۱۳ نتیجه برای مطالعه کیفی
صغری خانی ، مرجان احمدشیروانی ، معصومه باقری نسامی ،
دوره ۱۸، شماره ۶۸ - ( ۱۱-۱۳۸۷ )
چکیده
سابقه و هدف: مطالعات متعدد نشان داده اند که اپیزیاتومی انتخابی با پیامدهای مطلوبی همراه است. با این وجود هنوز در بسیاری از بیمارستان ها عملکرد بالینی مطابق این یافته نیست. برای یافتن علت این امر به بررسی دیدگاه عوامل زایمانی در مورد اپیزیاتومی روتین پرداخته شد.
مواد و روش ها: این تحقیق به روش کیفی و تجزیه و تحلیل آن با رویکرد آنالیز محتوا انجام شد. به این منظور با متخصصین زنان و مامایی، ماماها و مربیان مامایی مصاحبه نیمه ساختار عمیق انجام گرفت. تعداد شرکت کنندگان بر اساس اشباع اطلاعاتی تعیین شد. با تحلیل محتوای مصاحبه ها، نکات مشترک شناسایی، کدگذاری و طبقه بندی شد. مقایسه مداوم سبب اطمینان از ثبات داخلی در روند کدگذاری گردید. به منظور روایی و پایایی سه نفر از اعضای گروه به طور مستقل متون را کدگذاری و سپس با همکاری یکدیگر محورهای نهایی را مشخص کردند و با باز گرداندن درون مایه ها به شرکت کنندگان از صحت آنها اطمینان حاصل شد.
یافته ها: در مجموع ۲۴نفر در مطالعه شرکت نمودند. عوامل تاثیرگذار بر استفاده روتین از اپیزیاتومی شامل ۵ مفهوم کلی گردید. همچنین مفاهیم جزیی به عنوان زیر طبقه مفاهیم کلی پدیدار شدند. این مفاهیم عبارت بودند از: ۱- عامل زایمان (شامل: تجربه شخصی، سطح مهارت، کمبود نیروی انسانی، خستگی و بی حوصلگی، پایین بودن سطح آگاهی، قدرت برقراری ارتباط با مادر، نقش عامل زایمان)، ۲- عامل مادری (شامل: جلوگیری و کاهش آسیب های مادری، تفاوتهای آناتومیکی، فرهنگ، عدم همکاری، بیماریها)، ۳- عامل جنینی (شامل: جلوگیری و کاهش آسیبهای جنینی و شرایط جنین)، ۴- مشکلات قانونی و اجتناب از مواخذه شدن (شامل: شکایت بیمار از عامل زایمان و مواخذه شدن عامل زایمان توسط مقام ارشد و ۵- نحوه اداره کردن زایمان (شامل: عدم دسترسی به تکنولوژی پیشرفته، عدم بکارگیری روشهای جدید زایمان و عدم آماده سازی مادران).
استنتاج: تغییر در عملکردهای بالینی مثل اپیزیاتومی روتین که طولانی مدت وجود داشته، مشکل است. از آنجا که مطالعات، استفاده محدود از اپیزیاتومی را توصیه می کنند، بر اساس مفاهیم استخراج شده در این مطالعه مداخلاتی در جهت تغییر نگرش و عملکرد عوامل زایمانی در رابطه با استفاده از اپیزیاتومی لازم می باشد. آموزش به عوامل زایمان، دانشجویان و مادران باردار از راهکارهای اساسی است.
معصومه باقری نسامی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۸۹ )
چکیده
چکیده
سابقه و هدف: دوره سالمندی همراه با بسیاری از عوامل تنشزای زندگی است. کثرت نظریههای سالمندی از دیدگاه روانشناختی خود گواه بر اهمیت مقوله تغییرات روانی- عاطفی در سالمندی میباشد. پرستاران و کلیه کادر بهداشتی- درمانی جهت ارائه خدمات پیشگیرانه، آموزشی و مراقبتی نیازمند به شناخت این تغییرات از طریق تجارب زیسته زنان سالمند میباشند. لذا، این پژوهش با هدف تبیین تجارب تغییرات روانی- عاطفی زنان سالمند ساکن جامعه طراحی و اجرا شد.
مواد و روشها: این پژوهش کیفی قسمتی از یک مطالعه بزرگتر به روش گراندد تئوری میباشد. ۱۹ شرکتکننده در این پژوهش انتخاب شدند. دادهها از طریق ضبط و ثبت مصاحبه عمیق چهره به چهره و مشاهده جمعآوری شد. هر کدام از مصاحبهها بعد از گوش دادن دقیق و مکرر به نوار ضبط شده دستنویس شدند. دادهها با مقایسه مداوم، مرور مداوم متن مصاحبه، مشاهده، یادداشتهای در عرصه و اندیشه نگاری و با استفاده از روش استراس و کوربین ۱۹۹۸و ۲۰۰۸ تحلیل شدند.
