۱۲۹ نتیجه برای اختلال
عباس مسعودزاده ، علیرضا خلیلیان ، علیرضا سفیدچیان ،
دوره ۱۱، شماره ۳۳ - ( ۱۰-۱۳۸۰ )
چکیده
سابقه و هدف: چگونگی ارجاع بیماران به مراکز درمانی و خدمات پزشکی کشور از موضوعات مهم و اساسی در تحقیقات و به عنوان یک اولویت پژوهشی از طرف وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور اعلام شده است. با عنایت به وجود ارتباط مستقیم بین شناخت به موقع و سریع مشکل و کاهش عوارض بجا مانده از بیماری، این مطالعه به منظور شناسایی مسیری که بیماران با اختلالات روانپزشکی برای دریافت خدمات درمانی تا مراجعه به روانپزشک طی می کنند، انجام گرفت.
مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی یک ساله تعداد ۴۰۰ بیمـار که بـرای اولیـن بار بـه مرکز روانپزشـکی زارع مراجعه می کردند، به روش نمونه گیری آسان و با استفاده از پرسشنامه پانزده ماده ای معتبر و مصاحبه بالینی بر طبق DSM-IV مطالعه شدند. اطلاعات بدست آمده به صورت توصیفی و با کمک آزمون مربعات مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: از ۴۰۰ بیمار مورد مطالعه، ۵/۶۲درصد مرد، ۳۷,۵ درصد زن، ۸/۶۱درصد متاهل، ۸/۳۵ درصد مجرد، ۵/۵۹ درصد شهری، ۶۰ درصد بیماران در گروه سنی ۲۱-۴۰ سال، ۳/۲۰ درصد بی سواد، و ۳/۳۷ درصد بیکار بودند. ۶/۴۹ درصد توسط خانواده و دوستان، ۴/۲۸ درصد توسط کادر پزشکی درمانی، ۹ درصد خود ارجاع، و ۵/۶درصد از طریق نیروی انتظامی به مرکز اعصاب و روان زارع ارجاع شدند. ۳۵ درصد (گروه عمده) به زور و اجبار مراجعه داشتند. منبع اولیه درمان در ۹/۶۱ درصد کادر پزشکی (بیشترین مورد پزشک عمومی با ۸/۳۳درصد)، ۳/۲۰ درصد بدون مراجعه قبلی، و ۱۸درصد درمانگران محلی و فالگیرها بودند. ۴۳ درصد بیماران حداقل یکبار به این درمانگران محلی مراجعه داشتند. ۷/۴۵ درصد با تاخیر بیش از ۲ سال از شروع مشکل مراجعه و ۳/۵۲ درصد بیش از سی هزار تومان تا مراجعه اول متحمل هزینه شدند. اختلالات خلقی با ۳۷ درصد، روان پریشانه با ۵/۳۳ درصد، و اضطرابی با ۷/۱۳درصد شایعترین تشخیص های اولیه بودند.
استنتاج: با وجود الگوی فعلی سیستم ارجاع بیماران روانپزشکی، آگاهی نامطلوب کادر پزشکی درمانی و بهداشتی، دخالت پرعارضه درمانگران محلی، مداخله پزشکان غیرروانپزشک و افراد غیرحرفه ای، ضمن عدم مراجعه عده قابل توجهی از بیماران، بسیاری نیز با عوارض بجامانده از بیماری و تحمل هزینه ای سنگین به نزد روانپزشک مراجعه می کنند که در این موارد پیش آگهی نامطلوب و پاسخ بد درمانی در انتظار بیمار خواهد بود.
حمیده عظیمی ، مهران ضرغامی ،
دوره ۱۲، شماره ۳۴ - ( ۱-۱۳۸۱ )
چکیده
سابقه و هدف: مقابله روشی است که فکر کردن و رفتار کردن با آن شیوه به مردم کمک می کند تا اثرات استرس را کاهش داده و نیز از هیجانات ناشی از آن بکاهند. مقابله مذهبی روشی است که انسان ها از شعائر و عقاید مذهبی جهت مقابله با مشکلات و فشارهای زندگی بهره می گیرند. پیچیدگی زندگی در قرن اخیر باعث شده است که انسان به طور مداوم در مقابل ناملایمات از خود سازگاری نشان دهد و اضطراب شایعترین اختلالی است که در مقابل ناسازگاری ها بروز می کند.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر به روش توصیفی با هدف تعیین مقابله مذهبی و میزان اضطراب در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال تحصیلی ۷۸-۷۹ انجام شده است. نمونه های پژوهش ۳۱۶ دانشجو بودند که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده، انتخاب گردیدند. ابزار پژوهش در این بررسی پرسشنامه مشخصات (۱۵ سوال)، پرسشنامه اضطراب (آشکار و پنهان) اسپیل برگر (۴۰ ماده)، و پرسشنامه مقابله مذهبی (۳۱ ماده) بوده است. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک روش های آمار توصیفی و آزمون های t ، تحلیل واریانس، شفه و کای دو انجام شده است.
یافته ها: ۴/۱۰، ۸/۸۵ و ۸/۳ درصد واحدهای پژوهش به ترتیب از مقابله مذهبی قوی، متوسط و ضعیف برخوردار بودند. یافته ها آشکار نمود که ۱/۱۰ و ۹/۷ درصد از آزمودنی ها به ترتیب از اضطرب آشکار و پنهان در حد شدید و بسیار شدید رنج می بردند. آزمون آماری ارتباط معنی داری را بین اضطراب آشکار و پنهان نمونه ها با مقابله مذهبی آنها نشان داد (P<۰,۰۰۱) و (P<۰.۰۰۱). نتایج این بررسی نشان داد که تفاوت معنی داری بین مقابله مذهبی واحدهای مورد پژوهش بر حسب جنسیت (P<۰.۰۰۰)، رشته تحصیلی (P<۰.۰۰۰) و مقاطع تحصیلی (P=۰.۰۰۰) وجود دارد. نتایج تفاوت معنی داری را بین میانگین نمرات اضطراب آشکار و پنهان واحدهای پژوهش بر حسب علاقه مندی به رشته تحصیلی (P=۰.۰۰۰) و سابقه مشکلات روانی (P<۰.۰۰۰) نشان داد، اما بین میانگین نمرات اضطراب آشکار و پنهان دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنی داری وجود نداشت.
استنتاج: اگرچه رابطه بین مقابله مذهبی و سلامت و بیماری روانی پیچیده است، اما آشکار است که عقاید و شعائر مذهبی نقش مهمی را در پیشگیری و کاهش مشکلات هیجانی و روانی بازی می کنند. بر اساس یافته های پژوهش پیشنهاد می شود که مداخلات و اقدامات لازم با تکیه بر روش های مذهبی برای تامین بهداشت و سلامت روانی دانشجویان انجام گیرد.
