۱۳۷۹ در درمانگاه مرکز تحقیقات روماتولوژی بیمارستان امام خمینی(ره) تهران انجام شده است: در این مطالعه ۵۰ بیمار به صورت نمونه گیری غیر احتمالی از جامعه آماری در دسترس بر اساس سن و جنس در ۲ گروه شاهد (۲۴ نفر) و آزمون (۲۶ نفر) به صورت تصادفی قرار گرفتند. آرام سازی به صورت انفرادی و به کمک نوار به گروه آزمون، آموزش داده شد و در طی ۸ هفته مداخله پیگیری انجام شد. برای ارزیابی تاثیر آرام سازی بنسون، علایم بالینی، یافته های آزمایشگاهی، اضطراب، افسردگی و احساس خوب بودن بیماران قبل و بعد از مداخله، در هر دو گروه، سنجیده شد.
یافته ها: با انجام آزمون های آماری، متغیرهای موجود در این تحقیق قبل از مداخله، در دو گروه شاهد و آزمون، اختلاف معنی داری نداشتند. میانگین متغیرهای اضطراب، افسردگی، احساس خوب بودن در هر دو گروه بعد ازمداخله، به ترتیب با P=۰,۰۰۰۱ و P=۰.۰۰۰۱ و P=۰.۰۰۱ اختلاف معنی داری را نشان داد. بیش تر متغیرهای علایم و یافته های آزمایشگاهی، روند کاهش فعالیت بیماری را نشان دادند، ولی از نظر آماری، اختلاف معنی داری وجود نداشت.
استنتاج: فرضیه پژوهش مبتنی بر این که آرام سازی، فعالیت بیماری را کمتر کند از ابعاد اضطراب، افسردگی و احساس خوب بودن، مورد تایید قرار گرفت. از نظر سایر متغیرهای مربوط به علایم بالینی و یافته های آزمایشگاهی برای کسب نتایج آماری دقیق تر، نیاز به تحقیق با حجم نمونه بیش تر و انجام مداخله در مدت زمان بیشتر از ۸ هفته است.

مریم نخشب ، قاسم بیانی ، احمد احمدزاده امیری ، محمد اسحاقی تیموری ،
دوره ۱۳، شماره ۳۹ - ( ۴-۱۳۸۲ )
چکیده

سابقه و هدف: رتینوپاتی نوزادان نارس ROP (Retinopathy of prematurity)؛ ضایعه ای در شبکه نوزادان کم وزن در هنگام تولد است که می تواند منجر به کوری گردد. هدف از این مطالعه، گزارش فراوانی و شدت این عارضه در بخش مراقبت ویژه بیمارستان بوعلی ساری می باشد.
مواد و روش ها: در این مطالعه مقطعی - توصیفی با استفاده از معاینات بالینی، نتایج آزمایش ها و تکمیل پرسشنامه، ۶۸ نوزاد که دارای شرایط لازم برای ورود به مطالعه بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. این نوزادان در زمان ترخیص (یا ۴ هفتگی)، ۶ تا ۸ هفتگی و سپس هر ۲ هفته تا کامل شدن واسکولاریزاسیون شبکیه، تحت معاینه چشم قرار گرفتند، بررسی آماری نتایج، با استفاده از مقایسه میانگین دو جامعه، انجام شد.
یافته ها: فراوانی ROP به طور کلی ۷/۱۱% (۶۸/۸) و ROP شدید در مرحله ۳ بالاتر، ۱,۴ درصد (۱.۶۸) بود. هیچ موردی ازROP در سن حاملگی بیش تر از ۳۴ هفته، دیده نشد. بیشترین فراوانی ROP در نوزادانی وجود داشت که وزن موقع تولدشان زیر ۱۵۰۰ گرم بود، اما مواردی از آن تا وزن های ۲۵۰۰ گرم نیز دیده شد. بین مدت زمان فتوتراپی، بالا بودن Rco۲، شدت دیسترس تنفسی و ROP، ارتباط معنی دار آماری وجود داشت.
استنتاج: با توجه به تفاوت فراوانی و شدت ROP در مقایسه با گزارش های کشورهای غربی، به نظر می رسد برنامه بیماریابی ROP در کشور ما، نیاز به بازنگری داشته باشد.