یافتهها: در این پژوهش، طبقه تغییرات روانی- عاطفی دربرگیرنده زیر طبقات کاهش توانایی انطباق با شرایط، افسردگی، احساس تنهایی، کاهش حس اختیار و احترام، حس بیقدرتی، حسرت دوران گذشته و نگرانی و ترس شد. همچنین مشخص شد که تغییرات روانی- عاطفی محصول پیامدهای منفی روش زندگی میباشد و سیکل معیوبی بین این محرومیتها با تغییرات جسمی و محرومیتهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی وجود دارد.
استنتاج: براساس یافتههای این پژوهش تغییرات روانی- عاطفی در زنان سالمندی مربوط به پدیده سالمندی نمیباشد. بلکه، این تغییرات پیامد شرایط زندگی و چگونگی سازگاری با عوامل تأثیرگذار در طی این دوران میباشد. پرستاران و سایر کادر بهداشتی- درمانی در مراقبت از سالمندان باید به این دسته از محرومیتها و عوامل پدید آورنده آنها توجه نمایند تا بتوانند در جهت نائل شدن به سالمندی موفق مراقبتهای لازم را برای زنان سالمند ارائه نمایند
زهره شاه حسینی ، معصومه سیمبر ، علی رمضان خانی ،
دوره ۲۰، شماره ۸۰ - ( ۱۱-۱۳۸۹ )
چکیده
سابقه و هدف: گرچه مطالعات زیادی در زمینه وضعیت سلامت نوجوانان انجام شده است، ولیکن تحقیقات کیفی اندکی در رابطه با نیازهای آموزشی سلامت دختران نوجوان انتشار یافته است. هدف از این مطالعه، بررسی نیازهای آموزشی سلامت دختران نوجوان می باشد.
مواد و روش ها: در این تحقیق کیفی، ۶۷ دختر نوجوان ۱۲ تا ۱۸ ساله و ۱۱ فرد کلیدی آگاه با حضور در مصاحبه های نیمه ساختار یافته، تجارب خود را پیرامون نیازهای آموزشی دختران نوجوان بیان نمودند. نمونه گیری مبتنی بر هدف از بین افراد ساکن در مناطق شهری و روستایی شهرستان ساری صورت گرفت. پس از جمع آوری اطلاعات، تحلیل داده ها از طریق روش تحلیل درون مایه ای صورت گرفت.
یافته ها: استخراج کدهای مطالعه منجر به پدیدار شدن دو درونمایه تطابق آموزش ها با نیازها (شامل بر دو طبقه اصلی: نیاز به محتوای مناسب آموزشی و نیاز به شیوه مناسب آموزشی) و مشارکت همگانی در آموزش (شامل بر دو طبقه اصلی: ارتقا عملکرد رسانه ها و مشارکت شبکه های اجتماعی) شد. هر طبقه اصلی نیز مشتمل بر چند طبقه فرعی بود که با جملاتی از مشارکت کنندگان در پژوهش، توضیح داده شد.
استنتاج: نتایج این مطالعه نشان داد که ارتقا سطح دانش و آگاهی دختران نوجوان در مورد مفاهیم مرتبط با بهداشت باروری و ارتقا مهارت های زندگی از اساسی ترین نیازهای آموزشی آنان می باشد.
پروین رهنما، خدیجه محمدی،
دوره ۲۴، شماره ۱۲۲ - ( ۱۲-۱۳۹۳ )
چکیده
سابقه و هدف: تقاضای مادر برای انجام سزارین به منظور ختم حاملگی در شهر تهران یکی از شایعترین دلایل انجام سزارین است. بنابراین تعیین باورهای رفتاری زنان در ارتباط با سزارین انتخابی می تواند نقش مهمی در انتخاب نوع مداخلات آموزشی برای مادران داشته باشد. لذا هدف مطالعه حاضر تعیین باورهای رفتاری زنان حامله نسبت به ختم حاملگی به روش سزارین با استفاده از تئوری رفتار برنامه ریزی شده میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه کیفی نمونهگیری به روش مبتنی برهدف انجام شد و اطلاعات از طریق مصاحبه عمیق جمعآوری شد.چارچوب تئوریکی مطالعه تئوری رفتار برنامهریزی شده بود.در این مطالعه کلیه مصاحبهها ضبط و کلمه به کلمه نسخه نویسی گردید. جهت تجزیه و تحلیل این بررسی از تحلیل محتوا استفاده شد. روش اجرا آن به این ترتیب بود که با افراد گروه مورد پژوهش بر اساس اصول ارائه شده توسط پدید آورنده تئوری رفتار برنامه ریزی شده
(Theory of Planned Behavior ) مصاحبه اکتشافی به عمل آمد. پس از جمعآوری اطلاعات، کد گذاری و تجزیه و تحلیل اطلاعات، برای هر مصاحبه انجام گرفت.