مریم نخشب ، هوشنگ نصیری ،
دوره ۱۲، شماره ۳۴ - ( ۱-۱۳۸۱ )
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به اهمیت وضعیت تغذیه در رشد و تکامل کودکان که یک شاخص مهم اقتصادی- اجتماعی و بهداشتی در جامعه می باشد، این تحقیق با هدف بررسی میزان شیوع سوء تغذیه و عوامل موثر در آن در کودکان زیر ۲ سال شهر ساری در سال ۷۸- ۷۹ انجام شده است.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع مقطعی (Cross sectional) است. از ۱۰ مرکز بهداشتی- درمانی شهر ساری ۷۰۰ نمونه به طور تصادفی انتخاب گشته و داده ها با یک روش توصیفی و از طریق پرسشنامه و اندازه گیری وزن جمع آوری شدند و با کمک روش های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: بر حسب امتیازZ ،۱۳,۷ درصد کودکان از نظر وزن برای سن دچار سوء تغذیه بوده و ۹/۳ درصد کودکان دچار سوء تغذیه شدید و متوسط بودند. بعد از ۶ ماهگی سوء تغذیه به میزان قابل توجهی افزایش می یابد (P<۰.۰۰۰۱). میزان سوء تغذیه به صورت معنی داری در پسران بیشتر از دختران بوده است (P<۰.۰۰۱). میزان سوء تغذیه در کودکان مادران باسواد، کمتر از کودکان مادران بی سواد بوده است (P<۰.۰۰۰۱). همچنین وابستگی معنی داری بین سوء تغذیه و متغیرهای تغذیه با شیرمادر (P<۰.۰۲)، سابقه بستری کودک (P<۰.۰۰۴)، بعد خانوار (P<۰.۰۲) و مصرف مرتب قطره مولتی ویتامین (P<۰.۰۰۰۱) وجود داشت.
استنتاج: سوء تغذیه به عنوان یک مشکل بهداشتی- درمانی در گروه مهمی از کودکان زیر ۲ سال شهر ساری وجود دارد و توجه به عوامل زمینه ساز می تواند در کنترل آن موثر باشد.
داوود فرزین ، منظر خلیلی ،
دوره ۱۲، شماره ۳۵ - ( ۴-۱۳۸۱ )
چکیده
سابقه و هدف: Sedation یکی از عوارض جانبی مشترک بیشتر آنتی هیستامین ها است. این عارضه کاربرد بالینی عوامل آنتی هیستامین کلاسیک را محدود می کند، در صورتی که بعضی از آنتی هیستامین های جدید فاقد اثر Sedation می باشند. نظر به اهمیت موضوع، در مطالعه حاضر نقش مکانیسم های گیرنده های مختلف هیستامینی در القای Sedation با استفاده از تست Rota rod مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ها: هماهنگی حرکتی حیوانات بر اساس زمان تحمل موش صحرایی روی میله دوّار با استفاده از یک دستگاه Rota rod در سرعت ۱۶ دور در دقیقه ثبت می گردید. زمان تحمل حیوان قبل وبعد از تجویز داروها اندازه گیری می شد.
یافته ها: تزریق داخل مغزی یا داخل صفاقی HTMT (۱۰ میکروگرم/موش صحرایی) یا دیفن هیدرامین (۲۰ الی ۴۰ میلی گرم/کیلوگرم) زمان تحمل حیوان در تست Rota rod را کاهش داد، در صورتی که دکس کلرفنیرامین در این رابطه بی اثر بود. آگونیست گیرنده H۲ هیستامینی، Dimaprit (۳۰ میلی گرم/کیلوگرم، داخل صفاقی)، نیز زمان تحمل حیوان در تست Rota rod را کاهش داد ولی آنتاگونیست های گیرنده H۲ هیستامینی، فاموتیدین (۲۰ الی ۴۰ میلی گرم/کیلو گرم، زیرجلدی) و رانیتیدین (۲۰ الی ۴۰ میلی گرم/کیلوگرم، داخل صفاقی)، نیز موجب اختلال در هماهنگی حرکتی حیوان در تست Rota rod شدند و آنتاگونیست گیرنده H۳ هیستامینی، تیوپراماید (۵ و ۱۰ میلی گرم/کیلوگرم، داخل صفاقی)، در این رابطه بی اثر بود. تزریق داخل صفاقی دوز ۵۰ میلی گرم/کیلوگرم تیوپراماید به طور معنی داری اختلال حرکتی القای شده توسط Imetit را آنتاگونیزه نمود.
استنتاج: نتایج پیشنهاد می کند مکانیسم گیرنده H۳ هیستامینی در تعدیل Sedation دخیل می باشد.
فرزانه واشقانی ، قدسیه جعفری ، مژگان خان احمدی ،
دوره ۱۲، شماره ۳۶ - ( ۷-۱۳۸۱ )
چکیده
سابقه و هدف: بیماری تخمدان پلی کیستیک در واقع عدم تخمک گذاری مزمن همراه با طیف وسیعی از علل و علایم بالینی شامل افزایش انسولین خون، مقاومت به انسولین و افزایش آندروژن می باشد. خانم های مبتلا به این بیماری به غیر از عوارض شایع مانند: اختلالات قاعدگی، هیرسوتیسم و نازایی، در معرض عوارض جدّی شامل افزایش خطر سرطان آندومتر و احتمالا پستان و بیماری های قلبی- عروقی و دیابت می باشند. با در نظر گرفتن موارد فوق، خانم هایی که با عدم تخمک گذاری مراجعه می کند در اولین برخورد بر حسب شرایط سنی، وضعیت باروری و علایم بالینی بایدتحت درمان قرارگیرند. دراین مطالعه ما برآن شدیم که وضعیت دموگرافیک، بالینی، هورمونی و سونوگرافی این افراد و همچنین رابطه بین اختلالات هورمونی با وزن بدن و سطح انسولین خون را مورد بررسی قرار دهیم.
مواد و روش ها: این مطالعه به روش توصیفی Cross- sectional انجام شده است. در بین خانم های ۱۵ تا ۴۵ ساله مراجعه کننده به درمانگاه تخصصی زنان و فوق تخصص غدد، ۸۰ بیمار مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک تحت بررسی قرار گرفتند. اطلاعات دموگرافیک از طریق تکمیل پرسشنامه ثبت و تنظیم گردید. آزمایشات هورمونی PRL)، OHP-۱۷،FBS ،Insulin ،Testosterone ، LH،FSH ،(GTT به روش رادیو ایمونواسی انجام شد و بیماران تحت بررسی سونوگرافی قرار گرفتند. به منظور بررسی ارتباط وزن بدن با سطح انسولین خون و هیپرآندروژنیسم بیماران به دو گروه چاق و غیرچاق BMI>۳۰) و (BMI<۳۰ و براساس وجود یا عدم وجود علایم هیپرآندروژنیسم فانکشنال به دو گروهFH مثبت وFH منفی تقسیم شدند. جهت بررسی آماری از آزمون های آماری Mann- Withny و Kruskal-Wallis استفاده گردید.
