محمد شکرزاده، ترنگ تقوائی، پروین حقیقی حسنعلیده، محمدحسین شهیدی،
دوره ۲۳، شماره ۱۰۶ - ( ۸-۱۳۹۲ )
چکیده
سابقه و هدف: کولیت اولسراتیو (Ulcerative colitis یا UC) یکی از انواع بیماریهای التهابی روده (IBD یا Inflammatory bowel disease) و مزمن است که با واسطه ایمنی ایجاد میشود. تغییرات مس و روی در این بیماران در مطالعات قبلی گزارش شده است. با توجه به تناقضات موجود هدف از انجام این مطالعه اندازهگیری غلظت سرمی و ادراری این فلزات در بیماران مبتلا به UC و مقایسه آنها با گروه شاهد است.
مواد و روشها: این مطالعه به صورت مورد- شاهدی روی ۵۰ بیمار مبتلا به UC و ۴۹ داوطلب سالم انجام گرفت. پس از جداسازی سرم از خون تام و گرفتن نمونه ادراری از هر دو گروه، نمونهها در دمای ۲۰- درجه سانتیگراد نگهداری شدند. سپس سطح سرمی و ادراری روی و مس توسط روش اسپکتروفتومتری جذب اتمی اندازهگیری شد. در نهایت دادهها توسط نرمافزار SPSS مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافتهها: میانگین غلظت سرمی روی و مس در بیماران مبتلا به UC به ترتیب ۲/۱۵ ± ۶/۷۲ و ۶/۴۲ ± ۳/۱۳۸ میکروگرم در دسیلیتر و در گروه شاهد به ترتیب ۹/۳۷ ± ۱۰۴ و ۵/۳۸ ± ۱۱۰ میکروگرم در دسیلیتر بود. مقادیر ادراری روی و مس بیماران به ترتیب ۵/۳۷ ± ۷/۱۲۸ و ۳/۲ ± ۷/۸ میکروگرم در دسیلیتر و در گروه شاهد به ترتیب ۳۴ ± ۱۰۹ و ۵/۱ ± ۱/۴ میکروگرم در دسیلیتر بود. اختلاف بین دو گروه از نظر آماری معنیدار بود (۰۱/۰ > P). میانگین غلظت سرمی روی در بیماران کمتر و غلظت ادراری آن بیشتر از گروه شاهد بود. غلظت سرمی و ادراری مس افراد بیمار به طور میانگین بیشتر از گروه شاهد بود.
استنتاج: شواهد تغییرات عناصر روی و مس در بیماران UC را نشان میدهد. UC یک بیماری التهابی است. سطح مس هنگام التهاب افزایش مییابد و بالا بودن سطح سرمی و ادراری مس میتواند بدین علت باشد. علت کاهش میزان سرمی و افزایش ادراری روی در بیماران قابل بحث میباشد. پیشنهاد میشود برای مطالعات تکمیلی آینده مکمل روی تجویز شود و روند بهبودی زخمهای موکوسی مورد بررسی قرار گیرد.
وحید حسینی، حافظ فاخری، عالیه زمانی، علی شوپای جویباری، نادیا بنی هاشم، ایرج ملکی، ترنگ تقوایی،
دوره ۲۳، شماره ۱۰۸ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
سابقه و هدف: کولونوسکوپی یک روش تشخیصی تهاجمی کوتاه مدت است که سبب درد، ناراحتی و اضطراب قابل توجهی در بیماران میشود. برای کاهش این عوارض از روشهای متفاوت آرامبخشی و بی دردی استفاده میشود. هدف از این مطالعه مقایسه اثر آرامبخشی دو رژیم پروپوفول- فنتانیل و مپردین- میدازولام در بیماران کاندید کولونوسکوپی الکتیو بود.
مواد و روشها: در یک مطالعه تصادفی دو سو کور ۸۳ بیمار تحت کولونوسکوپی الکتیو مورد مطالعه قرار گرفتند. در گروه پروپوفول-فنتانیل، پس از تزریق ۱ میکروگرم بر کیلوگرم وزن بدن فنتانیل و ۵/۰ میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن پروپوفول، انفوزیون پروپوفول با دوز ۲۵ میکروگرم بر کیلوگرم وزن بدن در دقیقه ادامه یافت. در گروه میدازولام- مپردین نیز مپردین با دوز ۷/۰ میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن و میدازولام ۰۳/۰ میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن تزریق شد. کیفیت آرامبخشی، ضربان قلب، فشار خون، Saturation اکسیژن شریانی و طول مدت ریکاوری در دو گروه مقایسه شد.
یافتهها: افت فشار خون سیستولی، ضربان قلب و Saturation اکسیژن شریانی در هیچ یک از گروهها، گزارش نشد. درجه آرامبخشی در گروه پروپوفول- فنتانیل از گروه مپردین- میدازولام بیشتر بود. طول ریکاوری در گروه پروپوفول- فنتانیل۹۰/۴ ± ۶۸/۱۲ دقیقه و در گروه مپردین- میدازولام ۰۷/۲ ± ۷۵/۲۵ دقیقه بود (۰۲۳/۰ = P).
استنتاج: پروپوفول- فنتانیل آرامبخشی، بی دردی و رضایت بهتری را نسبت به مپردین- میدازولام در بیماران تحت کولونوسکوپی فراهم میکند. استفاده از این ترکیب به جای میدازولام- مپردین در بیماران تحت کولونوسکوپی انتخابی، توصیه میشود.
سمیه قربانی قلیآباد، جمشید یزدانی چراتی، قاسم جان بابایی،
دوره ۲۴، شماره ۱۱۹ - ( ۹-۱۳۹۳ )
چکیده
سابقه و هدف: یکی از رایجترین روشها برای تجزیه و تحلیل اثر متغیرهای توضیحی برروی زمان بقاء، مدل نیمه پارامتریک کاکس میباشد، با این وجود، تحت شرایط خاص، مدلهای پارامتریک زمان شکست شتابیده بر مدل کاکس برتری دارند. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی کارایی مدلهای پارامتریک و نیمه پارامتریک در تحلیل بقای بیماران مبتلا به سرطان معده است.