یافتهها: تعداد افراد مصاحبه شده ۳۶ نفر بامیانگین سن ۵/۴±۸/۲۷ بودند. در این مطالعه دو مضمون اصلی نسبت به سزارین به صورت جداگانه استخراج گردید که شامل باورهای رفتاری منفی، باورهای رفتاری مثبت بودو چهار مضمون فرعی شامل مزایای کوتاه مدت، مزایای طولانی مدت، مضرات کوتاه مدت و بلند مدت از جمله مواردی بودند که نتایج رفتاری حاصل از سزار ین را تشکیل میداد.
استنتاج: زنان حامله باورهای صحیح و غلطی پیرامون ختم حاملگی به روش سزارین دارند. پرسنل بهداشتی در مراکز پره ناتال و مشاوره باید نسبت به باورهای رفتاری غلط زنان حامله نسبت به سزارین آگاه باشند.
حمیده یزدی مقدم، محمدرضا آهنچیان،
دوره ۲۶، شماره ۱۳۶ - ( ۲-۱۳۹۵ )
چکیده
سابقه و هدف: کارشناسی اتاق عمل شاخهای از علوم پزشکی است که طی آن دانشجویان با اتاق عمل و تکنولوژیهای نوین جراحی در جراحیهای تخصصی و فوق تخصصی آشنا میشوند و مراقبت و کمک به اداره بیماران را قبل، حین و بعد از عمل میآموزند. این پژوهش کیفی با هدف تبیین تحلیل عملکرد کارشناسان اتاق عمل بر اساس برنامه آموزش دانشگاهی آنان انجام شده است.
مواد و روشها: این تحقیق مطالعهای کیفی با رویکرد تحلیل محتوی است. فرایند جمعآوری دادهها مشتمل بر ده مصاحبه نیمه ساختار یافته و عمیق با کارشناسان ناپیوسته اتاق عمل بود. نمونهها به صورت هدفمند انتخاب شدند و مصاحبهها به مدت ۶ ماه تا مرحله اشباع ادامه یافت. تحلیل دادههای بهدست آمده به روش آنالیز محتوی کیفی و با رویکرد قراردادی صورت گرفت.
یافتهها: تحلیل کیفی محتوای دادههای مصاحبه منجر به استخراج شش درون مایه اصلی گردید که بیانگر تبیین تحلیل عملکرد کارشناسان اتاق عمل براساس برنامه آموزش دانشگاهی آنان بود. درون مایههای حاصله شامل: ناکارآمدی تدریس"، "مدرکگرایی"، "عملکرد تجربه مدارانه"، "بحران نادیده گرفتن شأن پرسنل"، "انگیزه یادگیری" و "دغدغه بیتوجهی به دروس تخصصی " است.
استنتاج: از دغدغههای اصلی مشارکتکنندگان این تحقیق ناکارآمدی تدریس در برنامههای آموزشی دوران کارشناسی بود که یکی از دلایل آن کاربردی نبودن دروس این دوره است، زیرا برنامههای آموزشی رایج فرصت کافی برای ارتقا و بهبود آگاهی و بعضی مهارتهای آنها را در سطح ایدهآل فراهم نمیسازد، بنابراین برای رفع آن نیاز به برنامهریزی صحیح آموزشی احساس میشود.
نسرین رضائی، نعیمه سیدفاطمی، علیرضا سالار، فرشته قلجایی،
دوره ۲۶، شماره ۱۴۰ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
سابقه و هدف: میانسالی یکی از دورههای تکاملی است. زنان در این دوره از تواناییهایی برخوردارند که میتواند بر حفظ و ارتقا سلامت آنها تاثیرگذار باشد. با این وجود به نظر میرسد مسائل گوناگونی وجود دارند که در اتخاذ رفتارهای سلامت آنان تاثیرگذار باشند، بنابراین برای حفظ و ارتقا سلامت زنان در این دوره تکاملی ضروری است تا از منظر زنان میانسال، رفتارهایی که سلامت ایشان را تحت تاثیر قرار میدهد، مورد شناسایی قرار گیرد. لذا این مطالعه، با هدف تبیین درک زنان میانسال از رفتارهای جستجوگر سلامت انجام شد.