یافته ها: شایعترین یافته های بالینی به ترتیب شامل: اختلالات قاعدگی ( ۱۰۰ درصد)، سابقه فامیلی (۵/۶۲ درصد)، هیرسوتیسم (۶۲ درصد) و چاقی (۲۵ درصد) است. شایعترین اختلالات هورمونی به ترتیب شامل: افزایش تستوسترون (۳۲,۵ درصد)، افزایش نسبت LH/FSH>۲(۲۵ درصد)، مقاومت به انسولین (۲/۲۱ درصد)، GTT مختل (۵/۱۷ درصد) و هیپرانسولینیسم (۱۰ درصد) است. سونوگرافی در ۷/۱۸ درصد موارد غیر طبیعی بود. در مقایسه گروه های چاق و غیرچاق GTT غیر طبیعی در ۵/۱۷ درصد موارد (۵۰ درصد در گروه چاق)، مقاومت به انسولین در ۲۱ درصد موارد (۵۲ درصد موارد در گروه چاق)، و افزایش انسولین ناشتا در ۱۰ درصد موارد (۵۰ درصد موارد در گروه چاق) مشاهده گردید. در مقایسه بین بیماران چاق با FH مثبت و FH منفی از نظر هیپرانسولینمی و GTT غیر طبیعی اختلاف آماری معنی دار بود (P=۰.۰۳۳) در مقایسه بیماران چاق با FH مثبت و بیماران غیرچاق با FH مثبت نیز از نظر GTT غیر طبیعی اختلاف آماری معنی دار بود (P=۰.۰۱۳).
استنتاج: با درنظرگرفتن آن که تشخیص بیماری سندرم تخمدان پلی کیستیک توسط علایم بالینی مقدور می باشد و آزمون های آزمایشگاهی به جز رد بیماری های نادر مثل هیپوتیروییدیسم و هیپرپرو لاکتینمی در تشخیص نقشی ندارند، انجام این آزمون ها باید محدود به بیماران خاص گردد. از طرفی چون عوارض ناخواسته مانند افزایش انسولین خون، مقاومت به انسولین، افزایش قند خون رابطه مستقیمی با چاقی و هیپرآندروژنیسم در این گروه از افراد دارد، باید آن دسته از این افراد که چاق بوده وعلایم هیپرآندروژنیسم دارند تحت بررسی های بیشتر قرار گرفته و اقدامات درمانی خاص صورت گیرد. انجام سونوگرافی نقشی در اثبات تشخیص ندارد و نباید به عنوان روش رایج در بررسی این بیماران مورد استفاده قرار گیرد.
مهران ضرغامی ، غلام رضا ناطقی، علیرضا خلیلیان ، عبدالحکیم تیرگری ، حمیدرضا سلیمی ،
دوره ۱۲، شماره ۳۶ - ( ۷-۱۳۸۱ )
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به سیاست های بهداشتی کشور مبنی بر این که تمام بیماران در وهله اول به پزشکان عمومی مراجعه کنند و سپس در صورت نیاز به متخصصین رشته های مربوطه ارجاع شوند، و با توجه به این که کمتر از یک پنجم بیماران مراجعه کننده به تنها مرکز تخصصی روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی مازندران توسط پزشکان عمومی ارجاع می شوند، بر آن شدیم که به غربالگری اختلالات روانپزشکی در مراجعین به درمانگاه های عمومی بیمارستان های آموزشی این دانشگاه بپردازیم.
مواد و روش ها: ۲۵۰ نفر از مراجعین (با ضریب اطمینان ۹۵درصد) به شیوه تصادفی طبقه بندی شده، به وسیله آزمون SCL-۹۰-R مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته ها: ۴۰ درصد مراجعین مبتلا به اختلال روانپزشکی بودند. اختلالات فوق در خانم ها شایع تر بود. نمایه کلی شدت این اختلالات نیز در خانم ها بیشتر بود. اکثر مبتلایان، متاهل، خانه دار، و با تحصیلات متوسطه بودند. شایع ترین ابعاد اختلالات روانپزشکی، کج باوری، جسمانی سازی، افسردگی، و حساسیت در روابط بین فردی بود.
استنتاج: با توجه به شیوع بالای اختلالات روانپزشکی در طب عمومی، و با عنایت به این که درخواست مشاوره های روانپزشکی و موارد ارجاع بسیار محدود می باشند، احتمالا در زمینه اختلالات روانپزشکی آموزش یا توجه کافی وجود ندارد. در هر صورت ضروری است که در دوره آموزشی پزشکی عمومی و همچنین در دوره های بازآموزی به اختلالات روان پزشکی توجه بیشتری شود.
سیدحمزه حسینی ، رضا رضازاده ، مهران کریمانی ،
دوره ۱۳، شماره ۳۸ - ( ۱-۱۳۸۲ )
چکیده
سابقه وهدف: از آنجایی که حملات پانیک با یکسری از علایم سوماتیک از حمله تپش قلب و تاکیکاردی و تنگی نفس و احساس اختناق و غیره هماره می باشد، غالبا بیمارن پانیک را به درمانگاه های طبی می کشاند. بر این اساس در پژوهش حاضر، شیوع حملات پانیک و میزان اضطراب بیماران تحت آزمایش عملکرد ریوی بیمارستان امام خمینی ساری در سال ۱۳۷۹ مورد بررسی قرار گرفته است.
مواد روش ها: این پژوهش به روش توصیفی - مقطعی روی افراد مراجعه کننده به مرکز اسپیرومتری، در سال ۱۳۷۹ انجام گرفته است. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه های دموگرافیک، اضطراب اسپیلبرگر و حمله هراس از سری پرسشنامه های SADS بوده است.
یافته ها: یافته های بدست آمده از این پژوهش نشان می دهد که ۵۰,۴۲ درصد (۵۸ نفر) از ۱۱۵ بیمار مراجعه کننده، حملات پانیک را تجربه کرده اند. همچنین از نظر بیماری ریوی، بین افرادی که حملات پانیک را تجربه کرده بودند و کسانی که چنین تجربه ای نداشتند اختلاف معنی داری بدست نیامد، ولی نتایج اسپیرومتری ۶۷.۳ درصد افراد با حملات پانیک، به نفع COPD بود که ۴۸.۹۸ درصد آنها نمای انسدادی داشتند. همچنین از نظر میزان اضطراب و بر آورد شخصی فرد از میزان اضطراب خود، اختلاف معنی داری بین افراد با حملات پانیک و غیرپانیک بدست آمده و مشخص شد افراد مراجعه کننده به اسپیرومتری از میزان اضطراب بالایی برخوردارند.
استنتاج: نتایج پژوهش شیوع بالای حملات پانیک را در بیماران مراجعه کننده به اسپیرومتری، به خصوص بیماران مبتلا به COPD نشان داد، همچنین مشخص شد میزان اضطراب افراد مراجعه کننده به اسپیرومتری نیزدر سطح بالایی قرار دارد. پیشنهاد می شود حملات پانیک در افرادی که با علایم ریوی به مراکز طبی مراجعه می کنند مدنظر قرار گیرد تا در مراحل اولیه تشخیص داده شود و تحت درمان مناسب و کافی قرار گیرد.