مواد و روشها: در این مطالعه گذشتهنگر با مراجعه به پرونده بیماران مبتلا به سرطان معده که در کلینیک فوق تخصصی طوبی شهر ساری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مازندران تحت مداوا قرار گرفته بودند، اطلاعات ۲۴۹ بیمار در چک لیستهایی جمع آوری شد و با تماس تلفنی از وضعیت نهایی آنها اطلاع حاصل شد. به منظور شناسایی عوامل موثر کاهنده بقاء، روشهای پارامتریک شامل وایبل، لگلجستیک و لگنرمال و مدل نیمه پارامتریک کاکس را به دادهها برازش داده و از معیار آکائیکه برای شناسایی کاراترین مدل استفاده شد.
یافتهها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد که بیماران درمرحله ابتدایی پیشرفت بیماری، بیمارانی که تحت جراحی قرار گرفتند و بیمارانی که هنوز دچار متاستاز نشده بودند، به طور معنیداری میزان بقا بالاتری دارند (۰۵/۰p<) و برطبق معیار آکائیکه، در تحلیل تک و چند متغیری مدل لگنرمال بهترین برازش را بر روی دادهها داشته و کاراترین مدلبندی میباشد و مدلهای پارامتریک بر کاکس برتری دارند.
استنتاج: مدل لگنرمال به عنوان کاراترین مدلبندی چند متغیری در این مطالعه انتخاب شد هر چند که اختلاف موجود در بین مدلهای پارامتریک لگنرمال و لگلجستیک و وایبل بسیار ناچیز میباشد و با توجه به ملاک آکائیکه با مدل کاکس بسیار اختلاف دارند. پیشنهاد میشود در شرایطی که از توزیع زمان بقا اطلاعاتی دردست است یا روند بین دادهای زمان بقا، حاکی از توزیع خاصی بین آنها است از روشهای پارامتریک استفاده شود.
محمد حسین تازیکی ، بهناز خدابخشی، مونا تفرشی، رقیه گلشا،
دوره ۲۵، شماره ۱۲۴ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده
موکورمایکوزیس رینوسربرال یک عفونت قارچی مهاجم و به سرعت پیشرونده با درگیری ساختمانهای سر و گردن همچون سینوسهای هوایی، چشم و مغز میباشد که بیشتر در افراد دارای نقص ایمنی دیده میشود و در افراد سالم به ندرت رخ میدهد. تشخیص صحیح بیماری مشکل بوده و مرگ ومیر ناشی از آن ۶۹-۳۰ درصد میباشد. در این مطالعه ما تجربیات خود در زمینه علایم، تشخیص، درمان و پیشآگهی مربوط به ۶ مورد بیمار مبتلا به موکورمایکوزیس رینوسربرال شرح دادهایم. از شش بیمار مورد مطالعه، ۳ نفر زن و ۳ نفر مرد با متوسط سنی ۴۳ سال بودهاند. ۴ مورد مبتلا به دیابت و یک مورد مبتلا به آنمی آپلاستیک و یک مورد نیز مبتلا به آنمی فقر آهن گزارش گردید. از این تعداد در ۳ مورد پاتولوژی مثبت گزارش گردید. در نهایت ۴ بیمار با اقدامات و دارویی تاکنون درمانی شامل جراحی زنده مانده و دو مورد نیز فوت نمودند. هر دو مورد فوت شده طی درمان رضایت به عمل جراحی تهاجمی نداده بودند. با توجه به این که تشخیص سریع ضایعه، شانس بقای بیمار را افزایش میدهد، در موارد عفونت مخاط دستگاه تنفسی در ﺑﻴﻤﺎران ﺑﺎ ﺿﻌﻒ ﺳﻴﺴﺘﻢ اﻳﻤﻨﻲ، ﻋﻔﻮﻧﺖﻫﺎی ﻓﺮﺻﺖ ﻃﻠﺐ ﻗﺎرﭼﻲ ﻧﺒﺎﻳﺪ دور از ذﻫﻦ ﺑﻤﺎﻧﺪ.
پارمیس نطقی، سمانه خرّمی، حسین وزینی،
دوره ۲۵، شماره ۱۲۸ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده
سابقه و هدف: سرطان کولورکتال یکی از متداولترین انواع سرطان است. در طی ۲۵ سال گذشته، بروز این سرطان در ایران افزایش یافته استاخیراً میکروRNAها نگرش جدیدی را در تحقیقات سرطان ایجاد کرده اند. نقشهای مختلف microRNA-۱۴۶a در تومورهای مختلفمشخص شده است. هـدف از ایـن مطالعـه بررسـی میزان بیان miR-۱۴۶a در بافت تومور آدنوکارسینوم کولورکتال و مراحل مختلف سرطان کولورکتال با استفاده از روشReal Time PCR بوده است.
مواد و روشها: در مطالعه تجربی حاضرتعداد ۷۰ بلوک پارافینی (۵۰ بیمار و۲۰ فرد سالم) طی سالهای ۹۱ تا ۹۳ در بیمارستان فیروزگر تهران مورد بررسی قرار گرفت. مقدار کل RNAهای موجود در بافتها دپارافینه شده و با استفاده از کیت استخراج RNA، استخراج و غلظت RNA توسط دستگاه نانودراپ اندازهگیری شد. miR-۱۴۶a توسط qRT_PCR از کل RNAاستخراج شد. میزان بیان ژن miR-۱۴۶a با استفاده از دستگاه لایت سایکلر بررسی و توسط روش ۲-∆∆CT اندازهگیری شد و با استفاده از نرمافزار SPSS ورژن ۱۹ و آزمون ANOVA و T-test زوجی مورد تحلیل آماری قرار گرفت.
یافتهها: در میزان بیان miR-۱۴۶a پولیپهای آدنوماتوز و بافت توموری سرطان کولورکتال (stage I-IV) نسبت به بافت نرمال کولورکتال تفاوت معنیداری وجود داشت (۰۵/۰p<) که این تفاوت با افزایش میزان بیان miR-۱۴۶a همراه بوده است.