مواد و روشها: مطالعه با رویکرد کیفی و به شیوه تحلیل محتوای قراردادی انجام شد. مشارکتکنندگان، ۲۰ زن میانسال بودند که به روش نمونهگیری هدفمند وارد مطالعه شدند و مورد ۲۰ مصاحبه چهره به چهره و نیمه ساختارمند قرار گرفتند. بعد از گردآوری دادهها، تمام مصاحبهها پیادهسازی شدند، مورد بازنگری قرار گرفتند و سپس طبقات استخراج گردید. در ابتدا شباهتهای معنایی مورد بازنگری قرار گرفت و زیر طبقات مشخص شدند و سپس در بازنگری مجدد، زیر طبقات مرتبط در یک طبقه قرار گرفتند.
یافتهها: چهار طبقه اصلی"وضعیت دانش سلامت" با زیر طبقات آگاهی از تهدیدات سلامت و آگاهی از رفتارهای پیشگیرانه/ سهلانگارانه، "درک از سلامت و بیماری" با زیر طبقات درک از سلامت و درک از بیماری، "کنترل رفتار درک شده" با زیر طبقه رفتارهای ارتقا دهنده سلامت و "توسل به رفتارهای آرامشدهنده " با زیر طبقات رفتارهای تعاملی، رفتارهای آرامش دهنده و رفتارهای آرامکننده معنوی به عنوان رفتارهای جستجوگر سلامت مورد شناسایی قرار گرفتند.
استنتاج: یافتهها، بیانگر رفتارهایی بود که زنان به عنوان رفتارهای جستجوگر سلامت از خود بروز میدادند. در واقع رفتارهای جستجوگر سلامت دربردارنده مجموعه راهبردهایی است که زنان در حفظ و ارتقا سلامت جسمی و روانی خود با اتکا به وضعیت دانش سلامت، درک از سلامت و بیماری، تکامل رفتارهای سلامت و توسل به رفتارهای آرامبخش از خود بروز میدهند.
مهین نوملی، اکبر هدایتی زاده عمران، حمیرا خدام، مهناز مدانلو،
دوره ۲۹، شماره ۱۷۴ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به این که بین علاقه پژوهشگران ومشکلات بالینی هماهنگی وجود ندارد، به منظورپاسخ به این پرسش که پژوهش روی چه موضوعاتی میتواند منجر به حل مشکلات نظام سلامت شود، این مطالعه باهدف تبیین مشکلات بالینی نیازمند پژوهش از دیدگاه کارکنان بالینی اجراءشد.
مواد و روشها: این مطالعه کیفی بر روی ۲۷ نفر ازکارکنان بالینی مراکز آموزشی درمانی منتخب دانشگاه علوم پزشکی گلستان درسال ۱۳۹۶ با نمونهگیری مبتنی بر هدف انجام شد. برای جمعآوری داده از بحث گروهی متمرکز استفاده شد که مشارکتکنندگان درسه جلسه بحثگروهی متمرکز تجربیات خود را بیان نمودند. جلسات با یک سوال باز کلی شروع و سپس از سوالات ژرفکاو استفاده شد. مصاحبهها ضبط، کلمه به کلمه دست نویس وبه شیوه تحلیل محتوای آنالیز شدند.
یافتهها: دامنه سنی شرکتکنندگان در پژوهش ۵۳-۲۵ سال و سابقه کارآنان ۲۶-۲ سال بود و۵۹ درصد آنان مرد بودند. با آنالیز دادهها چهار درونمایه پدیدار شد. از دیدگاه مشارکتکنندگان،"مشکلات بالینی مرتبط با ساختار نظام سلامت"، "تحلیل وضعیت ارائهدهندگان خدمات در نظام سلامت"،"تحلیل وضعیت ارائه خدمات در نظام سلامت و تعیین نیازها" و "مشکلات مربوط به فرآیندهای بالینی موجود" از جمله مشکلات بالینی قابل پژوهش بود.
استنتاج: با توجه به یافتههای مطالعه پیشنهاد میشود پس از الویتبندی نیازهای پژوهشی، پژوهشهای بالینی با توجه به نیازهای منطقه طراحی و اجرا شود.
قباد مرادی، حشمت اله اسدی، محمد مهدی گویا، محمود نبوی، عباس نوروزی نژاد، امجد محمدی بلبان آباد،
دوره ۲۹، شماره ۱۷۴ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده
سابقه و هدف: هشدار به موقع نظام مراقبت بیماریهای واگیر هر کشور برای حفظ امنیت بهداشت عمومی ملی، منطقهای و جهانی، حیاتی است. هدف این مقاله شناسایی راهکارهای بهبود نظام مراقبت از بیماریهای واگیر در جمهوری اسلامی ایران میباشد.