زهره حاج حیدری ،
دوره ۱۴، شماره ۴۵ - ( ۱۰-۱۳۸۳ )
چکیده

سابقه و هدف: درماتیت پدروس، بیماری تاولی خود محدود شونده پوست است که به واسطه حشره ای کوچک متعلق به جنس پدروس ایجاد می گردد. پدرین آزاد شده از حشره به هنگام له شدن یا کشیده شدن روی پوست منجر به درماتیت حاد ظرف ۲۴ ساعت می گردد. در ایران استان های شمال کشور (گیلان و مازندران) و به نسبت کمتر استان خوزستان به علت برخورداری از شرایط خاص آب و هوایی، زیستگاه مناسب تری برای پدروس می باشد و مشکلات فراوانی به دلیل شروع ناگهانی و سریع بیماری و نمای بالینی برای اهالی و توریست های منطقه ایجاد می کند.این بررسی با توجه به شیوع بیماری در منطقه مازندران و معضلات ایجاد شده ناشی از آن و عدم انجام مطالعه ای مشابه در این زمینه و نداشتن اطلاعات کافی در مورد خصوصیات بالینی و همه گیری شناسی بیماری در این منطقه انجام شد.
مواد و روش ها: مطالعه به روش توصیفی ازفروردین تا آبان ماه ۱۳۸۱ بر روی بیماران مراجعه کننده به درمانگاه های پوست بیمارستان های بوعلی سینا و امام خمینی ساری انجام پذیرفت که طی این مدت ۱۰۰ بیمار مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها: در این مطالعه ۵۸ درصد بیماران زن و ۴۲ درصد مرد بودند. ۶۳ درصد بیماران در گروه سنی ۴۰-۲۱ سال قرار داشتند. بیش ترین مراجعه کننده در ماه های مرداد و شهریور بود (۲۵ درصد). ۸۲ درصد بیماران شهری و ۱۸ درصد ساکن روستا بودند.شایع ترین محل گرفتاری، صورت (۴۳ درصد) و سپس اندام ها (۲۲ درصد) و تنه نادرترین محل گرفتاری به بیماری (۱۵ درصد) بود. یافته بالینی قرمزی و تورم (۵۱ درصد)، جوش چرکی (پوسچول) ۲۳ درصد و ضایعات تاولی ۱۶ درصد بود و پاپول کم تر از همه دیده شد. اکثرا ضایعات نامانوس (Bizarre type) بودند. سوزش و خارش، شایع ترین علامت همراه (۴۱ درصد و ۲۹ درصد) و ۶ درصد بیماران بدون علامت بودند.
استنتاج: درماتیت پدروس بیماری شایعی در شمال ایران است که علی رغم ظاهر شدید و حاد آن خوش خیم بوده و اکثر بیماران در عرض ۲ هفته بدون عارضه بهبود می یابند. تنها درصدی از بیماران دچار هیپر پیگمانتاسیون گذرا می شوند. افزایش آگاهی جامعه در مورد این بیماری می تواند باعث کاهش آن شده و در ضمن آگاهی از این بیماری و یافته های بالینی آن از تشخیص های غلط و درمان های بی مورد جلوگیری می کند.

حافظ تیرگرفاخری ، رسول ستوده منش ، علی علی عسگری ، مهدی نورایی ،
دوره ۱۵، شماره ۴۶ - ( ۱-۱۳۸۴ )
چکیده