استنتاج: افزایش میزان بیان miR-۱۴۶aبا میزان پیشرفت سرطان در مراحل پیش سرطانی (آدنوکارسینوم) و سرطان در مراحل ابتدایی و پیشرفته ارتباط مستقیم دارد.
فریبا موسوی، فاطمه شکوهی، ترنگ تقوایی، ایرج ملکی، زهره باری، حافظ فاخری،
دوره ۲۶، شماره ۱۴۶ - ( ۱۲-۱۳۹۵ )
چکیده
سابقه و هدف: فراهمسازی بی حسی مناسب در حین اندوسکوپی باعث راحتی بیمار و پزشک در حین اندوسکوپی و بهبود کیفیت و کفایت اندوسکوپی می شود. هدف از این مطالعه تعیین میزان رضایت پزشک از کفایت بیحسی در آندوسکوپی بوده است.
مواد و روشها: در مطالعه کارآزمایی بالینی حاضر تعداد ۱۴۰ بیماری که کاندید آندوسکوپی فوقانی بودند، به صورت تصادفی به ۲ گروه تقسیم شدند تا از نظر کفایت اندوسکوپی در دو حالت انتخاب نوع بی حسی توسط پزشک و انتخاب نوع بی حسی توسط بیمارانی که در این خصوص آموزش دیده بودند، مورد مقایسه قرار گیرند.
یافتهها: از میان ۷۰ بیمار گروه اول برای ۷/۱۵ درصد فقط اسپری لیدوکائین، برای ۷/۶۵ درصد بیحسی با اسپری لیدوکائین و میدازولام وریدی و برای ۵/۱۸درصد اسپری لیدوکائین و میدازولام و پتیدین وریدی در نظر گرفته شد. هیچ بیماری نیازمند تغییر نوع یا میزان بی حسی در حین آندوسکوپی نشد. از میان ۷۰ بیمار گروه دوم ۱۳ بیمار (۵/۱۸ درصد) تصمیم به انجام آندوسکوپی با صرفاً اسپری موضعی لیدوکائین گرفتند اما ۷ نفر از این افراد به علت عدم تحمل، میدازولام نیز دریافت کردند. در همین گروه ۴۱ نفر (۵/۵۸ درصد) اسپری لیدوکائین و میدازولام را انتخاب کردند اما به ۲ نفر پتیدین نیز به علت عدم تحمل تزریق شد. تعداد ۱۶ بیمار (۸/۲۲ درصد) نیز اسپری لیدوکائین و میدازولام و پتیدین وریدی را انتخاب کرده بودند که یک نفر به علت عدم تحمل، پروپوفول دریافت کرد.
استنتاج: علیرغم این که حق انتخاب بیمار یک مقوله مهم در زمینه بیحسی در آندوسکوپی است، اما درصد قابل توجهی از بیماران نمیتوانند به تنهایی تصمیم مناسب را اتخاذ کنند.
شماره ثبت کارآزمایی بالینی : ۴N۲۰۱۶۰۶۰۶۲۴۹۹IRCT
کامبیز اخوان رضایت، عباسعلی زراعتی، یلدا روانشاد، نیلوفر ملک، سید حسین احمدی حسینی،
دوره ۲۸، شماره ۱۶۴ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
سابقه و هدف: اندازهگیری GFR بر اساس کراتینین در بیماران سیروزی به علت کاهش حجم عضله و اختلال عملکرد کبد، دقیق نمیباشد. هدف این مطالعه بررسی کارایی سطح سرمی سیستاتین C جهت تعیین میزان GFR به عنوان روش جایگزین و نیز ارتباط بین عملکرد سنتتیک و دفعی کبد با میزان GFR بوده است.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی در سال ۹۵ و در بیمارستان امام رضای مشهد، ۳۵ فرد سالم با سن و جنس مشابه وارد مطالعه شدند. سطح سرمی کراتینین،LFT، FBS، LDL، HDL، کلسترول، تری گلیسرید، آلبومین و گلوبولینهای سرم و سیستاتین C و همچنین حجم و کراتینین ادرار ۲۴ ساعته اندازهگیری شد. GFR به سه روش اندازهگیری شد و ارتباط GFR با Child در بیماران ارزیابی شد.
یافتهها: میانگین سن افراد شرکت کننده در این مطالعه ۹۳/۱۳± ۱۵/۳۹ سال بوده و ۵۷/۴۸ درصد بیماران مرد بودند. شایع ترین عامل ایجاد سیروز اتوایمیون بود. علی رغم این که مقدار محاسبه شده GFR بر اساس کراتینین با دو فرمول متفاوت در گروه سیروز بالاتر از گروه کنترل بود اما در محاسبه GFR با استفاده از سیستاتین مقدار GFR در گروه سیروز پایین تر بود (۰۰۱/۰< p). در گروه بیماران سیروتیک هیچ کدام از متغیرهای عملکردی و دفعی کبد همبستگی معنیداری با مقدار GFR نداشت. همبستگی بین امتیاز Child و مقدار GFR براساس سیستاتین C نشان دهنده ضریب همبستگی ۱۹۹/۰ (۲۵۱/۰= P) بود.
استنتاج: GFR محاسبه شده بر اساس سیستاتین C از دقت بالایی در بیماران سیروتیک برخوردار است. امتیاز Child ارتباط معکوس با میزان GFR داشته و میتواند در تشخیص زودهنگام اختلال عملکرد کلیوی در بیماران سیروتیک کمککننده باشد.
احمد حرمتی، محمد سعیدی، محمدرضا قدیر، سمیرا دستجانی فراهانی، رقیه عبادی زاده،
دوره ۲۸، شماره ۱۶۹ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده
جراحیهای باریاتریک از جمله درمانهای موثر برای چاقی مفرط بوده که از این میان (SG) sleeve gastrectomy محبوبیت بیش تری یافته است. از عوارض نگرانکننده این روش میتوان به نشت آناستوموزها اشاره کرد که به وسیله جراحی مجدد و یا اندوتراپی درمان میشوند. اخیراً استفاده از کلیپها به عنوان گزینهای ایمن و موثر در درمان نشت به دنبال جراحیهای باریاتریک پیشنهاد شده است.