غلام رضا ناطقی ، اسداله محسنی ،
دوره ۱۳، شماره ۳۹ - ( ۴-۱۳۸۲ )
چکیده
سابقه و هدف: بیماری دهشت PD (Panic Disorder) و پرولاپس دریچه میترال MVP (Mitral valve prolaps) دو اختلال نسبتا شایع هستند که در سال های اخیر، ارتباط بین آنها مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. این سوال که آیا MVP در بیماران مبتلا به دهشت شایع تر از کل جمعیت است، هنوز به درستی پاسخ داده نشده است. به منظور پاسخ به این سوال، مطالعه مذکور طراحی و به انجام رسیده است.
مواد و روش ها: این تحقیق، یک مطالعه توصیفی است که در مراجعه کنندگان به درمانگاه اول پزشکی از فروردین ۱۳۷۷ لغایت شهریور ۱۳۸۰ به انجام رسیده است. بیمارانی که تشخیص اختلال دهشت در آنها بر مبنای ملاک های DSM-IV مورد تایید قرار می گرفت. توسط همکار کاردیولوژیست، تحت مطالعه بالینی و اکوکاردیوگرافیک قرار گرفته و از نظر احتمال وجود MVP بررسی می شدند.
یافته ها: در طی این مدت، ۱۸۱ بیمار با اختلال دهشت مورد بررسی قرار گرفتند. از این تعداد ۱۲۷ مورد (۲/۷۰%) زن و ۵۴ مورد (۸/۲۹%) مرد بوده اند. میانگین سنی در آقایان، ۲۶ سال و در خانم ها، ۳۲,۶ سال بوده است. در مجموع ۶۹ مورد (۱/۳۸%) از بیماران بر اساس ملاک های Perloff، مبتلا بهMVP بوده اند.
استنتاج: به نظر می رسد MVP در افراد دچار اختلال دهشت، از شیوع نسبتا بالایی برخوردار است؛ در نتیجه معاینه قلبی بیمارانی که اختلال دهشت قطعی دارند، اقدام مفیدی خواهد بود.
مهران ضرغامی ، نرگس چیمه ،
دوره ۱۳، شماره ۴۰ - ( ۷-۱۳۸۲ )
چکیده
سابقه و هدف: یکی از اختلافات نسبتا شایع روانپزشکی که عمدتا در انتهای نوجوانی و ابتدای جوانی در افرا مشاهده می گردد، اختلال خوردن است که میزان شیوع آنها در حدود ۴ درصد گزارش شده است. این اختلالات، عوارض متعدد و مهمی از جمله سوء تغذیه و اختلالات رشد را به دنبال دارند. مشخص شده که نگرش های غیرطبیعی نسبت به خوردن، زمینه ساز ابتلا به این اختلالات است و بررسی های همه گیری شناختی متعدد، بیانگر تفاوت بسیار در شیوع این نگرش های غیرطبیعی و عوامل تاثیرگذار بر آنجا که تعیین فراوانی این نگرشهای غیرطبیعی و عوامل موثر بر آنها نقش بسیار مهمی در اجرای برنامه های پیشگیری به عهده دارد، انجام این بررسی ضروری به نظر رسید.
مواد و روشها: در این بررسی ۱۲۰۰ نفر از دانش آموزان دبیرستانی شهر ساری از نظر وجود نگرش غیرطبیعی نسبت به خوردن، افسردگی اضطراب نیز گروهی از متغیرهای زمین های شامل سن، جنس، تحصیلات پدر و مادر، شغل پدر و مادر، نوع محل سکونت، تعداد افراد خانواده و شاخص توده بدنی Body Mass Index (BMI) به صورت تصادفی طبقهبندی شده، انتخاب گشتند و با استفاده از آزمون های نگرش به خوردن Eating Attiude Test (EAT-۲۶)، اضطراب اسپیلبرگر و افسردگی بک، مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها: نگرش های غیرطبیعی نسبت به خوردن در ۱۰,۵ درصد افراد مورد بررسی، مشاهده گردید. در مدل Logistic Regression متغیرهای افسردگی و وضعیت BMI ارتباط معنی داری با نگرش غیرطبیعی نسبت به خوردن، نشان دادند. افسردگی شدید و متوسط در افراد با نگرش غیرطبیعی نسبت به خوردن، بیشتر از افراد با نگرش طبیعی بود (۴۲.۴ درصد در مقایسه با ۲۷.۴ درصد) و همچنین در افراد چاق در مقایسه با افراد نرمال، نگرش غیرطبیعی نسبت به خوردن بیشتر بود (۳۱.۸ درصد و ۱۶.۷ درصد در مقایسه با ۱۱.۱ درصد).
استنتاج: فراوانی نگرش های غیرطبیعی نسبت به خوردن، کم و بیش مشابه آمار جوامع دیگر است. افراد دارای این نگرش ها، احتمالا مبتلا به اختلالات روان شناختی مانند افسردگی می باشد که در صورت عدم توجه به آن، عوارض بسیاری را به دنبال خواهد داشت.
محمدرضا محمدی ، سیدعباس باقری یزدی ، مهدی رهگذر ، بیتا مسگرپور ، فریبا بریمانی ، سیده کبری طاهری ، شقایق ملک زاده ،
دوره ۱۳، شماره ۴۱ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده
سابقه و هدف: بار اختلالات روان پزشکی در کشورهای پیشرفته تا حد زیادی به وسیله پرسش نامه های غربالگری و مصاحبه های بالینی ساختار یافته، شناسایی شده است. ولی بار اختلالات روان پزشکی در کشور ما محدود و تعداد مطالعات انجام شده کم می باشد. برنامه ریزی برای ارایه خدمات اساسی بهداشت روان به افراد، نیازمند آگاهی از وضعیت موجود بیماری روانی در جامعه است. این مطالعه با هدف بررسی همه گیری شناسی اختلالات روانی در افراد ۱۸ سال و بالاتر مناطق شهری و روستایی استان مازندران انجام گرفت.
مواد و روش ها: نمونه مورد مطالعه با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و سیستماتیک از بین خانوارهای موجود استان مازندران انتخاب گردید و از طریق تکمیل پرسش نامه اختلالات عاطفی و اسکیزوفرنیا (SADS) توسط کارشناسان روان شناسی در استان، جمعا ۱۰۲۲ نفر مورد مطالعه قرار گرفتند و براساس معیارهای طبقه بندی DSM-IV، تشخیص گذاری اختلالات صورت گرفت.