سابقه و هدف: هدف از این مطالعه، بررسی نقش عوامل متعدد خطرساز در خون ریزی از دستگاه گوارش فوقانی در بیماران مبتلا به زخم پپتیک است.
مواد و روش ها: در این بررسی بیماران مبتلا به خون ریزی حاد قسمت فوقانی دستگاه گوارش به علت زخم پپتیک و بیماران مبتلا به زخم پپتیک بدون خون ریزی با یکدیگر مقایسه شدند. آندوسکوپی قسمت فوقانی دستگاه گوارش و سپس آزمون اوره آز سریع برای بیماران هر دو گروه انجام شد. رابطه بین متغیرهایی که در ذیل اشاره می شود با خطر خون ریزی در قسمت فوقانی دستگاه گوارش مورد بررسی قرار گرفت. این متغیرها شامل: جنس، سن، مصرف سیگار، سابقه قبلی خون ریزی از قسمت فوقانی دستگاه گوارش و سابقه مصرف داروهای ضدالتهاب غیر استروییدی(NSAID)، اندازه زخم، محل زخم، مدت زمان ابتلا به زخم یپتیک و وضعیت هلیکوباکتر پیلوری بودند. برای شناسایی عوامل خطرساز مستقل، از آزمون آنالیز چند متغیری Logistic regression استفاده شد.
یافته ها: از ۴۴۸ بیمار مبتلا به زخم پپتیک، ۱۶۱ نفر مبتلا به خون ریزی از قسمت فوقانی دستگاه گوارش و ۲۷۸ نفر بدون عارضه خون ریزی از زخم، مورد مطالعه قرار گرفتند. آنالیز تک متغیری نشان داد که تفاوتی در ارتباط با مصرف سیگار و طول ابتلا به زخم در دو گروه وجود ندارد. میزان خطر نسبی (OR) برای عوامل زیر در تحلیل رگرسیون لجستیک به شرح زیر است: زخم معده/دئودنوم ۱۱,۹۰ (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۳۵.۰۳ - ۴.۰۴) ، سابقه خون ریزی قبلی از زخم ۷.۷۲ (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۱۳.۵۸- ۴.۳۹)، اندازه زخم ۲.۶۳ (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: (۱.۲۰-۵.۷۷ و مصرف ۲.۲۱ NSAID (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۴.۲۰- ۱.۱۷)، جنس مرد ۱.۷۱ (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۲.۸۹- ۱.۰۷) و سن با افزایش خطر ۱.۰۳ به ازای هر سال افزایش در سن (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۱.۰۴- ۱.۰۱). در آنالیز چندمتغیری، هلیکوباکترپیلوری یک فاکتور مستقل محسوب نمی شد OR=۰.۴۹)،فاصله ۹۵ درصد: (۰.۲۳-۱.۰۴.
استنتاج: خطر خون ریزی از دستگاه گوارش فوقانی قایا به محل زخم (معده)، سابقه خون ریزی، اندازه زخم و مصرف داروی NSAID ارتباط دارد. در منطقه ای که شیوع عفونت هلیکوباکترپیلوری بالا است، ممکن است این عفونت یک عامل خطرساز برای خون ریزی از زخم پپتیک محسوب نشود.