این مقاله به معرفی خانم مسنی میپردازد که به دنبال گاسترکتومی اسلیو، دچار تب و علائم سپسیس شده و با
تشخیص نشت آناستوموز، تحت درمان با کلیپ اندوسکوپیک قرار گرفت. خانم ۵۷ ساله با وزن ۱۴۰ کیلوگرم (۶/۵۴BMI=) که به دلیل چاقی بعد از یائسگی و آپنه خواب تحت جراحی گاسترکتومی اسلیو قرارگرفته بود، به دنبال جراحی بیمار دچار تب، درد شکم و لکوسیتوز میشود. با شک به عوارض ناشی از جراحی، تحت بررسی با گاستروگرافین قرار گرفته و نشت در محل اتصال کاردیا به فوندوس مشاهده شد. بلافاصله تغذیه از طریق دهان قطع و درمان با آنتیبیوتیک وریدی آغاز شد. با توجه به بروز علائم سپسیس و عدم بهبودی بیمار، آندوسکوپی فوقانی انجام و فیستول با ovesco clip ترمیم شد. بیمار پس از ۴ روز با حال عمومی خوب ترخیص گردید. نشت آناستوموز از عوارض نادر SG بوده که با خطر مرگ و میر و ناتوانی بالایی همراه است. در این موارد، پیگیری دقیق بیمار و ظن بالینی، از بروز عوارض شدید و کشنده جلوگیری خواهد کرد.
سید محمد ولیزاده طوسی، وحید حسینی، فاطمه خواجه نبی، فاطمه طغانی هولاری، ایرج ملکی،
دوره ۲۸، شماره ۱۷۰ - ( ۱۲-۱۳۹۷ )
چکیده
سابقه و هدف: در مناطق با ریسک بالای کانسر معده، شناسایی ضایعات پیش سرطانی در شناخت زودرس آن اهمیت خاصی دارد. در این مطالعه ما به ارزیابی روش غیرتهاجمی بیومارکرهای معده ای برای شناخت ضایعات پیش سرطانی پرداخته ایم.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، بیماران با علایم دیس پپسی مزمن که به کلینک گوارش مرکز دانشگاهی شهرستان ساری در سال ۹۶ مراجعه کردند، وکاندید اندوسکوپی معده بوده اند، وارد مطالعه شدند. بعد از ارزیابیهای اندوسکوپیک و پاتولوژی، بیماران در سه گروه افراد نرمال، بیماران با گاستریت مزمن فعال و متاپلازی رودهای تقسیم شدند. سپس نمونه سرمی آنها از نظر بیومارکرهای PG۱,PG۲, PG۱/PG۲ Ratio, Gastrin-G۱۷ و سرولوژی هلیکوباکترپیلوری مورد ارزیابی قرار گرفت. دادههای حاصل توسط نرم افزار SPSS نسخه ۲۱ آنالیز شد.
یافتهها: از ۶۳ بیمار وارد شده به مطالعه، تعداد ۱۹ نفر با یافتههای اندوسکوپی و پاتولوژی نرمال، ۲۵ بیمار با گاستریت مزمن فعال و ۱۹ بیمار با متاپلازی رودهای بودند. سطح سرمی PG۱ و PG۲ در بیماران با گاستریت مزمن فعال و متاپلازی رودهای بالاتر از بیماران نرمال بود (۰۵/۰p<) و شیوع بالاتری از عفونت هلیکوباکتر پیلوری در بیماران با گاستریت مزمن فعال و متاپلازی رودهای در مقایسه با بیماران نرمال دیده شد (۷۵ درصد در برابر ۲۱ درصد).
استنتاج: اندازهگیری بیومارکرهای PG۱ وPG۲ و آنتی بادی ضد هلیکوباکتر پیلوری در بیماران دیس پپسی میتواند در شناسایی ضایعات پیش سرطانی معده کمککننده باشد.
سپهر تیرگرفاخری، آزیتا صدوق، حافظ فاخری،
دوره ۲۹، شماره ۱۷۶ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده
سابقه و هدف: حدود نیمی از مردم دنیا به هلیکوباکتر پیلوری مبتلا هستند. اما اثربخشی درمانها به علت مقاومت دارویی کاهش یافته است. در این مطالعه، به ارزیابی اثربخشی دو رژیم سه دارویی پرداختهایم.
مواد و روشها: ۱۴۰ بیمار مبتلا به زخم پپتیک در بیمارستان امام خمینی ساری، طی سالهای ۱۳۹۶-۱۳۹۵ که تا به حال برای اچ.پیلوری مداوا نشده بودند، وارد مطالعه شدند. بیماران در دو گروه برای دریافت درمان استاندارد سه دارویی ۱۰ روزه (پنتوپرازول mg ۴۰، آموکسی سیلینgr ۱ و کلاریترومایسینmg ۵۰۰، همگی ۲ بار روزانه) یا درمان سه دارویی ۱۰ روزه حاوی لووفلوکساسین (پنتوپرازول mg ۴۰ و آموکسیسیلین gr ۱ دو بار روزانه، لووفلوکساسین mg ۵۰۰ روزانه) تقسیم شدند. ۸ هفته پس از اتمام درمان، تست تنفسی اوره نشاندار با کربن ۱۴ انجام گرفت.
یافتهها: ۱۳۳ بیمار مطالعه را کامل کردند. آنالیز در تمامی بیماران، نشانگر میزان ریشه کنی در درمانهای استاندارد و حاوی لووفلوکساسین به ترتیب% ۷/۷۵ درصد (۷%۷/۸۵ -۷/۶۵: CI، ۹۵%) و% ۸/۵۸ ( % ۷۰ -۱/۴۷: CI ،% ۹۵) بود. میزان ریشهکنی براساس پرپروتکل به ترتیب% ۸۳ (۹۲ -۷۴: CI ،% ۹۵) و% ۶۱ ( %۷۳ -۴۹: CI ،% ۹۵) بود. عوارض جانبی شدید درمان در دو گروه به ترتیب% ۱/۷ و% ۹/۲ بود.