یافته ها: نتایج این بررسی نشان داد شیوع انواع اختلالات روان پزشکی در استان ۵۲/۲۱ درصد می باشد که این شیوع در زنان ۳۰,۱۳ درصد و در مردان ۳۳/۱۲ درصد بوده است. اختلالات اضطرابی و خلقی به ترتیب با ۱۰.۱۷ و ۴۸/۵ درصد، شایع ترین اختلالات روان پزشکی در استان بودند. شیوع اختلالات پسیکوتیک در این مطالعه ۶۷/۱ درصد، اختلالات عصبی- شناختی ۷۳/۲ درصد و اختلالات تجزیه ای ۴۷/۱ درصد بوده است. در گروه اختلالات خلقی، افسردگی اساسی با ۶۰/۴ درصد و در گروه اختلالات اضطرابی، اختلال فوبی با ۷۴/۲ درصد شیوع بیش تری داشته اند. شیوع اختلالات روان پزشکی در استان در افراد گروه سنی ۶۶ سال و بیش تر با ۸۴/۲۱ درصد، افراد همسر فوت شده با ۹۲/۲۶ درصد، افراد ساکن در مرکز استان با ۸۲/۱۸ درصد، افراد بی سواد با ۰۴/۲۳ درصد و افراد خانه دار با ۵۶/۲۲ درصد بیش از گروه های دیگر بوده است.
استنتاج: در این مطالعه ۵۸/۱۴ درصد افراد مورد مطالعه دچار حداقل یک اختلال روان پزشکی بوده اند و شیوع اختلالات در حدود مطالعات قبلی موجود در داخل و خارج از کشور می باشد. آگاهی از نتایج این تحقیق مسوولیت سیاستگذاران و برنامه ریزان بهداشتی استان مازندران و کشور در رابطه با تدوین برنامه های عملی و اجرایی بهداشت روان را بیش از پیش روشن می سازد.
محمد زارع جوشقانی ، محمد سعادت نیا ، ساسان حقیقی ،
دوره ۱۳، شماره ۴۱ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده
سابقه و هدف: از جمله عوامل مرتبط با سکته مغزی، آنتی بادی ضد فسفولیپید در سرم خون مبتلایان می باشد. در سال های اخیر علاوه بر آنتی بادی ضد کاردیولیپین (aCL)، آنتی بادی ضد دیگر فسفولیپیدها(aPL) نیز به عنوان عوامل مستعد کننده سکته مغزی شناخته شده اند. در مطالعه حاضر علاوه بر بررسی شیوع آنتی بادی های aCL وaPL ، نوع آنتی بادی(IgM , IgG) نیز در بیماران مبتلا به سکته مغزی زیر ۴۵ سال بررسی شده است.
مواد و روش ها: در یک مطالعه توصیفی از بیماران دچار سکته مغزی زیر ۴۵ سال مراجعه کننده به بیمارستان الزهرا (س) اصفهان، سطح آنتی بادی های aCL(IgM , IgG) و aPL اندازه گیری شد. سپس خصوصیات بالینی، آزمایشگاهی و دموگرافیک بیماران با تیتر بالاتر از نرمال مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: از میان ۱۱۴ بیمار، ۲۳ نفر (۱۹,۶ درصد تیترهای IgM-IgG از aCL یا aPL بالاتر از نرمال داشتند. از این تعداد ۱۸ نفر (۳/۱۵ درصد) تیتر aCL بالاتر از نرمال داشتند. ۷ نفر از بیماران، مرد و ۱۶ نفر، زن بودند. تیتر بالاتر از نرمال aCL از نوع IgM و IgG به ترتیب در ۱۵ نفر (۲/۶۵ درصد) و ۸ نفر (۷/۳۴ درصد) و aPL از نوع IgM و IgG به ترتیب در ۱۹ نفر (۶/۸۲ درصد) و ۶ نفر (۲۶ درصد) به دست آمد. در ۵ نفر از بیماران (۲۱ درصد) تیترآنتی بادی های غیر کاردیولیپینی، بالاتر از نرمال بود aPL) بالاتر از نرمال و تیتر aCL در حد نرمال بود). سکته مغزی آمبولیک و ترومیوتیک به ترتیب در ۷ و ۱۶ بیمار دیده شد. سابقه سکته مغزی قبلی در ۷ بیمار وجود داشت. درگیری دریچه ای قلبی نیز در ۴۷ درصد بیماران دیده شد.
استنتاج: نتایج نشان می دهد که در ایران تیتر آنتی بادی ضد فسفولیپید در درصد قابل توجهی از بیماران زیر ۴۵ سال با سکته مغزی، بالاتر از نرمال بوده و نزدیک به ۲۰ درصد بیماران، تیترآنتی بادی های غیرکاردیولیپینی بالاتر از نرمال دارند. تیتر بالای IgM در درصد بیش تری از بیماران (که مطابق با دیگر تحقیقات در کشورهای توسعه نیافته مانند هند بود) را می توان به عواملی چون عفونت ها و توکسین ها که به عنوان افزایش دهنده حاد تیتر IgM مطرح هستند و در این کشورها بیش تر یافت می شوند، نسبت داد که خود نیاز به مطالعات بیش تر دارد.
شهربانو قهاری ، امیرهوشنگ مهریار ، بهروز بیرشک ،
دوره ۱۳، شماره ۴۱ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده
سابقه و هدف: از دست دادن پدر و یا معلول شدن وی به عنوان یکی از عوامل استرس زای عمده می تواند میزان بروز اختلالات روانی را در کودکان افزایش دهد. این تحقیق با هدف بررسی مقایسه ای برخی از اختلالات روانی از جمله نقص توجه-بیش فعالی، اختلال سلوک، نافرمانی مقابله جویانه، اضطراب منتشر، دیس تایمی و افسردگی اساسی در کودکان شاهد، محروم از پدر، جانباز و عادی انجام شده است.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر به روش تحلیلی- گذشته نگر می باشد که به بررسی مقایسه ای اختلالات روانی در ۵۹۱ کودک شاهد، محروم از پدر، جانباز و عادی می پردازد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مشخصات فردی و پرسشنامه علایم مرضی کودکان CSI-۴ بوده است. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک آزمون های t، تحلیل واریانس و شفه انجام شده است.
یافته ها: نتایج نشان داد که در رابطه با اختلالات روانی مورد بررسی بین ۴ گروه از کودکان مورد نظر، تفاوت معناداری وجود دارد(p<۰,۰۰۱) . مقایسه کودکان شاهد، محروم از پدر و جانباز نشان داد که کودکان شاهد و محروم از پدر، اختلالات روانی بیش تری از کودکان جانباز داشتند(p<۰.۰۵) . همچنین میزان اختلالات روانی در کودکان محروم از پدر از کودکان شاهد، بیش تر بوده است(p<۰.۰۵) کودکان شاهد اختلالات روانی بیش تری از کودکان جانباز داشتند(p<۰.۰۵) . همچنین نتایج به دست آمده براساس تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که در تمام گروه ها (شاهد محروم از پدر و جانباز) پسران دارای اختلالات روانی بیش تری نسبت به دختران هستند(p<۰.۰۱) . به عبارتی جنسیت پسر، خطر ابتلا به اختلالات روانی را در کودکان محروم از پدر، شاهد و جانباز افزایش می دهد (OR=۱.۴۲).همچنین نتایج نشان داد که وضعیت اقتصادی ضعیف خانواده, کودکان را در معرض خطر بالاتری برای ابتلاء به اختلالات روانی قرار می دهد (OR=۱.۴۸).