اعظم جهازی ، معصومه کردی ،
دوره ۱۵، شماره ۴۶ - ( ۱-۱۳۸۴ )
چکیده

سابقه و هدف: پس از دهه ها بحث و گفت و گو، توافق اندکی در مورد زمان مناسب برای بستن بندناف وجود دارد. با بستن دیررس بندناف، نوزاد، ترانسفوزین جفتی بیش تری دریافت می کند که ممکن است بر سطح هماتوکریت او موثر باشد. این مطالعه با هدف «تعیین تاثیر دیربستن بندناف بر پلی سایتمی نوزادی در دو ساعت و هجده ساعت پس از تولد» انجام شد.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر به شیوه کارآزمایی بالینی دوسو ناآگاه بر روی ۶۴ نوزاد رسیده صورت گرفت. مادران واجد شرایط قبل از زایمان طبیعی به طور تصادفی به دو گروه بستن زودرس و دیررس بندناف تقسیم شدند. بندناف در گروه بستن زودرس، ۳۰ ثانیه و در گروه بستن دیررس، ۳ دقیقه پس از تولد در حالی که نوزاد هم سطح با دهانه واژن قرار داشت، بسته شد. سطح هماتوکریت وریدی نوزاد در ۲ساعت و ۱۸ ساعت پس از تولد به روش میکروهماتوکریت اندازه گیری شد. جهت گردآوری داده ها از فرم های انتخاب نمونه، مصاحبه و مشاهده استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های تی دانشجوی، تی زوج و آنالیز کوواریانس انجام شد.
 یافته ها: سطح هماتوکریت نوزادبین دو گروه بستن زودرس و دیررس بندناف در دو ساعت پس از تولد ۶۱±۴,۹) در مقابل ۶۱.۶±۴.۵ درصد) و در هجده ساعت پس از تولد ۵۶.۹±۴.۱) در مقابل ۵۶.۲±۳.۹ درصد) اختلاف معنی دار ندارد. از نظر ابتلا به پلیسایتمی، اختلاف معنی دار بین دو گروه بستن زودرس و دیررس بندناف (۲۰ در مقابل۲۳.۵ درصد) وجود ندارد. حجم خون باقیمانده جفتی در گروه بستن دیررس بندناف، ۳۹.۵ درصد کم تر از گروه بستن زودرس است(P<۰.۰۰۱) . حجم تقریبی خون نوزاد در گروه بستن دیررس بندناف، ۷.۱ درصد بالاتر ازگروه بستن زودرس است(P<۰.۰۰۱) .
استنتاج: بستن دیررس بندناف سبب اختلاف معنی دار در سطح هماتوکریت نوزاد و ابتلا به پلی سایتمی نگردد. اما به طور معنی داری سبب کاهش حجم خون باقیمانده جفتی باقیمانده و افزایش حجم تقریبی خون نوزاد شد. مطالعات بیش تر با تغییر در زمان بستن بندناف نگهداری نوزاد پیشنهاد می شود.

سیدعلی رحیمی ، سعید سرکار ، محمدجواد ابوالحسنی ، شکراله سالار ،
دوره ۱۵، شماره ۴۷ - ( ۴-۱۳۸۴ )
چکیده

سابقه وهدف: حفاظ گذاری ساختمانی در بخش های پرتونگاری تشخیصی، معمولا بر اساس پیشنهادات شورای ملی اندازه گیری و حفاظت در برابر تابش (NCRP۴۹) اجرا می شود. در این پروژه با طراحی نرم افزار کامپیوتری، براساس مدل ترکیبی(Simpkin) که تضعیف پرتوهای ناشی از مصالح و تاسیسات ساختمان که از قبل در محل موجود می باشند و استفاده هم زمان از چند منبع پرتونگاری در پتانسیل های مختلف را مد نظر دارد (برخلاف روشهای دیگر)، حفاظ اضافی مورد نیاز محاسبه گردید.
مواد روشها: در نرم افزار طراحی شده جهت تعیین ضخامت حفاظ اضافی از اطلاعات مربوط به نمودارهای تضعیف تابش، حد دزمجاز منطقه مورد بررسی، حجم کارهفتگی، ضریب کاربرد، ضریب اشغال، فاصله منطقه اشغال شده از منبع اشعه و بیمار، حد دز در معادل هفتگی (P) براساس نوع منطقه، جنس مصالح ساختمانی، ضخامت حفاظ ساختمانی موجود، زاویه پراکندگی، میزان مجاز نشت پرتو ومیدان تابش استفاده گردید. در مرحله بعد یک بانک اطلاعاتی از تمام ضرایب جداول و نمودارهای مورد نیاز، که با استاندارد حفاظ گذاری مطابقت دارد ایجاد شد. معادلات حفاظ گذاری، به زبان(visual Basic) پیش رفته که تحت ویندوز نیز می باشد، تبدیل گردید. اطلاعات و متغیرهای مورد نیاز به نرم افزار داده شد و سپس با استفاده از نمودارهای تضعیف که به صورت بانک های اطلاعاتی می باشد تبدیل شد نیز با استفاده از معادلات حفاظ گذاری، حفاظ اضافی مورد نیاز با دقت و در زمان اندک محاسبه گردید.
یافته ها: نتایج این پروژه، با توجه به بررسی های به عمل آمده در بخش پرتونگاری، حاکی از این است که دراکثرموارد در بخشهای پرتونگاری حفاظ مورد نیاز به کار نرفته و درمواردی نیز بیش از حد نیاز حفاظ گذاری شده است. در حالتی که ضریب کاربرد مخالف صفر باشد، ضخامت حفاظ مورد نیاز با روش NCRP۴۹ حدود ۲۰ درصد کم تر از مقدار مورد نیاز محاسبه می شود، که در این بررسی تخمین نادرست NCRP۴۹ اصلاح شد. درحالتی که ضریب کابرد برابر با صفر باشد (یعنی تنها مانع ثانویه مد نظر است) ضخامت حفاظ مورد نیاز درحدود ۱۵ درصد کمتر از ضخامت مانع سربی ودرحفاظ بتونی مقدار ۸ درصد کمتر از ضخامت محاسبه شده روشMcGuire می باشد؛ به طوری که تخمین بیش از حد حفاظ مورد نیاز روش McGuire نیز در این نرم افزار پیشنهادی اصلاح شد.
استنتاج: نتایج نشان داد که اختلاف بین مقادیری که محاسبات تئوری پیش بینی می کند با نتایج نرم افزار به کار رفته در این پروژه، مضربی ناچیز از X۲=۱۰-۵ می باشد که نشان دهنده دقت و صحت بالای کارآیی این نرم افزار می باشد.