مواد و روشها: این مطالعه کیفی از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته و بحث گروهی متمرکز با ۶۷ نفر از کارکنان نظام مراقبت بیماریهای واگیر و دیگر سازمانهای درگیر انجام گرفت. مصاحبهها به مدت ۶ ماه و از مهر ۱۳۹۵ تا فروردین ۱۳۹۶به طول انجامید. متن مصاحبهها از طریق رویکرد تحلیل محتوی استقرایی با کمک نرم افزار MAXQDA۱۰ دستهبندی شد.
یافتهها: راهکارهای بهبود نظام مراقبت بیماری های واگیر در ۴ طبقه اصلی و ۸ زیرطبقه دسته بندی شد. "تولیت نظام مراقبت بیماریهای واگیر"، "بهبود جامعیت گزارشدهی و گزارشگیری"، "توسعه و بهبود زیرساختها" و "آموزش و بازآموزی" راهکارهای بهبود نظام مراقبت بیماریهای واگیر بودند.
استنتاج: جامعیت و به هنگام بودن اطلاعات نظام مراقبت واگیر به همکاری بین بخشی وابسته است. بنابراین، تقویت همکاری بین بخشی، استفاده از انگیزانندهها برای جلب حمایت درمانگران بخش خصوصی، توسعه سامانههای گزارش دهی، و جلب مشارکت جامعه، مهمترین راهکارهای پیشنهادی برای تقویت نظام مراقبت بیماریهای واگیر میباشند.
ربابه خلیلی، مسعود سیرتی نیر، مسعود فلاحی خشکناب، حسین محمودی، عباس عبادی،
دوره ۲۹، شماره ۱۷۶ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده
سابقه و هدف: خود مراقبتی میتواند با توانمند سازی مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه در فرایند بهبودی و سلامت شان موثر واقع شود. از آنجا که تصویر واضحی از نحوه خودمراقبتی مبتلایان به اختلال استرس مزمن پس از ضربه ناشی از جنگ وجود ندارد، بنابراین هدف از انجام این مطالعه، تبیین راهبردهای مراقبت از خود در جانبازان مبتلا به اختلال استرس مزمن پس از ضربه جنگ میباشد.
مواد و روشها: مطالعه حاضر، بخشی از نظریـه زمینـهای است که در سـال ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ انجام یافت. دادهها با استفاده از مصاحبههای عمیق نیمه سـاختار یافتـه و یادداشـتهـای در عرصه جمعآوری شد. ۱۲ رزمنده جانباز و ۱۳ فرد دخیل در خود مراقبتی آنان با روش نمونهگیری هدفمند از جانبازستان بقیه ا... اعظم، کلینیک روانپزشکی صدر و مرکز مشاوره غرب تهران در آن مشارکت نمودند. تجزیه و تحلیل دادهها طبق روش کوربین و اشتراوس صورت گرفت.
یافتهها: فروپاشی انسجام وجودی» بـه عنوان مهم ترین نگرانی جانبازان مبتلا به اختلال پس از ضربه جنگ شناسایی شد. عوامل تاثیرگذار و مداخلهگر شامل معنویت، دانش فرد، حمایت خانواده و حمایت جامعه و تسهیلات سازمان، ابعاد و پیامد مربوط به بیماری، ساختار شخصیتی، ماهیت و ابعاد مربوط به درمان بیماری و حمایت ناکافی از سوی سازمان به عنوان تسهیلکنندهها و بازدارندههای راهبردهای خود مراقبتی بودند. راهبردهای خود مراقبتی شامل مقابله ناسازگار (فرار و اجتناب، انزواطلبی، سرکوب، رفتار تکانشی) و سازگار (پایبندی به درمان، جستجوی حمایت اجتماعی، تمسک معنوی، تلاش برای حفظ و کسب استقلال) بود.
استنتاج: راهبردهای خود مراقبتی جانبازان بر حسب عوامل ساختاری زمینهای میتوانست متفاوت باشد. منابع حمایتی (خانواده، جامعه و سازمان) میتوانند در روند خود مراقبتی این گروه از جانبازان با تسهیل کاربرد راهبردهای مقابله سازگار در جهت بازسازی انسجام وجودی شان مداخله نمایند.
فرشته عراقیان مجرد، صغری خانی، طاهره یعقوبی، صدیقه حسنی مقدم، لیلا جویباری،
دوره ۳۳، شماره ۲ - ( ۹-۱۴۰۲ )
چکیده
سابقه و هدف: فرزندآوری یکی از عناصر ساختاری تغییرات جمعیتی است و در حوزه مسائل اجتماعی توجه زیادی را به خود جلب کرده است. با توجه به سیاستهای جمعیتی جدید کشور مبنی بر افزایش جمعیت، مطالعه حاضر با هدف بررسی عوامل مرتبط با فرزندآوری در ایران از طریق مرور نظاممند مطالعات کیفی انجام شد.