استنتاج: هیچکدام از دو رژیم سه دارویی فوق برای خط اول ریشهکنی درمازندران مناسب نیستند. پیشنهاد میکنیم کلاریترومایسین در رژیمهای چهار داروئی و لووفلوکساسین در قالب رژیمهای خط دوم ریشهکنی مورد کارآزمایی قرار گیرند، آن چنان که در گزارش توافق ماستریخت ۵ پیشنهاد شده است.
شماره ثبت کارآزمایی بالینی : ۱N۲۰۱۵۱۱۰۲۲۴۸۲۵IRCT
سید جلال هاشمی، سید علی فاطمی بهبهانی، سید مسعود سیدیان،
دوره ۲۹، شماره ۱۷۷ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده
سابقه و هدف: درد قفسه سینه غیر قلبی سندرمی است که باعث اختلال شدید در کیفیت زندگی افراد مبتلا میگردد، این مطالعه با هدف بررسی اختلالات حرکت مری در گروهی از بیماران انجام گردید.
مواد و روشها: این مطالعه مشاهده ای- مقطعی بر روی ۱۰۱ نفر از بیماران که با درد قفسه سینه غیر قلبی به بخش کاردیولوژی بیمارستان امام خمینی اهواز مراجعه نموده بودند، طی یک دوره یکساله انجام پذیرفت. بیمارانی که در بررسی اندوسکوپی و pH متری شواهدی از رفلاکس معده به مری نداشتند، جهت انجام مانومتری ارجاع داده شدند و اطلاعات به دست آمده آنالیز گردید.
یافتهها: در بین ۱۰۱ بیمار مورد مطالعه، ۵۱ نفر مبتلا به رفلاکس، بودند. ۵۰ نفر از بیماران فاقد رفلاکس، با میانگین سنی ۲/۴۴ سال، تحت مانومتری مری قرار گرفتند. ۲۵ نفر مانومتری غیر طبیعی داشتند که به ترتیب شیوع، اختلال حرکتی غیر اختصاصی مری در ۲۰ درصد بیماران، مری فندق شکن در ۱۰ درصد، اسپاسم منتشر مری و اسفنکتر تحتانی پرفشار هر کدام در ۸ درصد و حرکت غیر موثر مری (IEM) در ۴ درصد بیماران، مشاهده شد. از نظر آماری ارتباط معنی داری بین شیوع اختلال حرکتی مری با وزن و سن بیماران مشاهده نگردید (به ترتیب ۱۲۵/۰ = P و ۲۸۵/۰ = P). در افراد سیگاری اختلالات حرکتی کمتری نسبت به غیر سیگاری ها مشاهده گردید (۰۱۹/۰ = P).
استنتاج: بیماریهای مری شامل رفلاکس معده به مری و اختلالات حرکتی مری در بیماران با درد های غیر قلبی قفسه سینه شیوع بالایی دارد ولی اثبات رابطه علیتی اختلال حرکتی با این سندرم نیازمند مطالعات بیشتری است.
زهره باری، سعید اوسطی، رضا همایون فر، حافظ فاخری،
دوره ۲۹، شماره ۱۷۹ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه : بیماری التهابی روده (IBD)، مجموعهای از مشکلات التهابی مخاطی بوده که بر رودهی کوچک، بزرگ و یا هردو اثر میگذارد. از قرن گذشته، شیوع IBD بطور مداوم افزایش یافته، و به بسیاری از افراد جمعیت شهری در جوامع توسعه یافته آسیب رسانده است.
مواد و روشها : در این آزمایش کنترل موردی، ۶۵ بیمار مبتلا به کولیت اولسراتیو UC)) و ۱۳۵ فرد سالم، بررسی شدند. اطلاعات دموگرافیک و بالینی این شرکتکنندگان و اطلاعاتی در ارتباط با قرار گرفتن در معرض مواد شوینده و سفید کننده از طریق یک پرسشنامهی از پیش طراحی شده ای فراهم گردید. نهایتا جهت بررسی ارتباط مابین قرار گرفتن در معرض پاککنندهها و بروز بیماری کولیت اولسراتیو، مدل رگراسیون منطقی برای عاملهای مخالف بالقوه استفاده گردید.
یافته ها : بر اساس نتایج این مطالعه، جنسیت (۰۱۲/۰=p)، سن (۰۰۹/۰=p)، شغل (۰۰۱/۰>p ) و استفاده از مواد شوینده (۰۰۱/۰>p ) با کولیت اولسراتیو در ارتباط هستند. پس از یکسان سازی گروه ها بر اساس عوامل موثر احتمالی مانند جنسیت، سن، و شغل شانس ابتلا به UC در بین افرادی که به صورت ماهانه، هرچندهفته یکبار، هفتگی و روزانه با مواد شوینده در تماس بودند به ترتیب ۴، ۲۳، ۲۶ و ۱۰۴ برابر بیشتر از مواردی بود که افراد گهگاه با شوینده ها سر و کار داشتند.
نتیجه گیری : استفاده و مواجهه مکرر با مواد پاک کننده میتواند از جمله علل موثر بر بروز کولیت اولسراتیو باشد.
محبوبه عفیفیان، احمد حرمتی، رقیه عبادی زاده،
دوره ۳۰، شماره ۱۸۴ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده
لیکن پلان یک بیماری التهابی مزمن و نسبتا ناشایع با پاتوژنز ناشناخته است که معمولاً باعث درگیری پوست،
ناخنها و سطوح مخاطی میشود. علیرغم طبقهبندی مری به عنوان یک سطح مخاطی، درگیری مری در این بیماری بهصورت نادر گزارش شده است. لیکن پلان مری (esophageal lichen planus)به صورت شایع در زنان میانسال و با علائمی همچون دیسفاژی و ادینوفاژی تظاهر مییابد. در این مقاله به معرفی خانم میانسالی پرداخته میشود که با شکایت دیسفاژی پیش رونده نسبت به غذای جامد به کلینیک گوارش مراجعه کرد. بیمار تحت اقدامات تشخیصی از جمله آندوسکوپی فوقانی قرار گرفت که بیانگر وجود تنگی شدید در محل یک سوم فوقانی و میانی مری بود. بیمار بهعلت تنگیهای مکرر چندین نوبت تحت دیلاتاسیون قرار گرفت که هر بار تاثیر آن خفیف و گذرا بود و در بیوپسیهای مکرر مری فقط فیبروز گزارش میشد. با توجه به یافتههای بالینی و اندوسکوپیک و با شک به لیکن پلان، بیمار تحت بیوپسی داخل لب قرار گرفت که تشخیص لیکن پلان تایید شد. باتوجه به عود مکرر تنگی در این ناحیه، همراه با آغاز استروئیدتراپی، استنت فولی کاورد removable به مدت ۴ هفته برای بیمار تعبیه شد. بیمار به مدت ۲ سال تحت فالوآپ قرار داشت و تنگی عود نکرد.