حسین ایمانی ، فاطمه حسنی ، سیدعلی حائری روحانی ، محمدحسین نصراصفهانی ، مجتبی رضازاده ، اعظم دالمن ، سعید کاظمی آشتیانی ، عبدالحسین شاهوردی ،
دوره ۱۵، شماره ۴۸ - ( ۸-۱۳۸۴ )
چکیده

سابقه و هدف: هدف از این مطالعه بررسی مطالعه تاثیر گلوتاتیون بر از سرگیری میوز و بلوغ آزمایشگاهی تخمک های نارس موش و تکوین جنین های حاصل از آن است.
مواد و روش ها: تخمک های نارس از تخمدان موش های سوری نژاد NMRI (۶-۴ هفته ای) در شرایط استریل جدا شدند و در ۳ گروه آزمایشی و یک گروه شاهد دسته بندی شدند. تخمک های گروه شاهد در محیط MEM-a حاوی FCS ۵ درصد گروه اول (minimum essential medium eagle(Alpha) در محیط MEM-a حاوی FCS درصد ۱ mM گلوتاتیون، گروه دوم در محیط MEM-a حاوی FCS ۵ درصدIUhCG/mI ۷,۵ mIUrFSH, ۱۰۰ و تخمک های گروه سوم در محیط MEM-a حاوی FCS ۵ درصد درصدIUhCG/mI ۷.۵ mIUrFSH, ۱۰۰و mM ۱ گلوتاتیون قرار داده شدند. تخمک های نارس جهت بلوغ به مدت ۲۴ ساعت داخل انکوباتور ۳۷ با CO۲ پنج درصد قرار گرفتند. لقاح و تکوین در محیط T۶ انجام شد.
یافته ها: میزان از سرگیری میوز در گروه های آزمایشی یک (p=۰,۰۰۰۱) و سه (p=۰.۰۰۰۱) از نظر آماری نسبت به گروه شاهد اختلاف معنی داری را نشان داد که در گروه شاهد اول، دوم و سوم به ترتیب ۷۴.۲۰ ، ۹۲.۸۸، ۸۴.۴۹، ۸۶.۲۰ درصد بوده است. همچنین میزان بلوغ آزمایشگاهی در گروه های آزمایشی یک (p=۰.۰۰۰۱) و سه (p=۰.۰۰۰۱) از نظر آماری نسبت به گروه شاهد اختلاف معنی داری را نشان داد که در گروه های آزمایشی به ترتیب ۵۹.۷۷، ۷۹.۲۸، ۵۲.۷۴ و ۷۰ درصد بود. در این مطالعه نرخ تشکیل جنین در روز اول در گروه های آزمایشی یک ( (p=۰.۰۰۱و سه (p=۰.۰۰۷) نسبت به گروه ۲ اختلاف معنی داری را نشان داد و این میزان از گروه شاهد و گروه ۲ که فاقد این ماده بودند، بیش تر بود.
استنتاج: نتایج این مطالعه نشان داد گلوتاتیون با غلظت mM ۱ دراز سرگیری میوز، شکسته شدن هسته و آزاد شدن اولین جسمک قطبی، بلوغ آزمایشگاهی ، لقاح، شکل گیری جنین و تکوین آن تاثیر دارد.