مواد و روشها: مطالعه حاضر از نوع متاسنتز مطالعات کیفی است که با روش نوبلیت و هار طی شش مرحله انجام شد. بدین منظور تمامی مطالعات کیفی انجام شده پیرامون عوامل موثر بر فرزندآوری در ایران در بانکهای اطلاعاتی داخل کشور بدون محدودیت سال با کلمات کلیدی "فرزندآوری" و "مطالعات کیفی" و همچنین در پایگاههای PubMed, Scopus Google scholar,با کلمات کلیدی "Childbearing"، "fertility"، "Qualitative Study" و Iran"" جستجو و بررسی شدند. برای اطمینان از کیفیت مقالات انتخاب شده، تمام مراحل جستجو، غربالگری و انتخاب نهایی مقالات توسط دو پژوهشگر مستقل انجام شد.
یافتهها: بر اساس معیارهای ورود، ۲۲ مطالعه کیفی با موضوع عوامل موثر بر فرزندآوری مورد بررسی و تحلیل قـرار گرفتنـد و دو طبقه اصلی "تسهیل کنندههای فرزندآوری" و "موانع فرزندآوری" استخراج شدند.
استنتاج: عوامل مختلفی بر فرزندآوری زوجین نقش دارند که عوامل اعتقادی، فردی، خانوادگی- اجتماعی از تسهیلکنندهها و عوامل جمعیتشناختی، اقتصادی، خودخواهانه، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، عوامل مرتبط با سلامتی موانع فرزندآوری میباشند. بدون توجه به مشکلات و انتظارات جامعه، نمیتوان انتظار افزایش جمعیت در کشور را داشت.
نسیم قهرانی، فتانه عموئی، سید حمزه حسینی، فرهاد غلامی، عالیه زمانی کیاسری، سیاوش مرادی، پدرام ابراهیم نژاد، سید حمید شریف نیا، رقیه ولی پور خواجه غیاثی، مریم نعمتی، اعظم اسمعیلی قاجاری،
دوره ۳۴، شماره ۲۳۲ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده
سابقه و هدف: در دانشگاهها موضوع جذب و نگهداشت اعضای هیأت علمی از اهمیت بالایی برخوردار است. چنانچه این امر به هر دلیلی میسر نگردد، میتواند منجر به رکود علمی اعضای هیأت علمی و افت انگیزه در مسیر شغلی و وقفه در اجرای وظایف هفتگانه آنان گردد. با توجه به اهمیت پیشرفت اعضای هیأت علمی به عنوان نخبگان آموزشی و پژوهشی کشور و نقش بسزای آنها در تربیت نیروی انسانی ماهر بهخصوص نقش اعضای هیأت علمی وزارت بهداشت درمانی و آموزش پزشکی در تربیت دانشآموختگان رشتههای علوم پزشکی که با سلامت عمومی جامعه در ارتباط هستند لذا پرداختن به دلایل رکود علمی و یافتن راه حل برای جلوگیری از آن ضروری است. این مطالعه کیفی با هدف بررسی عوامل مؤثر بر رکود علمی و راهکارها از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی مازندران، انجام پذیرفت.
مواد و روشها: این مطالعه با هدف کاربردی، و به شیوه کیفی از نوع تحلیل محتوای قراردادی از دی ماه ۱۴۰۱ الی آذر ۱۴۰۲ انجام شده است. در این پژوهش با توجه به ماهیت پژوهش کیفی بهمنظور تبیین ادراک، نگرشها و رفتارهای مشارکتکنندگان، از روش نمونهگیری هدفمند با حداکثر تنوع و همچنین نمونهگیری به روش گلوله برفی استفاده شد چرا که هدف، انتخاب مشارکتکنندگانی بود که منبع غنی از اطلاعات بوده و به محقق جهت درک بهتر مفهوم رکود علمی کمک نمود. مشارکت کنندگان، اعضای هیأت علمی بودند که حداقل ۱۰ سال عضو هیأت علمی بوده اند. علاوه بر انجام مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته، اسناد بالادستی و نتایج مطالعات مشابه نیز مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: درمجموع ۳ مضمون اصلی، ۱۸ مقوله و ۱۱۸ کد به شرح پیشرو استخراج شد، مضمون رکود علمی شامل۴۷ کد و ۶ مقوله با عناوین عوامل فردی، عوامل سازمانی، عوامل روانشناختی، عوامل مهارتی، عوامل شغلی و عوامل پژوهشی مضمون چالشهای مسیر ارتقا شامل ۳۳ کد و ۶ مقوله با عناوین چالشهای آئین نامه ارتقا، چالشهای مربوط به فعالیتهای فرهنگی، آموزشی، پژوهشی، اجرایی و چالشهای بررسی پروندههای ارتقای مرتبه علمی و مضمون راهکارهای پیشگیری از رکود علمی شامل ۳۸ کد و ۶ مقوله با عناوین راهکارهای پیشگیری مرتبط با آئیننامه ارتقا، فعالیتهای فرهنگی، فعالیتهای آموزشی، فعالیتهای پژوهشی، فعالیتهای اجرایی و بررسی پروندههای ارتقای مرتبه علمی میباشد.