مهتاب شهریاری فلوردی، شکوفه ترابی، بهاره شکوهیان، زهرا فرزانه، مهدی محمدنژاد، رضا ملک زاده، حسین بهاروند، مسعود وثوق،
دوره ۳۰، شماره ۱۸۵ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده
در دهه اخیر، بیماریهای کبدی با نرخ بالای مرگ و میر به یکی از مهمترین مشکلات حوزه سلامت در جهان تبدیل شدهاند. در حال حاضرپیوند عضو به عنوان موثرترین راه درمانی در نارسایی غیر قابل جبران کبدی مورد توجه است. اما کمبود عضو اهدا شده و همچنین ضعف در مدلهای مورد مطالعه بیماریهای کبدی از اصلی ترین عوامل محدود کننده میباشند. پزشکی بازساختی و روشهای سلول درمانی توانستهاند از طریق بهبود بازسازی طبیعی کبد و فراهم کردن فرصت بیشتر برای بیمار تا رسیدن به شرایط دریافت عضو، نتایج نوید بخشی را ارائه دهند. از جمله این روشها میتوان به القای تمایز در انواع سلولهای بنیادی نظیرسلولهای بنیادی جنینی، پرتوان القایی، مزانشیمی و پیش ساز خونی به سلولهای کبدی اشاره کردکه با فراهم آوردن جمعیت عملکردی از هپاتوسیتها دربیماریهایی نظیرسیروز، سرطان و انواع کبد چرب به صورت معناداری سطح فاکتورهای کبدی را به حالت طبیعی برمیگردانند. همچنین، سلولهای بنیادی مزانشیمی و سلولهای پیش ساز خونی با خاصیت تعدیل سیستم ایمنی، باعث کاهش التهاب و بهبود علائم بیماریهای خود ایمن میشوند. از دیگر روشهای درمانی نیز برداشت و تغییر سلولهای کبدی خود فرد بیماردرآزمایشگاه و بازگرداندن مجدد آنها به بیماراست که به بهبود علائم بسیاری از بیماریهای ژنتیکی کمک میکند. ما در این مطالعه، در ابتدا مروری بر مفاهیم پایهای کبد داشته، سپس به بررسی آخرین پیشرفتهای صورت گرفته در حوزه سلول درمانی و پزشکی بازساختی در درمان بیماریهای کبدی پرداخته و در نهایت، تازهترین تحقیقات صورت گرفته در حوزه مهندسی بافت و ابزارهای کمکی عملکرد کبد را بررسی خواهیم کرد.
محبوبه ابراهیمی، حافظ تیرگر فاخری، ترنگ تقوایی، ایرج ملکی، وحید حسینی، آرش کاظمی ویسری، زهره باری، هاجر شکری افرا، سپهر تیرگر فاخری،
دوره ۳۲، شماره ۲۰۹ - ( ۳-۱۴۰۱ )
چکیده
سابقه و هدف: هپاتیت اتوایمیون یک بیماری التهابی مزمن کبدی با علت ناشناخته با ارجحیت وقوع در زنان میباشد. هدف از این مطالعه بررسی تظاهرات بالینی، آزمایشگاهی و هیستوپاتولوژیک، یافتههای الاستوگرافی و پیامد درمان در بیماران هپاتیت اتوایمیون و بررسی عوامل مختلف در پاسخ به درمان در شهرستان ساری بود.
مواد و روشها: این پژوهش یک مطالعه توصیفی است که در آن اطلاعات دموگرافیک، بالینی، هیستوپاتولوژی، آزمایشگاهی و الاستوگرافی ۱۳۶ بیمار هپاتیت خودایمن مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی (ره) و کلینیکهای تخصصی گوارش ساری طی سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ در یک پرسشنامه از پیش طراحی شده ثبت شد.
یافتهها: نتایج نشان داد در بررسی ارتباط عوامل دموگرافیک، ازمایشگاهی، هیستوپاتولوژیک، الاستوگرافیک و بالینی با پاسخ به درمان تنها PT و PLT ارتباط معنیداری با پاسخ به درمان داشت (۰/۰۵< p)، بدینصورت که سطح پلاکت پایین و PT بالا با پاسخ به درمان کمتری همراهی داشت و PT بالا با احتمال بیشتر عود همراهی داشت. همچنین بین سیروز و غیر سیروز بودن در زمان تشخیص بیماری ارتباط معنیداری با پاسخ به درمان وجود داشت (۰/۰۵< p). بهطوری که افراد مبتلا به سیروز پاسخ به درمان کمتری را تجربه کردند. هیچکدام از عوامل ذکر شده با سیروز جدید ارتباطی نداشتند. در بررسی ارتباط نتایج فیبرواسکن اولیه و بعدی در طی پیگیری کاهش فیبروز به دنبال درمان در فیبرواسکن بهطور واضح دیده شد.
استنتاج: یافتههای این مطالعه به طور کلی نشان داد که میتوان فیبرواسکن کبد را به عنوان یک روش ارزیابی فیبروز در بیماران هپاتیت خودایمن در طی دوران درمان و پس از آن پیشنهاد کرد.