مریم قاسمی ، علیرضا علم ،
دوره ۱۵، شماره ۴۸ - ( ۸-۱۳۸۴ )
چکیده

در این مقاله یک مورد پسودوتومور التهابی کولون عرضی در یک پسربچه هشت ساله گزارش می شود. بیمار به دلیل درد شکمی، تب و استفراغ در بیمارستان بوعلی سینا بستری شد. در معاینه توده ای در خم کولیک چپ، لمس شد. در سی تی اسکن، یک توده کلسیفیه همراه با لنف آدنوپاتی در حداره کولون عرضی دیده شد. تشخیص اولیه لنفوم بود. بررسی بافت شناسی ضایعه، موید پسودوتومور التهابی بود. بعد از خارج نمودن توده با عمل جراحی بیمار بهبود یافت و تا یک سال بعد از عمل، عود نکرده است. بنابراین در تشخیص افتراقی توده های کولون عرضی اطفال، باید پسودوتومور التهابی را در نظر داشت تا از درمان های غیر ضروری و مضر کموتراپی و رادیوتراپی جلوگیری شود.

محمد افشار ، محمدجعفر گل علی پور ، محمد حسن پور ،
دوره ۱۵، شماره ۴۸ - ( ۸-۱۳۸۴ )
چکیده

سابقه و هدف: گاباپنتین یک داروی ضد صرع از نسل جدید است که جهت درمان صرع های ناقص و عمومی ثانویه معرفی گردید. از این دارو جهت تسکین دردهای عصبی کانسر و دیابت و پیشگیری از میگرن نیز استفاده می گردد. در مورد نقش این دارو در ایجاد نقایص جسمی در تکامل جنین (اثرات تراتوژنیک)، اطلاعات زیادی در دست نیست و تنها گزارش هایی دال بر اختلالاتی مثل تاخیر در استخوان سازی و تجمع ادرار در کلیه و حالب(هیدرونفروز و هیدرواورتر) در حیوانات آزمایشگاهی وجود دارد. این مطالعه به منظور تعیین ناهنجاری های ماکروسکوپی ایجاد شده توسط داروی گاباپنتین در صورت استفاده مستمر آن در زمان لانه گزینی و اندام سازی جنین طراحی گردید.
مواد و روش ها: از ۳۰ سرموش سفید کوچک آزمایشگاهی با نژاد Balb/c که درسنین ۲,۵ ماهه و دارای وزن تقریبی ۲±۳۰ گرم بودند، استفاده شد. شرایط نگهداری و تغذیه حیوانات استاندارد بود. جهت جفت گیری از تعداد ۳ سرموش ماده به همراه یک سرموش نر به مدت یک شب در داخل قفس استفاده شد. رویت پلاک واژنی در صبح روز بعد، به عنوان زمان صفر حاملگی (GDo) تلقی شد. موش ها در سه گروه ۱۰ تایی شامل دو گروه تجربی (II , I) و یک گروه شاهد دسته بندی شدند دو گروه تجربی به ترتیب مقادیر ۱۴۰۰mg/day(۲۰mg/kg/day)و ۱۸۰۰ mg/day(۲۶mg/kg/day) را به مدت ۱۰ روز پی درپی، به صورت داخل صفاقی دریافت نمودند. در گروه شاهد، از سرم فیزیولوژی به همان حجم داروهای تزریق شده استفاده گردید. موش ها در روز ۱۸حاملگی تشریح شده و جنین هایشان توسط میکروسکوپ استریو مورد بررسی قرار گرفت. اندازه گیری وزن توسط ترازوی حساس دژیتال با دقت ۰.۰۱ انجام شد. اطلاعات با استفاده از آزمون های آماری Anova و Tukey , X۲ به کمک نرم افزار Spss آنالیز گردید.
یافته ها: در هر دو گروه تجربی I و II اختلالات مشابهی به صورت ناهنجاری هایی در سیستم اسکلتی و لوله عصبی بروز نمود. میزان اختلالات اسکلتی بیش از نقایص لوله عصبی بود و عمدتا به صورت اختلال شکل و جابجایی در اندام ها بود و از نظر آماری در مقایسه با گروه شاهد معنی دار بود (P<۰,۰۵). نقایص لوله عصبی عمدتا به صورت اسپینابیفیدا سیستیکا بود. در گروه تجربی II میزان بروز شدت ناهنجاری ها و جذب جنینی نسبت به گروه تجربی I افزایش داشت.
استنتاج: این مطالعه نشان داد اگر از داروی گاباپنتین به صورت مداوم در طی مراحل لانه گزینی و اندام سازی استفاده شود.می تواند سبب ناهنجاری های مادرزادی به مراتب شدیدتری از اختلالات گزارش شده قبلی گردد.