استنتاج: بر اساس نتایج مطالعه حاضر، محققان علل رکود علمی را شناسایی نمودند؛ همچنین آنان بر این باورند که بازنگری در آئین نامه ارتقا مهمترین راهکار پیشگیری از رکود علمی میباشد. آنها بیان داشتند در بازنگری آئیننامه میتوان، علاوه بر شاخصهای کمی در هر یک از عوامل امتیازی ارتقا به کیفیت آنها نیز پرداخته شود. در مبحث آموزش، کیفیت و نوآوری آموزش در نظر گرفته شود. در بخش پژوهش، به کاربردی بودن پژوهشها توجه شود. آنان معتقد بودند رکود علمی قابل پیشگیری است و میتوان از طریق اقدامات گستردهتر بهرهوری علمی و سیستمهای پاداش که پروژههای نوآورانه و اکتشافی را تشویق میکنند، با آن مقابله کرد. در بخش اجرایی، کیفیت انجام کار و تغییر و تحولات مفید در حین فعالیت اجرایی ملاک قرارگیرد. در فعالیت فرهنگی، به انجام فعالیتهای اجتماعی و با کیفیت توجه شود؛ همچنین آنها روند سریعتر پروندههای ارتقا و وجود نیروی انسانی زبده در رسیدگی به مشکلات احتمالی را مطرح نمودند. آنها بیان داشتند با رویکرد تفویض اختیار به دانشگاههای علوم پزشکی کشور و بازنگری آئین نامههای ترفیع و ارتقا میتوان با عوامل ایجاد رکود علمی مقابله کرد و به سوی دانشگاه پاسخگو گام برداشت.
مریم علیرمضانی،
دوره ۳۴، شماره ۲۳۲ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به پیشرفتهای انجام شده در زمینه تشخیص و درمان بیماریهای قلبی، یکی از بیماریهای قلبی که امروزه شیوع بالایی دارد، بیماریهای مادرزادی قلبی میباشد. این افراد با توجه به این که با درمانهای پزشکی به سنین بالاتر میرسند، نیازهای مخصوص به خودشان را دارند. مطالعات مختلف نشان داده است که حداقل ۵۰ درصد از بیماران مبتلا به بیماری قلبی، توصیههای درمانی انجام شده توسط کادر درمان را جدی نگرفته و به آن عمل نمیکنند که این مسئله میتواند باعث ایجاد عوارض و یا بستری شدن مجدد شود. یکی از موارد مهم جهت پیشگیری از این مشکل، آگاهی بخشی و تامین نیازهای اطلاعاتی بیماران در مورد عوارض احتمالی میباشدکه در این رابطه در نظر گرفتن نیازهای اطلاعاتی بیمار نیز اهمیت دارد و در این رابطه آگاهی از مهمترین نیازهای اطلاعاتی بیماران نیز ضرورت دارد. با توجه به مطالب گفته شده، این مطالعه با هدف شناسایی و دستهبندی نیازهای اطلاعاتی بالغین مبتلا به یکی از انواع بیماریهای مادرزادی قلبی، انجام پذیرفت.
مواد و روشها: این مطالعه به شیوه تحلیل محتوی کیفی قراردادی (روش گرانهایم) با نوزده نفر از بیماران مبتلا به بیماری مادرزادی قلبی، در شش ماهه نخست سال ۱۴۰۲ انجام شد. شرکتکنندگان در این پژوهش از بین مراجعهکنندگان به کلینیک تخصصی بیماریهای مادرزادی قلب دانشگاه علوم پزشکی کرمان انتخاب شدند، در جلسات مصاحبه پرسشگر با توضیح در مورد ضبط صدا و کسب اجازه اقدام به انجام مصاحبه مینمود. هر مصاحبه بعد از پایان، به صورت کلمه به کلمه پیادهسازی گردید. کدهای اصلی با مطالعه دقیق متن مصاحبهها استخراج شد و دستهبندیهای لازم انجام شد. از چهار معیار لینکلن و گوبا شامل قابل قبول بودن، انتقالپذیری، قابلیت اطمینان و تاییدپذیری برای اطمینان از استحکام دادههای کیفی استفاده شد. برای تحلیل دادهها از رویکرد تحلیل محتوای قراردادی با رویکرد گرانهایم و لاندمن استفاده شد. بدینمنظور به ترتیب مراحل، پیاده سازی، مطالعه متن کلی، استخراج کدهای اولیه، شناسایی زیرطبقات و شناسایی محتوای نهفته در دادهها، برای تحلیل دادهها طی شد.