استنتاج: با توجه به میزان بالاتر بروز اختلالات روانی در کودکان شاهد، محروم از پدر و جانباز در مقایسه با کودکان عادی و نیز میزان بالاتر اختلالات روانی در کودکان محروم از پدر در مقایسه با کودکان جانباز و نیز بالاتر بودن میزان اختلالات روانی در کودکان محروم از پدر در مقایسه با کودکان شاهد، ضروری است که دست اندرکاران بهداشتی و درمانی جامعه در راستای پیشگیری اولیه و ثانویه در جهت سلامت روانی این قشر از جامعه اهتمام ورزند.
سیدحمزه حسینی ، پریا آذری ، حمیدرضا ذاکری ، رضاعلی محمدپور تهمتن ،
دوره ۱۵، شماره ۴۷ - ( ۴-۱۳۸۴ )
چکیده
سابقه و هدف: بالا بودن سطح کلسترول و تری گلیسرید سرم از مهم ترین عوامل خطر برای ابتلا به بیماری های قلبی - عروقی به شمار می رود، بنابراین تشخیص و درمان به موقع آن در اختلالات شایع روانپزشکی و کاهش این عوارض نقش بسزایی دارد. با توجه به تحقیقات قبلی که رابطه بالا بودن کلسترول سرم را با اختلال هراسی (Panic) مطرح نموده اند، این مطالعه جهت بررسی سطح لیپیدهای سرم در اختلال پانیک و مقایسه آن با سایر اختلالات اضطرابی و جمعیت سالم صورت گرفته است.
مواد و روشها: در این مطالعه، سطح کلسترول، تری گلیسرید و انواع لیپوپروتئین های سرم در ۳۰ بیمار مبتلا به اختلال اضطرابی پانیک، ۳۰ بیمار مبتلا به سایر اختلالات اضطرابی و ۳۰ نفر شاهد سالم اندازه گیری و با هم مقایسه شد.
یافته ها: نتایج حاصله نشان داد که سطح گلسترول سرم، همچنین سطح LDL در بیماران مبتلا به اختلال اضطرابی پانیک به طور معنی داری (P<۰,۰۵) نسبت به سایر اختلالات اضطرابی و گروه شاهد بالاتر است. تفاوت معنی داری بین سطوح تری گلیسرید،HDL و VLDL بین سه گروه مذکور دیده نشد.
استنتاج: این نتایج احتمال وجود عواملی دیگر، علاوه بر پرفعالیتی سیستم نورآدرنرژیک را در بالا بردن کلسترول سرم مطرح می کند.
مهدی یونسی رستمی ، مجید سعیدی ، عبید محمدعلی پورملکشاه ،
دوره ۱۵، شماره ۴۹ - ( ۹-۱۳۸۴ )
چکیده
سابقه و هدف: ناتوانی جنسی و اختلالات نعوظ از جمله عوارضی هستند که در بین بیش از ۵۰ درصد از مردان بین ۷۰-۵۰ سال مشاهده می گردند. از جمله داروهای بسیار موثری که در سال های اخیر در این زمینه به بازار عرضه شده است، سیلدنافیل سیترات می باشد. با توجه به عوارض مختلف گزارش شده از شکل خوراکی این دارو، در این مطالعه اثر ژل موضعی سیلدنافیل با شکل خوراکی آن در اختلالات نعوظ (ED) مقایسه شد.
مواد و روش ها: این بررسی یک کارآزمایی بالینی است که به صورت تصادفی کنترل شده و دو سو ناآگاه انجام شد. پس از انتخاب سیستم حلال مناسب، فرمولاسیون های متعددی از ژل موضعی سیلدنافیل تهیه گردید و پس از بررسی پایداری فیزیکی و آزادسازی دارو، مناسب ترین فراورده جهت کارآزمایی بالینی انتخاب گردید. ۹۴ بیمار با علایم بالینی اختلالات نعوظ (ED) وارد مطالعه شدند. بیماران بر اساس سن (کم تر از ۵۰ سال و بیش تر از ۵۰ سال) و علت بروز عارضه (جسمی، روانی و یا مختلط) دسته بندی شدند. بیماران مورد، ژل ۱ درصد سیلد نافیل موضعی و دارونمای قرص دریافت نمودند. به بیماران گروه شاهد قرص سیلدنافیل (۱۰۰ میلی گرمی) و دارونمای ژل موضعی تجویز گردید. قرص ها یک ساعت پیش از فعالیت جنسی تجویز شد. حدود ۰,۵ گرم از ژل موضعی نیز پیش از فعالیت جنسی به مدت ۵ دقیقه بر روی ناحیه حشفه (glans) آلت تناسلی مالیده شد و عملکرد و عوارض جانبی دارو در هر دو گروه مطالعه گردید. جهت آنالیز آماری از آزمون های t و کای دو استفاده شد.
یافته ها: در گروه مورد در ۵ بیمار (۱۲,۵ درصد) نعوظ کامل و در ۵ بیمار نعوظ متوسط دیده شد. در ۳۰ بیمار (۷۵ درصد) نعوظ مشاهده نشد. در گروه شاهد نعوظ کامل در ۲۸ بیمار (۷۰ درصد)، نعوظ متوسط در ۶ بیمار (۱۵ درصد) و عدم بروز نعوظ در ۶ بیمار مشاهده گردید. شروع نعوظ در گروه مورد ۷.۴±۳.۶ دقیقه پس از مصرف ژل مشاهده گردید، در حالی که این زمان در گروه شاهد ۳۷.۸±۱۴.۹ بود. چهار مورد سردرد خفیف در گروه دریافت کننده ژل سیلدنافیل گزارش گردید که پس از حدود ۴ دقیقه بهبود یافته بود. در گروه شاهد دو مورد سردرد شدید گزارش شد. همچنین اختلال دید در یکی از بیماران دریافت کننده قرص سیلدنافیل مشاهده گردید. یک مورد سو هاضمه (dy spepsia) شدید نیز در گروه شاهد دیده شد.
استنتاج: نتایج حاصل نشان می دهد که علی رغم درصد موفقیت کم تر در بهبود عارضه با مصرف ژل موضعی، زمان عملکرد و شدت عوارض کم تر می تواند مد نظر قرار گیرد. مطالعات بیش تر جهت افزایش نفوذ دارو و کاربرد مواد افزایش دهنده جذب موضعی می تواند مد نظر قرار گیرد.