ترنگ تقوایی، هاجر شکری افرا، سید حسن عمادی جمالی، حافظ فاخری، ایرج ملکی، محبوبه ابراهیمی،
دوره ۳۳، شماره ۲ - ( ۹-۱۴۰۲ )
چکیده
سابقه و هدف: کبد چرب غیرالکلی شایعترین اختلال کبدی در سراسر جهان است. فیبرواسکن کبد روشی غیرتهاجمی برای ارزیابی میزان سفتی و فیبروز کبدی است. کبد چرب در بیماران مبتلا به سندرم متابولیک، افراد چاق و مبتلا به دیابت تیپ ۲ شیوع بیشتری دارد. این مطالعه با هدف بررسی یافتههای فیبرواسکن و سطح آنزیمهای کبدی، تریگلیسرید، کلسترول و خصوصیات دموگرافیک مبتلایان به کبد چرب انجام شده است.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی-توصیفی، ۳۰۰ بیمار مراجعهکننده به کلینیک فوقتخصصی گوارش و کبد شهرستان ساری در یک مقطع یکساله (۱۳۹۶-۱۳۹۷) که طبق نتایج سونوگرافی، دارای کبد چرب تشخیص داده شدند و بیماریهای ویلسون، هموکروماتوز، هپاتیتهای ویروسی و اتوایمیون برای بیماران رد شد، وارد مطالعه شدند. یافتههای دموگرافیک و آزمایشهای لازم از طریق اطلاعات موجود در پرونده ثبت شد. شدت استئاتوز و فیبروز از نتایج فیبرواسکن کبد تعیین شد. دادهها توسط نرمافزار SPSS نسخه ۱۶ تجزیه و تحلیل شدند. برای بیان توزیع متغیرهای کمیگروههای مورد مطالعه از میانگین و انحراف معیار و برای توصیف دادههای کیفی از فراوانی و درصد استفاده شد. جهت مقایسه بین متغیرهای کمی independent t-test و مقایسه بین متغیرهای کیفی از آزمون Chi-Square استفاده شد.
یافتهها: سن بیماران از ۱۸ تا ۸۳ سال بوده با میانگین سنی ۱۳/۰۱±۴۸/۱۰ سال و شاخص توده بدنی (BMI)
۵/۴۷±۳۰/۸۸ مورد مطالعه قرار گرفتند. جنسیت و استعمال سیگار ارتباطی با شدت استئاتوز و فیبروز کبدی نداشت. در ۵۸/۳۳ درصد بیماران استئاتوز درجه ۳ (S۳) و در ۶۲ درصد آنها فیبروز درجه ۱ (F۱) دیده شد. BMI و تریگلیسرید با شدت استئاتوز کبدی ارتباط معنیداری داشت (۰/۰۱P<). همچنین، ایجاد فیبروز کبدی با افزایش سن، BMI، AST، ALT، ALP، و Chol ارتباطی معنیداری را نشان داد (۰/۰۵P<).
استنتاج: کاهش وزن و کنترل تریگلیسرید جهت کاهش استئاتوز و فیبروز کبدی توصیه میشود. انجام دورهای فیبرواسکن کبدی در پیگیری تغییرات فیبروز کبدی پیشنهاد میگردد.
سودابه حامدی شهرکی، فرشاد امیرخیزی، سهیل پورحیدر، عباس پیشدادیان،
دوره ۳۳، شماره ۲۲۱ - ( ۳-۱۴۰۲ )
چکیده
سابقه و هدف: بیوپسی معیار استاندارد تشخیص فیبروز کبدی است، اما بهدلیل تهاجمی بودن، خطر عوارض و خطاهای نمونهگیری، بهطور گسترده برای پایش فیبروز کبد استفاده نمیشود. این مطالعه با هدف ارزیابی اهمیت بالینی چندین شاخص غیرتهاجمی در تشخیص بیماری و در پیشبینی فیبروز پیشرفته کبد درکودکان مبتلا به هپاتیت خودایمن(AIH) انجام شد.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی آینده نگر، برای ۴۰ کودک مبتلا به AIH، شمارش کامل خون و آزمایشهای عملکرد کبد انجام شد و شاخصهای مشتق از آنها محاسبه شد. تمامی بیماران مبتلا به AIH بر اساس بیوپسی کبد به دو گروه فاقد فیبروز/فیبروز خفیف و فیبروز متوسط/شدید (فیبروز پیشرفته) تقسیم شدند.
یافتهها: در بیماران مبتلا به AIH میزان شاخص نسبت آسپارتات آمینوترانسفراز به پلاکت (APRI) و شاخص فیبروز بر اساس چهار فاکتور (FIB-۴)، افزایش معنیدار (۰/۰۰۱P<) و میزان شاخص نسبت نوتروفیل به لنفوسیت (NLR)، کاهش معنیدار (۰/۰۴۱P=) در مقایسه با افراد سالم داشت. در بیماران مبتلا به فیبروز پیشرفته، میزان بیلی روبین مستقیم (DBIL) و APRI بهطور قابل توجه بیشتر و میزان آلبومین به طور قابل توجه کمتر در مقایسه با گروه فاقد فیبروز/فیبروز خفیف بود. تجزیه و تحلیل سطح زیر منحنی مشخصه عملکرد گیرنده (AUC) نشان داد که FIB-۴ و APRI برای تشخیص بیماری AIH در کودکان و DBIL و APRI برای تشخیص فیبروز پیشرفته کبدی در کودکان مبتلا به AIH دارای ارزش بالینی هستند.
استنتاج: APRI میتواند بهعنوان شاخص مرجع برای تشخیص بیماری AIH در کودکان و نیز پایش فیبروز کبدی در کودکان مبتلا به AIH مورد استفاده قرار گیرد.
احمد رئیسی، هاجر شکری افرا، زهره باری، ترنگ تقوایی،
دوره ۳۳، شماره ۲۲۵ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
سابقه و هدف: واکسیناسیون همگانی در همهگیری کووید-۱۹ توصیه شده است. فقدان دادههای مبتنی بر شواهد، تردیدهایی در بیماران التهابی روده (IBD) برای انجام واکسیناسیون ایجاد کرد. این مطالعه با هدف بررسی پیامدهای بالینی و آزمایشگاهی واکسیناسیون کووید-۱۹ در IBD، انجام پذیرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی-تحلیلی گذشتهنگر، اطلاعات بیماران IBD درمانگاههای گوارش ساری طی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ ثبت شد. پارامترهای آزمایشگاهی و پیامدهای بالینی IBD، در کولیت اولسراتیو براساس نمره مایو نسبی (partial Mayo) و در کرون بر اساس شاخص هاروی-برادشو (Harvey-Bradshaw)، قبل از واکسیناسیون و طی سه ماه پس از دریافت دوز دوم واکسن مقایسه شد.