یافتهها: در این مطالعه با ۱۹ بیمار مصاحبه شده است. دامنه سنی بیماران بین ۱۸ تا ۴۸ سال بود و ده نفر از شرکتکنندگان در مطالعه زن و نه نفر مرد بودند. تحلیل محتوای مصاحبهها منجر به شناسایی ۳ موضوع اصلی شامل نیازهای اطلاعاتی مربوط به بیماری، نیازهای اطلاعاتی مربوط به زندگی شخصی و نیازهای اطلاعاتی مربوط به زندگی اجتماعی و ۱۴ موضوع فرعی شامل چگونگی کنترل علایم بیماری، زمان مراجعه به پزشک، تداخلات دارویی، اقدامات لازم برای دندانپزشکی، انجام جراحیهای غیر قلبی، نوع تغذیه، مصرف سیگار و مواد مخدر، رانندگی، استفاده از خدمات زیبایی مانند تتو بدن، پیدا کردن شغل مناسب، ازدواج و بچهدار شدن و احتمال انتقال بیماری به فرزندان، رابطه زناشویی، شرکت در مسابقات ورزشی و روشهای پیشگیری از بارداری گردید.
استنتاج: با توجه به افزایش تعداد بیماران بالغ مبتلا به بیماری مادرزادی قلبی از یک سو و وجود نیازهای اطلاعاتی مهم فوق، لازم است که نیازهای متفاوت این بیماران، به خوبی شناخته شوند تا بتوان هر چه بهتر در تامین منابع مختلف دسترسی به این اطلاعات به بیماران کمک کرد.
فرشته زمانی علویجه، الهه توسلی، معصومه علیدوستی، جواد رمضان پور،
دوره ۳۵، شماره ۲۴۴ - ( ۲-۱۴۰۴ )
چکیده
سابقه و هدف: لیشمانیوز جلدی یکی از اولویتهای سلامتی در بسیاری از مناطق گرمسیری جهان است. کشف باورها و تجربیات در مناطق اندمیک بیماری، ضروری میباشد چرا که برای انجام هر گونه مداخلهی پیشگیرانه، شناخت عمیق باورهای افراد کمک میکند تا مداخلات آموزشی بر اساس شرایط موجود تدوین شود. لذا مطالعهی کیفی حاضر با هدف تبیین باور و تجارب ساکنین مناطق اندمیک اصفهان درباره ماهیت لیشمانیوز جلدی و کنترل آن، انجام پذیرفت.
مواد و روشها: مطالعه کیفی حاضر، سال ۱۳۹۹ در مناطق اندمیک استان اصفهان انجام شد. مشارکتکنندگان، افراد ساکن در منطقه از گروههای مختلف سنی، تحصیلاتی، شغلی و قومیتی بودند. برای افزایش استحکام دادهها، افرادی دیگری نیز که به نوعی با این موضوع ارتباط داشتند، شامل مسئولین منطقه، پرسنل مراکز بهداشتی، معلمین مدارس نیز وارد مطالعه شدند. نمونهگیری بهصورت هدفمند تا رسیدن به اشباع اطلاعات ادامه یافت. در مجموع ۳۴ مصاحبه (۳ مورد بحث گروهی و ۳۱ مورد مصاحبه فردی) انجام شد. پس از پیادهسازی مصاحبهها، طبقهها و زیرطبقهها ازطریق تحلیل محتوا، مشخص گردید.
یافتهها: تحلیل دادهها منجر به شناسایی ۲ طبقهی اصلی شد طبقهی اول تصورات غلط مربوط به ماهیت بیماری لشمانیوز جلدی با ۲ زیر طبقهی، تصورات در مورد علت بیماری، تصورات در مورد ناقل بیماری و طبقهی دوم تصورات نادرست در مورد کنترل بیماری با ۲ زیر طبقهی، تصورات در مورد پیشگیری و تصورات درمورد درمان بودند.
استنتاج: این مطالعه برداشتهای نادرست در مورد بیماری لیشمانیوز جلدی و کنترل آن را شناسایی کرد که میتواند در تدوین برنامههای آموزشی مورد توجه قرار گیرد تا قدمی موثر برای اصلاح باورها و نهایتا کنترل لیشمانیوز جلدی برداشته شود.