مهران ضرغامی ، سیدحمزه حسینی ، وجیهه غفاری ساروی ، آناهیتا سلجوقیان ،
دوره ۱۵، شماره ۴۹ - ( ۹-۱۳۸۴ )
چکیده
سابقه و هدف: مطالعات قبلی نشان دهنده نقش یک عامل مهم ژنی در سبب شناسی اختلال خلقی دو قطبی و تالاسمی است. موارد گزارش شده متعددی حکی از همراهی احتمالی این دو بیماری است. اما یک مطالعه مقطعی قبلی این فرضیه را به طور کامل تایید نکرده است. با توجه به جایگاه های مختلف ژن مسوول تالاسمی در جمعیت های مختلف، همراهی این دو بیماری در استان مازندران که یکی از مناطق شیوع بتاتالاسمی است، بررسی شد.
مواد و روش ها: این مطالعه به روش مورد – شاهدی بر روی ۱۱۰ بیمار مبتلا به اختلال خلقی دو قطبی نوع یک و ۱۱۸ نفر که سابقه اختلال خلقی در خود و بستگان درجه یک خود نداشتند، انجام شد. برای تمام افراد مورد مطالعه CBC، و در صورت وجود میکروسیتوز، الکتروفورز هموگلوبین انجام شد و برای افرادی که هموگلوبین A۲ بین ۳,۴ تا ۷ درصد داشتند، تشخیص بتاتالاسمی مینور گذاشته شد.
یافته ها: ۸,۱۸ درصد افراد گروه مورد و ۴.۲۴ درصد افراد گروه شاهد، بتاتالاسمی مینور داشتند که این تفاوت از نظر آماری فاقد اهمیت است.
استنتاج: احتمالا ارتباط های گزارش شده قبلی بین اختلال خلقی دو قطبی و بتا تالاسمی مینور از نوع «همراهی کاذب» می باشد. با این حال، با توجه به متفاوت بودن جایگاه اتصال ژن های مربوط به بتاتالاسمی در جمعیت های مختلف، تعمیم پذیری این مطالعه محدود خواهد بود و توصیه می شود در سایر جمعیت ها تکرار شود.
پریا آذری ،
دوره ۱۵، شماره ۵۰ - ( ۱۱-۱۳۸۴ )
چکیده
بیماری فار، کلسیفیکاسیون ایدیوپاتیک و پیش رونده عقده های قاعده ای همراه با متابولیزم طبیعی کلسیم و فسفر است که با علایم حرکتی و روانی تظاهر می کند. دمانس، کره آتتوز، روان پریشی و افسردگی در این بیماری نسبتا شایع گزارش شده ولی فار با تابلوی اختلال خلقی دوقطبی نادر است به طوری که در مروری بر متون تنها سه مورد گزارش شده بود.بیماری که در این گزارش معرفی می شود خانم ۲۱ ساله ای است که به دلیل پرخاشگری، بی قراری و کم خوابی در مرکز روان پزشکی زارع ساری بستری شد و پس از معاینه وضعیت روانی و اقدامات پاراکلینیکی، تشخیص اختلال خلقی دوقطبی ناشی از بیماری فار تایید گردید. توجه به این نکته مهم است که بیمار مبتلا به فار نسبت به سندرم نورولپتیک بدخیم هنگام مصرف نورولپتیک ها (که در درمان اختلال خلقی دوقطبی در کنار داروهای تثبیت کننده خلقی به کار می روند) بسیار آسیب پذیر است.
عالیه زمانی کیاسری ، عباس استادعلی پور ، آذر کبیرزاده ، رضاعلی محمدپور تهمتن ، مژگان جمشیدی ، مریم جمشیدی ،
دوره ۱۵، شماره ۵۰ - ( ۱۱-۱۳۸۴ )
چکیده
سابقه و هدف: بخش مراقبتهای ویژه از بخشهای تخصصی بوده که به بیماران بحرانی سرویس می دهد و سیستم های درجه بندی در این بخش جهت پیش بینی بهبودی بیماران و دسته بندی آنها و در نتیجه تعیین میزان مرگ و میر به کار می رود و سبب انتخاب صحیح بیماران نیازمند می شود. هدف از این تحقیق تعیین درجه نارسایی ارگان ها و ارتباط آن با بهبودی و مرگ و میر بیماران بحرانی در ICU می باشد.
مواد و روشها: این مطالعه به روش توصیفی بر روی ۱۰۰ بیمار که در بخش مراقبت های ویژه ICU بیمارستان امام خمینی ساری (۱۳۸۳) بستری و تحت تنفس مکانیکی بوده اند انجام شد. هر قسمت درجه بندی MODS به طور کمی عملکرد فیزولوژیک را در ۲۴ ساعت ارزیابی کرده و برای عملکرد نرمال امتیاز صفر و برای افزایش عملکرد امتیاز ۱، ۲، ۳، ۴ در نظر گرفته شد. متغیرهای پژوهش از طریق فرم اطلاعاتی جمع آوری و با استفاده از آزمون کای دو و تی تست و کاکس رگراسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: میانگین سنی بیماران، افراد ترخیص شده و فوت شده به ترتیب با ۴۸,۶۳±۱۴ سال ۴۱.۶۶±۱۶ سال و ۵۵.۶±۱۷ سال بود پیش بینی نمره MODS روز اول بیماران پذیرش شده در ICU جهت تعیین مرگ و میر معنی دار نبوده ولی در روزهای ۴ و ۸ و ۱۲ میانگین نمره بیماران ترخیصی کمتر از بیماران فوت شده بودند و ارتباط آن معنی دار بود. همچنین سطح کراتینین خون و سیستم عصبی مرکزی بیش ترین نقش را در پیش بینی مرگ و میر داشتند.
استنتاج: با توجه به ارتباط معنی دار بین افزایش نمره اختلال عملکرد ارگان ها با مرگ ومیر، این سیستم نقش مهمی در تعیین پیش آگهی بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه داشته و می تواند معیار خوبی جهت پیش بینی مدت بستری بیمار در ICU و میزان مرگ و میر آنان باشد و در انتخاب روش درمانی مناسب کمک کننده می باشد.
جبار حیدری ، حمیده عظیمی ، قهرمان محمودی عالمی ، رضاعلی محمدپور تهمتن ،
دوره ۱۶، شماره ۵۶ - ( ۱۱-۱۳۸۵ )
چکیده
سابقه و هدف: وجود اختلالات رفتاری- هیجانی در دوره کودکی مساله مهمی است و زمینه ساز بروز اختلالات روانی در دوران بزرگسالی می باشد. هدف پژوهش حاضر تعیین شیوع اختلالات رفتاری- هیجانی و عوامل مرتبط با آن در دانش آموزان مقاطع ابتدایی شهری و روستایی شهرستان ساری در سال ۱۳۸۴ می باشد.