فرشیده عابدیان ، حسن برادران ، مسعود ثقفی ، سیدعبدالرحیم رضایی ، سیدرضا مظلوم ، زینب عابدیان ،
دوره ۱۵، شماره ۴۸ - ( ۸-۱۳۸۴ )
چکیده

سابقه و هدف: آرتریت روماتویید از بیماری های روماتیسمی منتشر خود ایمن است. اتو آنتی بادی های کشف شده در این بیماری از نظر تشخیص و پیش آگهی با ارزش می باشند. یکی از این آنتی بادی ها، آنتی بادی ضد کراتین (AKA). است که با کراتین فیبری در اپیدرم و ضمائم اپیدرمال و لایه های شاخی شده اپی تلیوم مری رت واکنش می دهد. ابتدا کیت AKA-IFA طراحی، حساسیت و ویژگی آن محاسبه می شود سپس شیوع آنتی بادی را در بیماران آرتریت روماتویید (RF) بررسی و در پایان نتایج AKA با نتایج آزمایش RF مقایسه شد.
مواد و روش ها: با استفاده از آنتی ژن های پروتیینی لایه شاخی مری رت و استفاده از آنتی هیومن IgG کونژوگه به ماده فلورسنت، کیت AKA طراحی گردید. برای سنجش حساسیت و ویژگی کیت، ۵۲ بیمار مبتلا به آرتریت روماتویید با استفاده از معیار کالج روماتولوژی امریکا با میانگین سنی۱۵,۸±۴۸.۰ انتخاب شد و نتایج آزمایش AKA در آنها با گروه کنترل بیمار (۲۳ بیمار مبتلا به بیماری های روماتیسمی و غیر مبتلا به آرتریت روماتویید) با میانگین سنی ۱۶.۹±۳۲.۵ و گروه کنترل سالم ۳۰ نفر با میانگین سنی ۱۶.۹±۳۲.۱ مورد مقایسه قرار گرفت. جهت تعیین دقت کیت، روش Inter assay و Inter assay مورد استفاده قرار گرفت. RF بیماران بررسی و نتایج آن با نتایج AKA شده مقایسه گردید.
یافته ها: از ۵۲ بیمار آرتریت روماتویید، ۳۹ مورد (۷۵ درصد) و در گروه کنترل بیمار ۳ مورد (۱۳ درصد) و در گروه کنترل سالم ۱ مورد (۳,۳درصد) AKA مثبت بودند. کیت طراحی شده AKA از دقت ۱۰۰ درصد به روشن Inter assay و ۹۸ درصد به روش Inter assay برخوردار بوده و حساسیت و ویژگی تست AKA در رقت ۱.۱۰ سرم به ترتیب ۷۵ و ۹۲.۵ درصد بود. در حالی که حساسیت و ویژگی RF به ترتیب ۸۸.۵ و ۸۶.۸ درصد محاسبه شد.
استنتاج: نتایج نشان داد، بهترین حساسیت و ویژگی آزمایش برای بیماران آرتریت روماتویید، تیتر۱۰/۱ است به عبارتی رقت۱۰/۱ به عنوان حداقل تیتر معنی دار (Cut off) در تشخیص و تایید آرتریت روماتویید می باشد و با توجه به دقت کیت طراحی شده، سنجش –IFA AKA دارای اعتبار علمی بالایی در تشخیص و تایید بیماری آرتریت روماتویید می باشد.