یافتهها: ۱۰۰ بیمار کولیت اولسراتیو و ۱۱ بیمار کرون وارد مطالعه شدند. توزیع سن و جنس و وسعت درگیری بیماری در دو گروه مشابه بود. همچنین تفاوت معنیداری در دفعات ابتلا به کووید-۱۹، شدت آن، نوع واکسنهای دریافتی و دفعات تزریق بین آنها دیده نشد. پس از تزریق دومین دوز واکسن تغییر معناداری در علائم بالینی بیماران و پارامترهای آزمایشگاهی نسبت به قبل از واکسیناسیون دیده نشد. نوع داروهای IBD بیماران طی ۳ ماه پس از تزریق واکسن دوم نیز تغییری نیافت، اما تجویز استروئید در بیماران کولیت اولسراتیو افزایش داشت (۴ درصد مقابل ۱۰ درصد، ۰/۰۱P<) و ارتباط آماری معنیداری در ضرورت تجویز استروئید با نمره مایو نسبی بعد از تزریق دوز دوم واکسن دیده شد (۰/۰۰۱P<، ۰/۶۵۸=r).
استنتاج: تزریق حداقل دو دوز واکسن کووید-۱۹، تغییری در علائم بالینی و پارامترهای آزمایشگاهی بیماران IBD نداشته است. نتایج این مطالعه میتواند نگرانیهای احتمالی در بیماران IBD را در مورد استفاده از واکسنهای کووید-۱۹ کاهش دهد.
محبوبه ابراهیمی، حافظ تیرگر فاخری، ترنگ تقوایی، ایرج ملکی، وحید حسینی، آرش کاظمی ویسری، زهره باری، هاجر شکری افرا، سپهر تیرگر فاخری،
دوره ۳۳، شماره ۲۲۷ - ( ۹-۱۴۰۲ )
چکیده
محبوبه ابراهیمی۱
حافظ تیرگر فاخری۲
ترنگ تقوایی۳
ایرج ملکی۲
وحید حسینی۳
آرش کاظمی ویسری۱
زهره باری۱
هاجر شکری افرا ۴
سپهر تیرگر فاخری ۵
مولف مسئول: حافظ تیرگرفاخری- ساری، مرکز بیماری های غیر واگیر، دانشگاه علوم پزشکی مازندران، ساری، ایران E-mail: hafezfakheri@gmail.com
۱. استادیار، مرکز تحقیقات گوارش و کبد، پژوهشکده بیماری های غیر واگیر، دانشگاه علوم پزشکی مازندران، ساری، ایران
۲. استاد، مرکز تحقیقات گوارش و کبد، پژوهشکده بیماری های غیر واگیر، دانشگاه علوم پزشکی مازندران، ساری، ایران
۳. دانشیار، مرکز تحقیقات گوارش و کبد، پژوهشکده بیماری های غیر واگیر، دانشگاه علوم پزشکی مازندران، ساری، ایران
۴. دکترای تخصصی بیوشیمی بالینی، مرکز تحقیقات گوارش و کبد، پژوهشکده بیماری های غیر واگیر، دانشگاه علوم پزشکی مازندران، ساری، ایران
۵ پزشک عمومی، مرکز تحقیقات گوارش و کبد، پژوهشکده بیماری های غیر واگیر، دانشگاه علوم پزشکی مازندران، ساری، ایران
در مقاله فوق که در شماره ۲۰۹ خرداد سال ۱۴۰۱ در دوره ۳۲ این نشریه منتشر شده بود، مرتبه علمی آقای ایرج ملکی اشتباه چاپ شده بود، اصلاح گردید.
مریم رنجبر بوشهری، ناهید بابایی، هادی اسمعیلی گورچین قلعه، غلامرضا خمیسی پور، غلامرضا فرنوش،
دوره ۳۳، شماره ۲۲۸ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
سابقه و هدف: کولیت اولسراتیو یک بیماری التهابی روده است که عواملی از قبیل استعداد ژنتیکی، فاکتورهای محیطی و عملکرد نامتناسب سیستم ایمنی مخاطی در پاسخ به فلور میکروبی روده در این بیماری دخیل هستند. پلاسمای غنی از پلاکت یکی از مشتقات حاصل از خون است که خاصیت ضد التهابی و بازسازیکننده سلولی دارد. مطالعه حاضر جهت بررسی اثر ضد التهابی پلاسمای غنی از پلاکت بر تظاهرات بالینی و التهابی در مدل تجربی کولیت اولسراتیو صورت پذیرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، از موش های نر نژاد BALB/c استفاده شد که به ۴ گروه ۱۰ تایی تقسیم شدند که شامل، گروه سالم (کنترل منفی)، گروه کولیت بدون درمان (کنترل مثبت)، گروه کولیت دریافتکننده PRP و گروه کولیت دریافتکننده سولفاسالازین، است. کولیت با تزریق درون رکتومی ۱۰۰ میکرولیتر اسید استیک ۴ درصد در تمام حیوانات به جز گروه کنترل منفی ایجاد شد. برنامه درمانی پس از القای کولیت و ظهور علایم آغاز گردید. موشها ۱۵ روز پس از آخرین تزریق آسان کشی شدند و میزان معیار فعالیت بیماری و فاکتورهای التهابی بررسی گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد که معیار فعالیت بیماری، شدت التهاب و همچنین مقادیر MPO، NO، بیان و تولید سایتوکاینهای IL-۱β، IL-۶ و TNF-α، بیان ژنهای التهابی COX۲ و iNOS در گروههای درمانی به نسبت گروه کولیت بدون درمان کاهش معناداری یافته است.
استنتاج: نتایج نشان داد که پلاسمای غنی از پلاکت دارای اثرات ضد التهابی مطلوبی در بیماری کولیت اولسراتیو بوده و بعد از ارزیابیهای تکمیلی میتواند به عنوان یک درمان کمکی به همراه داروهای مورد مصرف در درمان بیماران مبتلا به کولیت اولسراتیو مورد استفاده قرار گیرد.