مواد و روش ها: ۹۲۶ دانش آموز مقاطع ابتدایی شهری و روستایی شهرستان ساری به روش نمونه گیری خوشه ای به طور تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل: پرسشنامه مشخصات دموگرافیک و دو پرسشنامه اختلالات رفتاری- هیجانی راتر فرم والدین (۳۱ ماده) و فرم معلمان (۳۰ ماده) بوده است. داده ها با به کارگیری نرم افزار SPSS و با استفاده از آمار توصیفی، آزمون های مربع کای و آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج این بررسی موید شیوع کلی اختلالات رفتاری- هیجانی کودکان براساس گزارش والدین (۸/۱۵ درصد) و براساس گزارش معلمان (۲۴,۹ درصد) بوده است. شایع ترین اختلال رفتاری- هیجانی براساس گزارش والدین و معلمان اختلال کمبود توجه و حواس پرتی به ترتیب ۱۳.۳ و ۱۱.۱ درصد بوده است و کم ترین شیوع اختلالات، رفتار ضد اجتماعی به ترتیب ۱.۶ و ۰.۴ درصد براساس گزارش والدین و معلمان بوده است.به علاوه یافته ها نشان داد بین شیوع کلی اختلالات رفتاری- هیجانی کودکان براساس فرم والدین با متغیرهای جنسیت، معدل دانش آموز، رتبه تولد، شکایات جسمی (سردرد، آسم، درد معده یا تهوع، مشکلات در خوردن، مشکلات در خواب، بی اختیاری ادرار، بی اختیاری مدفوع)، هماهنگی/ ناهماهنگی والدین در تربیت کودک، سوء رفتار با کودک، فرار از مدرسه در سطح کم تر از ۵ درصد معنی دار بوده است. همچنین در گزارش معلمان شیوع کلی اختلالات رفتاری- هیجانی در کودکان در سطح کم تر از ۵ درصد با عوامل چون وضعیت تحصیلی، معدل، جدایی والدین، سوء رفتار با کودک، حملات قشقرق معنی دار بوده است. به علاوه ارتباط معنی داری بین شیوع کلی اختلالات رفتاری- هیجانی در کودکان براساس گزارش معلمان و والدین برحسب شهری یا روستایی به دست نیامد.
استنتاج: همه گیری شناسی اختلالات رفتاری- هیجانی به لحاظ اهمیت زیربنایی، در آتیه سلامت فردی و اجتماعی از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ خاصه آن که پژوهش های لازم در این زمینه کم تر انجام شده و بیش تر پژوهش ها متوجه اختلالات بزرگسالان بوده است. شناخت دقیق و علمی مشکلات رفتاری کودکان، نخستین گام در جهت پیشگیری و درمان آنان است.
مهرنوش کوثریان ، کوروش وحیدشاهی ، بیگم شفاعت عارفه ، علی عباس خانیان ، سعدی عزیزی ، شبنم شاهرخ ، مونا اسدی ،
دوره ۱۷، شماره ۵۹ - ( ۵-۱۳۸۶ )
چکیده
سابقه و هدف: بررسی حوزه های تکاملی کودکان تاکنون کم تر مورد توجه قرار گرفته و پایش دست یابی کودکان به ملاک های تکاملی توسط مراجع بهداشتی درمانی با کاستی ها و نقص های فراوان همراه است. یکی از روش های بهبود این وضعیت استفاده از روش های غربالگری بررسی تکامل کودک می باشد. پرسشنامه PEDS (ارزیابی والدین از تکامل کودک) یکی از ابزارهای غربالگری تکامل کودک می باشد. هدف از انجام این مطالعه بررسی اختلالات تکاملی از نظر والدین بر اساس پرسشنامه PEDS در کودکان مهد کودک های شهر ساری در سال ۱۳۸۵ بوده است.
مواد و روش ها: مطالعه از نوع توصیفی و مقطعی بود. جامعه مورد مطالعه کودکان زیر ۶ سال مهدکودک های شهر ساری و روش نمونه گیری خوشه ای بوده است. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه PEDS (ارزیابی والدین از تکامل کودک) مشتمل بر ۳۸ سوال در زمینه اطلاعات جمعیت شناختی، سابقه بیماری و میزان نگرانی والدین در حوزه های تکاملی با طیف پاسخ «بلی-کمی- خیر» بود. پس از جمع آوری اطلاعات تحلیل نتایج با نرم افزار SPSS۱۱ انجام گردید. آزمون مربع کای Wilcoxon برای بررسی ارتباطات استفاده شد و P<۰,۰۵ معنی دار تلقی گردید.
یافته ها: ۷۳۶ پرسشنامه از ۸۲۹ پرسشنامه تکمیل گردید (ضریب بازگشت ۸۸,۷ درصد). سن نمونه ۴.۲۸±۱.۳۱ سال بود. ۵۰.۱ درصد پسر و بقیه دختر بودند. به طور متوسط ۳.۲ درصد والدین در هر حوزه تکاملی اظهار نگرانی کامل و ۹.۵ درصد نیز اظهار نگرانی نسبی نموده بودند. ترتیب نگرانی والدین در حوزه های مختلف اینگونه بود: ارتباط با دیگران (۶.۴ درصد)، رفتارکودک (۶.۱ درصد)، صحبت کردن (۴.۳ درصد) یادگیری آموزش های دبستانی و پیش دبستانی (۳.۱ درصد)، درک کردن کودک (۲.۵ درصد)، یادگیری کودک برای انجام اعمال خود (۲.۱ درصد)، استفاده از انگشتان دست (۱.۴ درصد) و استفاده از پاها و بازوها (۱.۱ درصد). نگرانی والدین با سطح تحصیلات والدین، محل سکونت و سابقه بیماری در کودک ارتباط معنادار داشت (P<۰.۰۵). درصد مراجعه در کودکان ارجاع داده شده به مراکز تشخیص قطعی ۲۳.۴۱ بود که در ۸۰ درصد مشکل رفتاری و ۸۷.۵ درصد مشکل گفتاری و ۱۶.۶ درصد مشکل شنوایی تشخیص داده شد.
استنتاج: درصد قابل توجهی از والدین بر اساس پرسشنامه PEDS درمورد حوزه های تکاملی کودکانشان اظهار نگرانی نمودند اما پی گیری آنان برای مراجعه به مراکزتشخیص قطعی مطلوب نبود. درمورد اکثریت موارد نگرانی والدین، تشخیص نهایی برای یک کودک یک بیماری را نشان داد.
جواد غفاری ، وجیهه غفاری ساروی ، محمدرضا فریبرزی ،
دوره ۱۷، شماره ۶۰ - ( ۸-۱۳۸۶ )
چکیده
سندرم کورنلیا دلانژه (Cornelia de Lange) یک سندرم نادر مادرزادی همراه با ناهنجاری های متعدد از جمله ناهنجاری های صورت، رویش غیرعادی مو (Hirsutism)، اختلال رشد قدی و وزنی و دور سر، نقایص قلبی، نقایص گوارشی، کلیوی و ناهنجاری اندام ها می باشد. شیوع بیماری ۱ به ۳۰۰۰۰ تا ۱ به ۵۰۰۰۰ می باشد. تشخیص این سندرم اساسا بر مبنای علایم بالینی است و اصولا بیماری به دو شکل اتوزوم غالب و وابسته به کروموزوم X می باشد و جهش در ژن های NIPBL و SMC۱L۱ دیده می شود. هدف از این مقاله، معرفی یک مورد از سندرم فوق می باشد.