صغری خانی ، ژیلا ترابی زاده ، علیرضا خلیلیان ، کبری عابدیان کاسگری ،
دوره ۱۵، شماره ۴۸ - ( ۸-۱۳۸۴ )
چکیده

سابقه و هدف: شاخص های بیو شیمیایی جدید (فیبرونکین، استریول، آلفا- فتوپروتیین و ...) نسبت به روش های معمول موجود (سابقه قبلی – سیستم نمره بندی خطر و ...) زایمان زودرس خودبخودی را دقیق تر و زود هنگام تر پیش گویی می کنند. زنان زیادی وجود دارند که عوامل خطر آشکاری ندارند ولی به طور زودرس زایمان می کنند. هدف اصلی این مطالعه تعیین رابطه بین زایمان پره ترم و عیار بتا گتادوتروبین جفتی انسانی موجود در ترشحات سرویکوواژینال بود.
مواد و روش ها: این مطالعه به روش Nested case –control بود که بر روی ۳۰۴ زن مراجعه کننده به مراکز بهداشتی – درمانی شهر ساری از ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۲ انجام شد. نمونه ترشحات سرویکوواژینال در ۸۳ زن با سن حاملگی ۲۸- ۲۴ هفته و حاملگی یک قلو که از نظر زایمان زودرس پرخطر بوده اند، به دست آمد و به آزمایشگاه ارسال شد. زنان باردار براساس سن حاملگی به هنگام زایمان به دو گروه مورد (کم تر از۳۷ هفته) و شاهد (۳۷ هفته یا بیش تر) تقسیم شدند. سطح بتا- گتادوتروپین کوریونی انسانی، اندازه گیری و در دو گروه مقایسه شد. نسبت شانس (OR)، حساسیت، ویژگی قدرت پیش گویی کنندگی مثبت و منفی محاسبه شد.
یافته ها:۸۳(۲۷,۳ درصد) زن پر خطر از میان ۳۰۴ شرکت کننده انتخاب شدند. ۳۶ نفر (۴۳.۳۷ درصد) قبل از هفته ۳۷ حاملگی زایمان نمودند. سطح بتا – گتادوتروپین کوریونی انسانی ترشحات سرویکوواژینال دارای دامنه ۱۸۶-۵ میلی واحد در میلی لیتر بود که با معیار برش ۲۵ میلی واحد در میلی لیتر (۸.۶ ۰.۹۵– ۱.۱۲ CI و ۳.۰۱۶ = OR بود که بین بتا – گنادوتروپین کوریونی انسانی با زایمان زودرس رابطه وجود داشت. حساسیت، ویژگی، قدرت پیش گویی کندگی مثبت و منفی برای این آزمون جهت پیش گویی زایمان زودرس به ترتیب برابر: ۴۱.۶۷، ۴۱،۸۰.۸۵ ، ۶۲.۵ و ۶۴.۴۱ بود.
استنتاج: در این مطالعه حساسیت بالا برای آزمون بتا – گتادوتروپین کوریونی انسانی جهت پیش گویی زایمان زودرس به دست نیامد ولی بین این دو رابطه وجود داشت. لذا پیشنهاد می شود مطالعات بیش تری برای شناسایی سایر مشخصات زنان پرخطر انجام شود.


صفحه ۱ از ۱۵    
اولین
قبلی
۱
...
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Mazandaran University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb